ادبی
علی نجفی ایوکی؛ صدیقه جعفری نژاد؛ معصومه حسین پور
دوره 13، شماره 42 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 43-64
چکیده
«پسنما» یا «فلشبک» یکی از مهمترین تکنیکهای ادبی است که از سینما وارد عرصة ادبیات شد. این شگرد گرچه در نقد ادبی به نوعی فن جدید به حساب میآید، بااینهمه در متون گذشته به کار گرفته میشدهاست و عامل محوری در گسترش متن و حضور زمانهای مختلف در متن به حساب میآید و موجب رواییشدن متن میگردد. نهجالبلاغه یکی از متونی ...
بیشتر
«پسنما» یا «فلشبک» یکی از مهمترین تکنیکهای ادبی است که از سینما وارد عرصة ادبیات شد. این شگرد گرچه در نقد ادبی به نوعی فن جدید به حساب میآید، بااینهمه در متون گذشته به کار گرفته میشدهاست و عامل محوری در گسترش متن و حضور زمانهای مختلف در متن به حساب میآید و موجب رواییشدن متن میگردد. نهجالبلاغه یکی از متونی است که این تکنیک در آن حضوری فعّال دارد؛ زیرا برخی خطبهها و نامهها شبیه روایت و قصهای است که زمانپریشی در آن حاکم است. بر همین اساس، پژوهش حاضر میکوشد با روشی توصیفی ـ تحلیلی از کارکرد این فن و تأثیر آن بر نُه خطبه و یک نامه از نهجالبلاغه که این شگرد حضوری فعال در آنها دارد، پرده بردارد و تأثیر این فن را در تشویق خواننده و تمایل وی به سمت حوادث پیشآمده بررسی نماید. این امر مهم از طریق پارادوکسِ زمانی انجام میپذیرد که در زمانپریشی ماضی، حال و آینده نمود دارد. این بررسی نشان میدهد که فلشبکهای موجود در نهجالبلاغه سبب انسجام و پیوند متن شده و ضمن اینکه بر جوهرة ادبی آن افزوده، موجب پویایی ذهن مخاطب یا خواننده میگردد. گذشته از آن، فلشبکهای بیرونی بیشترین حضور را در نهجالبلاغه دارند؛ بدین صورت که از رهگذر اطلاعدهی دربارة گذشتة شخصیتها و حوادث دخالت دادهشده، ذهن مخاطب را روشن و او را آگاه میکند.
علی أکبر فراتی
دوره 10، شماره 30 ، تیر 1393، ، صفحه 1-18
چکیده
لما تصفحنا شرح ابن أبی الحدید لنهج البلاغة، ونظرنا فیه من الناحیة اللغویة بوجه الدقة تبیّن لنا أنّ الشارح قد أقام شرحَه على أساسٍ من الشرح اللغوی.
و لما کان النقد المنصف البنّاء صونـًا للغة وحصنًا لها تجاه کل ما یمکن أن یصیبها فی مسار تطورها مع الزمان من الخطأ والزلّة، وبما أن ابن أبی الحدید کغیره من المصنفین والعلماء قد یخطیٔ أحیاناً ...
بیشتر
لما تصفحنا شرح ابن أبی الحدید لنهج البلاغة، ونظرنا فیه من الناحیة اللغویة بوجه الدقة تبیّن لنا أنّ الشارح قد أقام شرحَه على أساسٍ من الشرح اللغوی.
و لما کان النقد المنصف البنّاء صونـًا للغة وحصنًا لها تجاه کل ما یمکن أن یصیبها فی مسار تطورها مع الزمان من الخطأ والزلّة، وبما أن ابن أبی الحدید کغیره من المصنفین والعلماء قد یخطیٔ أحیاناً فی فهمه اللغوی ولا سیما أنه اجتهد فی شرحه للمفردات ولم یتعرض لتفسیرها کالناقل المقلد البحت، فقد قام کاتب هذه السطور بدراسة شرحه اللغوی، ووجّه إلیه بعض الملاحظات وانتقد آراءه اللغویة فی شرح مفردات نهج البلاغة، وأشار إلى الأخطاء اللغویة الناجمة عن عدة أمور، منها عدم العنایة بمتن اللغة والسیاق والعقائد الکلامیة والفروق اللغویة والقواعد الصرفیة والنحویة، وقد أشار إلى أقوال بعض العلماء فی نقد الشارح منهم العلامة اللغوی مصطفى جواد والعلامة الناقد التستری صاحب بهج الصباغة، وقد أفاد من نقدهما، إلى جانب الاستناد إلى المعاجم اللغویة وکتب الأدب والنحو، هذا وقدحاول أن لاینسى أثناء نقده لابن أبی الحدید اضطلاع الشارح فی کثیر من العلوم المتشعبة.
مهتاب نورمحمدی؛ فردوس آقاگلزاده؛ ارسلان گلفام
دوره 8، شماره 22 ، خرداد 1391، ، صفحه 155-188
چکیده
دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضعها ویمکن تلخص ...
بیشتر
دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضعها ویمکن تلخص أصول هذه النظریة فی ثمانیة إحتمالات فیما یلی:الحضور المطلق، المجالات، النموذج، أحادی الإتجاه، الثبوت، الضرورة، الإبداع والمرکزیة. بما أن الإستعارة تُمهّدُ إمکانیة فهم الموضوعات الإنتزاعیة علی حسب الموضوعات أکثر عینیةً لهذا السبب للإستعاره دور هام فی المجالات الإنتزاعیة کالمذهب. إذن حَصرُدراسات الإستعارة علی جوانب علمِ الجمال فی النصوص الدینیة کنهج البلاغة بناءً علی إطارنظریة الإستعارة المعاصرة کان الدافع الرئیس للبحث عن أسس هذه النظریة، إدراک مفاهیم الإستعارات وإعادة بناء النماذج المعرفیة. معطیات هذه المقالة التی حصلت من استخراج بعض نماذج من الاستعارات فی نهج البلاغة و تحلیله فی اطار نظریة المعرفیة ، زیادة علی تأیید الاسس النظریة المعرفیة للاستعارة وکثرتها ؛ تشیر الی ضرورة المعرفة علیها فی نهج البلاغة کنص دینی.
مرتضی قائمی؛ مجید صمدی
دوره 7، شماره 18 ، اردیبهشت 1390
چکیده
تصویرسازی رکن مهم زیبایی اثر ادبی، است. هراندازه تصاویر، پویاترباشد، متن ادبی ارزشمندتر میشود؛ زیرا آن را ملموس و محسوس مینماید. خطبههای امام علی (ع) از نظر مقام ادبی جایگاهی والا دارد. این خطبهها سرشار از تصاویر ادبی زنده و پویاست که فضایی قابل لمس را برای مخاطبان آفریده است. امام با استفادهی بهجا از تشبیهات حسی، استعارات ...
بیشتر
تصویرسازی رکن مهم زیبایی اثر ادبی، است. هراندازه تصاویر، پویاترباشد، متن ادبی ارزشمندتر میشود؛ زیرا آن را ملموس و محسوس مینماید. خطبههای امام علی (ع) از نظر مقام ادبی جایگاهی والا دارد. این خطبهها سرشار از تصاویر ادبی زنده و پویاست که فضایی قابل لمس را برای مخاطبان آفریده است. امام با استفادهی بهجا از تشبیهات حسی، استعارات قوی، رنگ سازگار با فضای وصف شده، اصوات هماهنگ با معنا و ناسازواری، چنان تصاویر زندهای آفریده که خوانندگانش را شفیته مینماید. این تصاویر دلربا، مفاهیمی مانند دینداری، عدالت، جهاد... را در روح مخاطبان نهادینه میکند.
سیـد علی میرلوحی؛ اختر علوی
دوره 6، شماره 15 ، تیر 1389، ، صفحه 95-112
چکیده
دو ساختار « کأنّ ... بـ ... » و « ویـکأنّ » میدان معرکه نحویـان بوده و هست و عدم بررسی دقیق و عالمانه این آراء باعث می شود که معرِبین به هنگام اعـراب دچار نوعی سر در گمی و اضطـراب فکری شده و در نتیجه نتوانند مفهوم صحیحی از کلام ارائه دهند .آنچه در این مقاله آمده است، تلاشـی است در جهت بررسی دقیق این دو ساختـار از جهت معنا و اعراب ...
بیشتر
دو ساختار « کأنّ ... بـ ... » و « ویـکأنّ » میدان معرکه نحویـان بوده و هست و عدم بررسی دقیق و عالمانه این آراء باعث می شود که معرِبین به هنگام اعـراب دچار نوعی سر در گمی و اضطـراب فکری شده و در نتیجه نتوانند مفهوم صحیحی از کلام ارائه دهند .آنچه در این مقاله آمده است، تلاشـی است در جهت بررسی دقیق این دو ساختـار از جهت معنا و اعراب .
ساختار اول در بسیاری از احادیث منقول از پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلّم – و اهل بیت – علیهم السلام – به ویژه نهج البلاغه به کار رفته است .اما ساختار دوم، دو بار در قرآن کریم و هر دو در سورة قصص به کار رفته است، و سعی شده در این ساختار نیز به صورت مستدلّ بهترین معنا و وجه اعرابی معرفی گردد.
سید محمدمهدی جعفری؛ علیاکبر فراتی
دوره 4، شماره 9 ، تیر 1387، ، صفحه 37-60
چکیده
به منظور شرح و تفسیر متون ادبی ناگزیر میبایست قبل از هر کار به تفسیر مفردات وبیان واژگان غریب آن پرداخت، وچنانچه متن ادبی بهسان نهج البلاغه، در اوج بلاغت باشد، نیاز به رویکرد لغوی در شرح آن افزونتر وملموستر میشود. چون ادب نیز همچون دیگر فنون، ماده وبن مایهای دارد، و واژه ماده اصلی ادب به شمار است، دریافت معانی والای ...
بیشتر
به منظور شرح و تفسیر متون ادبی ناگزیر میبایست قبل از هر کار به تفسیر مفردات وبیان واژگان غریب آن پرداخت، وچنانچه متن ادبی بهسان نهج البلاغه، در اوج بلاغت باشد، نیاز به رویکرد لغوی در شرح آن افزونتر وملموستر میشود. چون ادب نیز همچون دیگر فنون، ماده وبن مایهای دارد، و واژه ماده اصلی ادب به شمار است، دریافت معانی والای نهفته در دل عبارات جز با ژرفنگری در مفهوم واژگان ممکن نیست. ابن ابی الحدید نیز به عنوان بزرگترین شارح کتاب ارجمند و ورجاوند نهج البلاغه، به این امر عنایت ورزیده است وشرح خود را ـ در کنار تمام روشهای موجود در آن از کلامی وبلاغی و تاریخی و ادبی و حدیثی و... ـ با شرح لغوی آغاز کردهاست. وی در این مسیر، از دو روش اصلی، بهره گرفته است؛ تقلید واجتهاد. وی در شرح واژگان علاوه بر این دو روش اصلی از منابع لغوی متعددی نیز استفاده کرده است، خواه به تقلید وخواه به صورت اجتهادی. وی بر خلاف شیوه مرسوم قدما، بخشی از منابع خود را نام میبرد، و در اهدافی چند به آنها استناد میورزد. از اینرو، این مقاله سعی دارد این منابع را که بخشی از آن امروز در دسترس نیست معرفی نماید و اندکی از اهمیت آن نزد شارح پرده بردارد تا زمینه ساز پژوهش لغوی در کتاب عظیم نهج البلاغه باشد.