حسن گودرزي لمراسکي؛ حسين يوسفي آملي؛ فاطمه خرميان
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، ، الصفحة 101-123
المستخلص
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، ...
أكثر
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، براي خوانندگان روايت ميکند تا بدينوسيله محتواي ضمير خودآگاه يا ناخودآگاه قهرمان را به خواننده منتقل کند.
توفيق الحکيم، نويسندهي معروف و معاصر مصري، در زمينهي تکگويي در بعضي از داستانها و رمانهاي خود ازجمله «حمار الحکيم»، بهگونهاي پيش ميرود که گاهي در چند صفحه از داستان، شخصيت با خود حرف ميزند؛ بهخصوص با تکگوييهايي که به زبان درنميآيد و در طي آن، جريان ضمير ناخودآگاه همانطور که در ذهن شخصيت رخ ميدهد، بدون دخالت نويسنده، بازگو ميشود؛ اين روند، چنان واقعي و صادقانه است که ضعف ساختاري بهوجود نميآورد.
اين جستار بر آن است يکي از وجوه رنگارنگ بازنمايي گفتمان را در رمان «حمار الحکيم» از منظر تکگويي دروني بررسي کند تا چگونگي بهکارگيري تکگويي دروني در آن توضيح داده شود و نحوهي شکلگيري انواع آن، تجزيه و تحليل شود تا به کمک آن به توصيف دنياي شخصيتها و اشياي پيرامون آن بپردازد که در ذهن قهرمان داستان وجود دارد و بيان کند که نويسنده از شيوههاي مختلف تکگويي دروني بهعنوان ابزاري براي بيان افکار و انديشههاي درون ذهن شخصيت داستان، استفاده کرده است.