ادبي
امير مقدم متقي؛ فريبا گلشن
المجلد 11، العدد 37 ، يونيو 1437، ، الصفحة 153-173
المستخلص
مکتب ادبي ناتوراليسم در سال 1870 بهوسيلة اميل زولا بنيانگذاري شد. اين مکتب مسائل انساني را بر اساس علم زيستشناسي و وراثت بررسي ميکند. پس از پيدايش اين مکتب برخي از ادبا و نويسندگان عرب نيز از آن متأثر شدند. از آن جمله ميتوان به مصطفي لطفي منفلوطي اشاره نمود. وي در برخي آثار خود بهويژه در داستان «الهاوية»، که برگرفته از داستان ...
أكثر
مکتب ادبي ناتوراليسم در سال 1870 بهوسيلة اميل زولا بنيانگذاري شد. اين مکتب مسائل انساني را بر اساس علم زيستشناسي و وراثت بررسي ميکند. پس از پيدايش اين مکتب برخي از ادبا و نويسندگان عرب نيز از آن متأثر شدند. از آن جمله ميتوان به مصطفي لطفي منفلوطي اشاره نمود. وي در برخي آثار خود بهويژه در داستان «الهاوية»، که برگرفته از داستان «آسوموار» زولا است، از اين مکتب تأثير پذيرفتهاست. هدف از اين پژوهش بررسي تطبيقي ديدگاههاي ناتوراليستي منفلوطي و زولا در داستانهاي «الهاوية» و «آسوموار» است. منفلوطي از ميان عناصر داستاني، درونمايه و موضوع را از «آسوموار» گرفته، اما ديگر عناصر داستاني ازجمله لحن، فضا، گفتوگوها، کيفيت حضور شخصيتها و همچنين پيرنگ و طرح با آسوموار تفاوت دارد. در داستان آسوموار عوامل وراثتي و محيطي عامل بدبختي و مشکلات انساني معرفي ميشوند، درحاليکه در داستان «الهاوية» عامل محيط عامل بدبختي و رنج انسان است. همچنين اميل زولا تأثيرپذيري بيشتري از ديدگاههاي فلسفي دارد، اما اين تأثيرپذيري در داستان منفلوطي بهندرت ديده ميشود. در مقابل، گرايشهاي ديني در داستان منفلوطي وجود دارد، چيزي که در رمان زولا وجود ندارد.