ادبي
نوشين بهرامي پور؛ راضیه سادات میرصفی
المجلد 16، العدد 57 ، مارس 2021، ، الصفحة 141-163
المستخلص
نقد زنمدارانه (فمینیستی) یکی از شیوههای نقد آثار ادبی معاصر است. این نوع نقد سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائهشده از زن در آثار ادبی بیان و با بررسی آن جایگاه واقعی زن را به عنوان عامل مهمّ و تأثیرگذار بازنمایی کند. سحر خلیفه نویسندة معاصر فلسطینی در رمان "مذکرات امرأة غیر واقعیة" گفتمان ادبی را برای بیان جایگاه ...
أكثر
نقد زنمدارانه (فمینیستی) یکی از شیوههای نقد آثار ادبی معاصر است. این نوع نقد سعی دارد تا نقش فرهنگ مردسالارانه را در تصویر ارائهشده از زن در آثار ادبی بیان و با بررسی آن جایگاه واقعی زن را به عنوان عامل مهمّ و تأثیرگذار بازنمایی کند. سحر خلیفه نویسندة معاصر فلسطینی در رمان "مذکرات امرأة غیر واقعیة" گفتمان ادبی را برای بیان جایگاه و نقش زن در جامعة فلسطینی و دیدگاههای فمینیستی خود بهکار برده و از نظریات قدرتمحور میشل فوکو فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی تأثیر پذیرفتهاست؛ لذا این نوشتار بر اساس روش توصیفی-تحلیلی با تکیه بر نظریات قدرتمحور فوکو به تحلیل گفتمان زنانة رمان مذکّرات امرأة غیر واقعیة سحر خلیفه پرداختهاست. دستاورد پژوهش نشان میدهد نویسنده آزادی وطنش را در گرو آزادیِ زنان و بهبود جایگاه آنان میداند. زنان که مقهور جامعة مردسالار خویشند، برای تغییر وضعیت تلاش میکنند تا دیدگاههای جامعه و مردان نسبت به زن تغییر یابد. این تغییرِ دیدگاه میتواند راهحلّی باشد برای بهبودی وضعیت زنان در جامعة فلسطین و در جوامع دیگر.
ادبي
جميل جعفري؛ هادي رضوان؛ زينب بيگ زادة
المجلد 13، العدد 44 ، ديسمبر 2017، ، الصفحة 155-178
المستخلص
پژوهشهاي انجامشده در حوزة زبانشناسي اجتماعي نشان ميدهد که عوامل اجتماعي بهويژه جنسيت تأثير بسزايي بر زبان دارند. ازآنجاکه زنان در عصر حاضر به صورت گستردهاي به نوشتن رمان گرايش پيدا کرده و جنبههايي از زندگي جنسيتيشان را در آن منعکس ساختهاند، مسئلة تفاوتهاي جنسيتي همواره رابطة ويژهاي با رمان داشته و در حوزههاي ...
أكثر
پژوهشهاي انجامشده در حوزة زبانشناسي اجتماعي نشان ميدهد که عوامل اجتماعي بهويژه جنسيت تأثير بسزايي بر زبان دارند. ازآنجاکه زنان در عصر حاضر به صورت گستردهاي به نوشتن رمان گرايش پيدا کرده و جنبههايي از زندگي جنسيتيشان را در آن منعکس ساختهاند، مسئلة تفاوتهاي جنسيتي همواره رابطة ويژهاي با رمان داشته و در حوزههاي مختلف زبانشناسي نيز تأثير اين عامل بر رفتارهاي زباني بهويژه در رمان بررسي شدهاست. ازجمله نظريات زبانشناسي که در انجام اين پژوهشها کاربرد فراواني دارد نظرية مايکل هاليدي است. وي بخشهاي بنيادين معنا در زبان را، در سه فرانقش «انديشگاني، بينافردي و متني» بررسي نمودهاست. براساس همين نظريه، پژوهش حاضر ميکوشد با روش توصيفي ـ تحليلي، رابطة بين زبان و جنسيت را در رمان «أصل و فصل» سحر خليفه، در سطوح مختلف «معنايي، نحوي و منظورشناختي» بررسي کند. مهمترين نتيجة بهدستآمده نشان ميدهد تأثير جنسيت نويسنده و عوامل اجتماعي بر واژگان، جملات و تفکرات وي در خلال داستان و نيز تلاش نويسنده براي بازنمودِ هويت و نقش زنان در اجتماع از طريق زبان در داستان است.