ادبي
حسين ميرزايي نيا؛ بهروز سالمي مغانلو
المجلد 13، العدد 45 ، مارس 2018، ، الصفحة 165-188
المستخلص
در نيمۀ دوم قرن بيستم، شيوۀ جديدي در داستاننويسي معاصر به وجود آمد که آميزهاي از واقعيت و خيال بود. شيوۀ ادبي نويني که به طور رسمي و براي اولين بار، نويسندگان آمريکاي جنوبي آن را با عنوان رئاليسم جادويي به جهان عرضه کردند. ازجمله نويسندگان عرب که اين شيوه را در راستاي بيان ديدگاه خود به کار بسته، ادوار خرّاط نويسندۀ مصري است. او با ...
أكثر
در نيمۀ دوم قرن بيستم، شيوۀ جديدي در داستاننويسي معاصر به وجود آمد که آميزهاي از واقعيت و خيال بود. شيوۀ ادبي نويني که به طور رسمي و براي اولين بار، نويسندگان آمريکاي جنوبي آن را با عنوان رئاليسم جادويي به جهان عرضه کردند. ازجمله نويسندگان عرب که اين شيوه را در راستاي بيان ديدگاه خود به کار بسته، ادوار خرّاط نويسندۀ مصري است. او با استفاده از خيال خلّاق خود و درهمريختگي زماني، گذشته را در زمان حال به کار ميگيرد و واقعيت بيروني را با واقعيت خيالي و دروني خود درميآميزد و مخاطب را در مقابل واقعيتي با ابعاد گسترده و فضايي شگفتانگيز قرار ميدهد. هدف اصلي اين جستار که به روش توصيفي- تحليلي نگارش شده است، تحليل عناصر داستاني (شخصيت، زمان، مکان، وصف و زبان روايي) رمان «الغجرية و يوسف المخزنجي» بر اساس شاخصههاي رئاليسم جادويي است. يافتهها حاکي از آن است که نويسنده با بهکارگيري شخصيتهاي کولي و ميراث کهن، توانستهاست ديدگاههاي خود را در خصوص واقعيت موجود و جهان هستي با زباني شعري و با استفاده از فن رئاليسم جادويي بيان کند.