ادبي
حسن سرباز؛ عبد الله رسول نژاد؛ سودابه خسروي زاده
المجلد 11، العدد 34 ، سبتمبر 1436، ، الصفحة 83-104
المستخلص
عنصر زمان يکي از عناصر اساسي در هر متن داستاني است که حوادث در طول آن پيشرفت ميکنند و بهوسيلة آن مراحل مختلف داستان شناخته ميشود. در رمان، اغلب حوادث از لحاظ زماني يک سير افقي را در پيش ميگيرند و به صورت پيدرپي ميآيند، اما گاهي هم در عنصر زمان نوعي اختلال به وجود ميآيد که ژرار ژنت منتقد ساختارگراي فرانسوي آن را زمانپريشي ...
أكثر
عنصر زمان يکي از عناصر اساسي در هر متن داستاني است که حوادث در طول آن پيشرفت ميکنند و بهوسيلة آن مراحل مختلف داستان شناخته ميشود. در رمان، اغلب حوادث از لحاظ زماني يک سير افقي را در پيش ميگيرند و به صورت پيدرپي ميآيند، اما گاهي هم در عنصر زمان نوعي اختلال به وجود ميآيد که ژرار ژنت منتقد ساختارگراي فرانسوي آن را زمانپريشي (المفارقة الزمنية) ناميدهاست که به دو شکل گذشتهنگري (الاسترجاع) و آيندهنگري (الاستباق) ظاهر ميشود. در اين پژوهش تلاش ميشود با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، مقولة زمانپريشي به دو صورت گذشتهنگري و آيندهنگري در رمان چراغهاي آبي(المصابيح الزرق) اثر حنا مينه بررسي شود. اين بررسي نشان ميدهد که نويسنده در آن به روش رمانهاي کلاسيک عمل کردهاست و حوادث در آن، از سيري پيوسته و گاهشمارانه پيروي ميکنند. اما در جايجاي رمان، ناهماهنگيهايي به صورت زمانپريشي به دو شکل گذشتهنگري و آيندهنگري در روند زمان حوادث ديده ميشود که آن دو را به دو صورت دروني و بيروني به کار بردهاست. بهکارگيري اين تکنيک در رمان از يک طرف باعث گسترش فضاي زماني روايت شده و از طرف ديگر با ايجاد توقع و انتظار در خواننده، وي را به پيگيري ادامه داستان تشويق ميکند.