ادبي
خيريه عچرش؛ حسن دادخواه طهراني؛ صادق سياحي؛ علي عدالتي نسب
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 127-152
المستخلص
تحليل گفتمان انتقادي، رويکردي نو و شاخۀ مهمي از نظرية تحليل گفتمان است. توليد يا تقويت يک جهانبيني خاص و نگرش به سطوح بالاتر جمله، از جالبترين موضوعات تحليل گفتمان انتقادي است و نگاهي علمي و کاربردي به متون دارد. ازآنجاکه تحليل متون جديد، بهويژه رمان، در شناسايي علل تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي جهان معاصر نقش بسزايي دارد، ...
أكثر
تحليل گفتمان انتقادي، رويکردي نو و شاخۀ مهمي از نظرية تحليل گفتمان است. توليد يا تقويت يک جهانبيني خاص و نگرش به سطوح بالاتر جمله، از جالبترين موضوعات تحليل گفتمان انتقادي است و نگاهي علمي و کاربردي به متون دارد. ازآنجاکه تحليل متون جديد، بهويژه رمان، در شناسايي علل تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي جهان معاصر نقش بسزايي دارد، بيان گفتمان غالب متون و جهتدهي آنها از ضرورتهاي تحليل ادب معاصر است. اين پژوهش نيز بر همين مبنا و بر اساس نظرية نورمن فرکلاف (1941) رمان اجنحة الفراشة را در سه سطح توصيف، تفسير و تبيين به شيوة توصيفي ـ تحليلي، بررسي ميکند. نتايج پژوهش نشان ميدهد نويسنده در سطح توصيف با ايجاد روابط همنشيني و گاهي تضاد و همچنين برقراري ارتباط بين واژگان، در پي تبيين انديشههاي خويش است؛ در سطح تفسير از بافت بينامتني براي ترسيم بافت موقعيت موجود بهره برده و سير تحول شخصيت زن را بيان کردهاست؛ در سطح تبيين، گفتمان غالب ـ که همان هويت و آزاديخواهي است ـ را در ارتباط با عوامل درونمتني و برونمتني به تصوير کشيدهاست.