سعيد سواري؛ رضا ناظميان
المجلد 16، العدد 56 ، ديسمبر 2020، ، الصفحة 21-42
المستخلص
في رحاب منتصف القرن الثامن عشر عُرِفَ المسرحُ فيالأدب العربي باعتباره جنساً حديثاً، فنهض المسرحُ العربي بين التقليد والتجديد، وبين الأدب وبين العرض فيما أرسي دون العرض، وإلي مجرد القراءة والکتابة آنذاک کما اشتهرت مسرحيات توفيق الحکيم بالمسرحية الذهنية، وأخذت منحي فتور التمثيل، وانتابها الضعفُ في تلک الآونة، وتضافرت فيها وشائج ...
أكثر
في رحاب منتصف القرن الثامن عشر عُرِفَ المسرحُ فيالأدب العربي باعتباره جنساً حديثاً، فنهض المسرحُ العربي بين التقليد والتجديد، وبين الأدب وبين العرض فيما أرسي دون العرض، وإلي مجرد القراءة والکتابة آنذاک کما اشتهرت مسرحيات توفيق الحکيم بالمسرحية الذهنية، وأخذت منحي فتور التمثيل، وانتابها الضعفُ في تلک الآونة، وتضافرت فيها وشائج الأساطير، ومنها مسرحية "إيزيس" إذ خضعت لصراع الذات، واشتبکت فيها قضايا الذات والمجتمع، واحتدم فيها صراع الذات والأسطورة. هذا البحث وفقاً للمنهج الوصفي-التحليلي، واعتماداً علي المدرسة الواقعية وتقنياتها، يهدف إلي کشف إشکالية المسرح العربي، ويقوم بتتبع عوامل وأسباب ضعف مسرحية "إيزيس" في بدايات العمل المسرحي -حيث هي للقراءة ولا للتمثيل-، وقد تطرّق إلي کيفية اعتماد توفيق الحکيم علي التقنيات الواقعية.تعود أسباب ضعف المسرحية إلي الإيحاء الغنائي باللغة الغامضة، بالإضافة إلى رمزية تقنيات المسرحية من شخصيات وتشخيص وحوار، حيث ظلّت المسرحية متصلةً بالتقليد صراعاً بين التراث الأسطوري والتجديد، وقامت تعالج بالکتابات المجردة الإشکاليات الاجتماعية والسياسية والثقافية، وکانت عرضاً لفنون التحرير الرسمي بجمله ومفرداته، ترسيخاً لتطور المجتمع المصري وليس استقراراً للمسرح العربي، لأنّها سعت بتخطّي الزمن إلي نقل هوية الذات أسطورياً وتراثياً لکن مثّلت صراع التراث الأسطوري والتجديد من حيث الزمن باعتبارها مزجاً بين التقاليد والتطور، انطلاقاً من المادة الوجدانية للمسرحية.
ادبي
حسين ابويساني؛ حسين جوکار
المجلد 14، العدد 46 ، يونيو 2018، ، الصفحة 59-80
المستخلص
إنّ المسرحية من الأجناس الأدبية العالمية القديمة التي مضت عليها أدوار مختلفة منذ نشأتها إلي يومنا الحاضر. هذه الأدوار التي تطور فيها هذا الفن الإنساني الجميل، وخطا خطوات واسعة نحو التقدم، هي اليونانية، والرومانية، والقروسطية، والکلاسيکية، والرومانتيکية، والواقعية. نري أنه لايخلو اليوم أدب أمة من المسرحية، والأدب العربي مارسها ...
أكثر
إنّ المسرحية من الأجناس الأدبية العالمية القديمة التي مضت عليها أدوار مختلفة منذ نشأتها إلي يومنا الحاضر. هذه الأدوار التي تطور فيها هذا الفن الإنساني الجميل، وخطا خطوات واسعة نحو التقدم، هي اليونانية، والرومانية، والقروسطية، والکلاسيکية، والرومانتيکية، والواقعية. نري أنه لايخلو اليوم أدب أمة من المسرحية، والأدب العربي مارسها في العصر الحديث إذ خلا الأدب العربي القديم من هذا الفن لعوامل فنية واجتماعية ودينية. إنّ مسرحية بيجماليون لجورج برنارد شو من المسرحيات التي تلقت اهتماماً خاصاً لابتعادها في مضمونها عن المشاکل الاجتماعية والسياسية وترکيزها علي البُعد الإنساني. قام برنارد شو في هذه المسرحية بعرض مشکلة الفوارق بين طبقات المجتمع، وعَرَضَ خلالها مشکلة الفنان في تفکيکه بين الفن والحياة. کذلک من جهة أخري إنّ توفيق الحکيم کتب مسرحية بعنوان بيجماليون متأثراً بمسرحية شو، والقضية المحورية في مسرحية بيجماليون للحکيم تتمثل في مشکلة الفنان والتمزق بين الفن والحياة أيضاً. إنّ هذه المقالة تلقي ضوءاً علي تأثير المسرح الغربي علي المسرح العربي، کذلک تقوم بدراسة مقارنة بين المسرحيتين. وتقوم المقارنة هي علي أساس خصيصة من خصائص المدرسة الرمزية وهي الصراع بين الفن والحياة. إنّ المنهج في المقالة هو الوصفي- التقارني؛ ومما حصل عليه البحث هو أنّ الفنّانين: هيجنز وبيجماليون، وهما من الشخصيات الأصلية في المسرحيتين، يفضّلان فنهما، ونجاحهما فيه، علي حياة امرأتين؛ وهما إليزا وجالاتيا، وعلي مصيرهما في الحياة أيضاً. بعبارة أخري إنّ کلاً من هيجنز وبيجماليون حينما يشاهدان أنّ العناية إلي هاتين المرأتين، وجعلهما معشوقتين لأنفسهما يؤدي إلي زوال فنهما، يُقرّران ترک معاشرتهما والعودة إلي فنهما، کأنّهما لم تکونا موجودتين في الحياة.
حسن گودرزي لمراسکي؛ حسين يوسفي آملي؛ فاطمه خرميان
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، ، الصفحة 101-123
المستخلص
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، ...
أكثر
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، براي خوانندگان روايت ميکند تا بدينوسيله محتواي ضمير خودآگاه يا ناخودآگاه قهرمان را به خواننده منتقل کند.
توفيق الحکيم، نويسندهي معروف و معاصر مصري، در زمينهي تکگويي در بعضي از داستانها و رمانهاي خود ازجمله «حمار الحکيم»، بهگونهاي پيش ميرود که گاهي در چند صفحه از داستان، شخصيت با خود حرف ميزند؛ بهخصوص با تکگوييهايي که به زبان درنميآيد و در طي آن، جريان ضمير ناخودآگاه همانطور که در ذهن شخصيت رخ ميدهد، بدون دخالت نويسنده، بازگو ميشود؛ اين روند، چنان واقعي و صادقانه است که ضعف ساختاري بهوجود نميآورد.
اين جستار بر آن است يکي از وجوه رنگارنگ بازنمايي گفتمان را در رمان «حمار الحکيم» از منظر تکگويي دروني بررسي کند تا چگونگي بهکارگيري تکگويي دروني در آن توضيح داده شود و نحوهي شکلگيري انواع آن، تجزيه و تحليل شود تا به کمک آن به توصيف دنياي شخصيتها و اشياي پيرامون آن بپردازد که در ذهن قهرمان داستان وجود دارد و بيان کند که نويسنده از شيوههاي مختلف تکگويي دروني بهعنوان ابزاري براي بيان افکار و انديشههاي درون ذهن شخصيت داستان، استفاده کرده است.
حسين يوسفي (آملي)؛ فاطمه خرميان
المجلد 8، العدد 23 ، أغسطس 1433، ، الصفحة 99-123
المستخلص
چکيده ادبيات، شکلي از ارتباط بوده و هر اثر ادبي با آثار پيش و پس از خود در ارتباط گفت و شنودي است که به آن گفت وگو يا مکالمه گويند. در گفت وگو و مکالمه، همواره نياز به شخص دومي است تا اولين صدا ايجاد شود و صداي دوم، پاسخ به آن صداست؛ بدين ترتيب، در کنار مکالمه گرايي يک اثر، صداهاي مختلف نيز از آن اثر شنيده ميشود. مقالهي حاضر، بر ...
أكثر
چکيده ادبيات، شکلي از ارتباط بوده و هر اثر ادبي با آثار پيش و پس از خود در ارتباط گفت و شنودي است که به آن گفت وگو يا مکالمه گويند. در گفت وگو و مکالمه، همواره نياز به شخص دومي است تا اولين صدا ايجاد شود و صداي دوم، پاسخ به آن صداست؛ بدين ترتيب، در کنار مکالمه گرايي يک اثر، صداهاي مختلف نيز از آن اثر شنيده ميشود. مقالهي حاضر، بر آن است تا امکانات گفت وگويي (مکالمهگرايي) را در آثار توفيق الحکيم، نمايشنامهنويس مصري، بهويژه اثر مهم او، «اهل الکهف» را با تحليل محتوا مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهد و جلوههاي آن يعني چندصدايي و بينامتنيت را بررسي کند؛ همچنين تأثير فرهنگ خودي يعني قرآني را بر اثر مذکور، مورد ارزيابي قرار دهد
نرگس قنديل زاده
المجلد 1، العدد 4 ، أكتوبر 1426، ، الصفحة 91-118
المستخلص
توفيق الحکيم، نويسنده معاصر، فرزند يک بانوي اشراف زاده ترک نژاد. وي حقوق را رها کرده، به ادبيات و هنر روي آورد و از جواني به نمايشنامه نويسي مشغول شد. ولي آثار اصلي خود را پس از تحصيل در فرانسه تدوين کرد. الحکيم را مي توان پدر نمايشنامه جدي مصري و رمان مدرن عربي دانست. از اين ميان، نمايشنامه هاي فکري ماندگارترين بخش آثار اوست. دغدغه ...
أكثر
توفيق الحکيم، نويسنده معاصر، فرزند يک بانوي اشراف زاده ترک نژاد. وي حقوق را رها کرده، به ادبيات و هنر روي آورد و از جواني به نمايشنامه نويسي مشغول شد. ولي آثار اصلي خود را پس از تحصيل در فرانسه تدوين کرد. الحکيم را مي توان پدر نمايشنامه جدي مصري و رمان مدرن عربي دانست. از اين ميان، نمايشنامه هاي فکري ماندگارترين بخش آثار اوست. دغدغه هاي روشنفکرانه و تامل انگيز، شخصيت پردازيها و فضاسازيهاي انتزاعي، ديالوگ هاي بسيار ماهرانه، بهره برداري مدرن از اسطوره و تاثيرپذيري شديد از سمبوليسم فرانسوي ويژگي هاي اصلي اين نمايشنامه هاست. هويت مصري وجه غالب آثار الحکيم است که گاه در رمانتيسم و گاه در رئاليسم آشکار شده است. زن در نمايشنامه هاي فکري الحکيم نماد زندگي و غالبا نقطه مقابل هنر و انديشه است و در نمايشنامه هاي اجتماعي نقش مثبت و اصيلي ندارد. الحکيم که از عصر تحت الحمايگي تا زمان انورسادات زيست، معمولا با مرکز قدرت سازش داشت. او هرگز به جريانهاي نوي ادبي در اروپا و جهان عرب بي اعتنا نبود، تئاتر حماسي برشت را در قالب تئاتر عربي ريخت- ولو بدون توفيق چندان- و دعوت پوچ گرايان اروپايي را با تاليف نمايشنامه اي در سنت پوچي اجابت کرد و براي حل معضل زبان کلاسيک و محاوره اي عربي يک زبان سوم را پيشنهاد کرد.