ادبي
مسلم خزلي؛ محمود دهنوي؛ علي سليمي
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 131-152
المستخلص
رمان «زقاق المدق» يکي از آثار نجيب محفوظ است که در آن فضاي جامعۀ مصر را در زمان جنگ جهاني دوم و ورود استعمارگران به مصر به تصوير ميکشد و با ديدي انتقادي پيامدهاي بد آن را بر مردم مصر نشان ميدهد. اين جستار ميکوشد براساس روش تحليل گفتمان نورمن فرکلاف، به گفتمانکاوي انتقادي رمان زقاق المدق بپردازد و گفتمانهاي غالب و مفاهيم ...
أكثر
رمان «زقاق المدق» يکي از آثار نجيب محفوظ است که در آن فضاي جامعۀ مصر را در زمان جنگ جهاني دوم و ورود استعمارگران به مصر به تصوير ميکشد و با ديدي انتقادي پيامدهاي بد آن را بر مردم مصر نشان ميدهد. اين جستار ميکوشد براساس روش تحليل گفتمان نورمن فرکلاف، به گفتمانکاوي انتقادي رمان زقاق المدق بپردازد و گفتمانهاي غالب و مفاهيم ثانوي و پوشيدۀ متن را که کمتر به آنها توجه شده، بررسي و تحليل کند. براساس يافتههاي پژوهش، گفتمان اصلي رمان، گفتماني ضداستعماري و انتقادي است که نويسنده با خلاقيت خود و در قالب سخنان شخصيتهاي رمان و سرنوشت آنها به مخاطب ارائه ميدهد و با آن گفتمان رسمي و حاکم را به چالش ميکشد. اين گفتمان تأثير مناسبات قدرت بر فرايند اعمال قدرت بر ديگر گروههاي اجتماعي را بيان ميکند و نيز تأثيرات آن در آينده را نشان ميدهد.
ادبي
سيد ابوالفضل سجادي؛ عباد محمديان
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 153-174
المستخلص
حذف در زبان عربي يکي از مباحث مهم در علم نحو است که به دلايل گوناگوني صورت ميگيرد. برخي نحويان بزرگ عربي حذف نون در در فعل ناقصة «کان» را به دليل تخفيف يا کثرت استعمال ميدانند. در قرآن کريم نيز که نمونۀ بيهمتاي فصاحت و بلاغت است، در برخي آيات، حرف نون از پايان فعل مضارع مجزوم کان حذف شده و در مواردي مشابه، آياتي وجود دارد که ...
أكثر
حذف در زبان عربي يکي از مباحث مهم در علم نحو است که به دلايل گوناگوني صورت ميگيرد. برخي نحويان بزرگ عربي حذف نون در در فعل ناقصة «کان» را به دليل تخفيف يا کثرت استعمال ميدانند. در قرآن کريم نيز که نمونۀ بيهمتاي فصاحت و بلاغت است، در برخي آيات، حرف نون از پايان فعل مضارع مجزوم کان حذف شده و در مواردي مشابه، آياتي وجود دارد که حذف رُخ نداده و حرف نون باقي ماندهاست؛ بنابراين روشن است که در اين حذف، نکتهاي بلاغي وجود دارد که با مقتضاي حال آيات قرآن کريم در ارتباط است و براساس بافت موقعيتي صورت گرفتهاست. پس اين نظريه که حذف نون به دليل تخفيف يا کثرت استعمال است، بدون توجه به معناشناسي آيات بودهاست. بر همين اساس با بررسي معناشناسي آيات قرآن مشخص شد که حذف نون در مضارع مجزوم کَانَ به دلايلي همچون: « نهيکردن از چيزي با قوّت تمام، ضعف گوينده و بيرغبتي به پاسخگويي، نشاندادن نهايت پستي و حقيربودن کسي، نفي عملي و مخالفت با آن با قاطعيت تمام، و نشاندادن شتاب و عجله» انجام شدهاست. در اين مقاله، به بررسي معناشناسي اين حذف، کارکردهاي زيباشناختي و نشاندادن هدفدار بودن آن در اين آيات پرداخته شده تا بتوان از نتايج اين بررسي در ترجمهها و تفسيرهاي قرآن کريم استفاده کرد و نظرگاهي روشنتر به دست داد.
ادبي
محمدنبي احمدي؛ روژين نادري
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 195-216
المستخلص
مطالعة ارتباط ادبيات با علم روانشناسي، پژوهشگران تطبيقي را در تحليل تازة متون کمک ميکند و زواياي تازهاي را به مخاطب نشان ميدهد. «ژيلبر دوران»، روانکاو فرانسوي در تحليل شخصيتها و روايتهاي ادبي براساس علم روانکاوي، ما را به نتايج جالبتوجهي ميرساند. در ديدگاه «دوران» گذر زمان و ناتواني در کنترل آن موجب ايجاد ...
أكثر
مطالعة ارتباط ادبيات با علم روانشناسي، پژوهشگران تطبيقي را در تحليل تازة متون کمک ميکند و زواياي تازهاي را به مخاطب نشان ميدهد. «ژيلبر دوران»، روانکاو فرانسوي در تحليل شخصيتها و روايتهاي ادبي براساس علم روانکاوي، ما را به نتايج جالبتوجهي ميرساند. در ديدگاه «دوران» گذر زمان و ناتواني در کنترل آن موجب ايجاد حس ترس و اضطراب در انسان ميشود. مقالة حاضر با رويکردي توصيفي ـ تحليلي ميکوشد با استفاده از نظريات «ژيلبر دوران» به مطالعة مفهوم زمان نزد شاعران معاصر عرب، «يحيي سماوي»، «عثمان لوصيف» و «سميح قاسم» بپردازد و به اين پرسش پاسخ دهد که شاعران عربزبان در برابر هراس ناشي از جنگ، ترس ازدستدادن زمان و سپريشدن زندگي در ورطة جنگ، چگونه واکنش نشان دادهاند و درنهايت به اين مهم رسيده که در تخيل شاعران موردپژوهش، ترس از زمان و مرگ به شکل کهنالگوي حيوان و تصاوير مربوط به سياهي و تاريکي نمايان و به عنوان عنصري ويرانگر ظاهر شدهاست.
ادبي
علي سعيدآوي
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 219-238
المستخلص
از گذشته تاکنون اين سؤال مطرح بوده که آيا ميتوان متني را از زبان واسطه ترجمه کرد و اصولاً آيا چنين ترجمههايي قابلاطمينان است؟ برخي از صاحبنظران در صحت اينگونه ترجمهها ترديد کردهاند. در اين مقاله نويسنده به نقد رويکرد ترجمه از زبان واسطه ميپردازد و بر همين اساس، کتاب «عيسي پسر انسان» ترجمة «موسي بيدج» را بررسي ...
أكثر
از گذشته تاکنون اين سؤال مطرح بوده که آيا ميتوان متني را از زبان واسطه ترجمه کرد و اصولاً آيا چنين ترجمههايي قابلاطمينان است؟ برخي از صاحبنظران در صحت اينگونه ترجمهها ترديد کردهاند. در اين مقاله نويسنده به نقد رويکرد ترجمه از زبان واسطه ميپردازد و بر همين اساس، کتاب «عيسي پسر انسان» ترجمة «موسي بيدج» را بررسي ميکند. کتاب «عيسي پسر انسان» با عنوان اصلي “Jesus the son of man“ يکي از آثار اديب نامدار لبناني، جبران خليل جبران است که به زبان انگليسي نوشته شدهاست. بيدج در شناسنامة ترجمة خود، ادعا کرده اين کتاب را از متن انگليسي ترجمه نمودهاست. اين مقاله درصدد پاسخدادن به اين سؤال است که آيا بيدج بهراستي اين کتاب را از زبان انگليسي ترجمه کرده يا وي آن را با واسطه و از زبان عربي به فارسي برگرداندهاست؟ براي پاسخ به اين سؤال، نمونههايي از ترجمة بيدج را در سه مبحث يعني «ترجمة غيرمستقيم، اضافات و لغزشها»، بررسي و تحليل ميکند و درنهايت به اين نتيجه ميرسد که بيدج اين کتاب را يا از زبان عربي به فارسي برگردانده، يا اينکه آن را از اصل انگليسي آن ترجمه کرده اما از ترجمة عربي کمک زيادي گرفته، بهگونهاي که آثار آن در ترجمة وي بهوضوح قابلمشاهدهاست. چراکه گاه مترجم از زبان واسطه به طور ناخودآگاه تحت تأثير انحرافات ترجمة اول قرار ميگيرد.
ادبي
فاطمه اکبري زاده
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 239-260
المستخلص
نشانهشناسي روشي در نقد ادبي است که چگونگي ساختهشدن معنا در متن را شناسايي ميکند. در دهههاي اخير پژوهشگران زيادي با وامگرفتن از اين نظريه، وارد مطالعات اين حوزه شدند. هرچند پژوهشهاي آنها يا صرفاً در حد تبيين نظريه بوده و يا به تطبيق متن با آن پرداختهاند. ازآنجاکه اغلب اين پژوهشها رويکرد تطبيقي دارند، بنابراين هنگام ارزيابي ...
أكثر
نشانهشناسي روشي در نقد ادبي است که چگونگي ساختهشدن معنا در متن را شناسايي ميکند. در دهههاي اخير پژوهشگران زيادي با وامگرفتن از اين نظريه، وارد مطالعات اين حوزه شدند. هرچند پژوهشهاي آنها يا صرفاً در حد تبيين نظريه بوده و يا به تطبيق متن با آن پرداختهاند. ازآنجاکه اغلب اين پژوهشها رويکرد تطبيقي دارند، بنابراين هنگام ارزيابي آنها مهمترين نکته سنجش ميزان موفقيت آنها در تطبيق واضح و دقيق الگوها و رويکردهاي نشانهشناسي با متن موردنظر است. کتاب سيميائية النص السردي نوشتة عبدالهادي احمد الفرطوسي نمونهاي از آثار تطبيقي در حوزة نشانهشناسي است که در سالهاي اخير جزء منابع آموزشي رشتة زبان و ادبيات عربي قرار گرفتهاست. در اين مقاله ميکوشيم با بررسي ويژگيهاي شکلي و محتوايي اين اثر براساس معيارهاي تأليف کتب آموزشي به بيان نقاط ضعف و قوّت روش تحليل نويسنده بپردازيم. نتايج نشان ميدهد اين اثر در خوانش نشانهشناسي داستانهاي منتخب تاحدي موفق بوده، ولي به علت روشن نبودن رويکرد تحليلي و روش نقد نشانهشناسانه در خوانش متون، ضعف ساختار ظاهري، وجود غلطهاي نگارشي و ويرايشي، بينظمي و پريشاني ساختاري و محتوايي، نميتوان آن را مرجعي همهجانبه دانست و در زمرة منابع اصلي درسي و آموزشي رشتة زبان و ادبيات عربي قرار داد.
ادبي
مريم هاشمي؛ معصومه نعمتي قزويني
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 1-18
المستخلص
جاءت المدرسة الواقعية رداً على المدرسة الرومانسية، وقد اعتقد أصحاب هذه المدرسة بضرورة معالجة الواقع مع رسم أشکال الواقع کما هي، وتسليط الأضواء على جوانب هامة يريد الفنان إيصالها للجمهور بأسلوب يسجل الواقع بدقائقه دون غرابة أو نفور. الواقعية العقلانية هي إحدى فروع الواقعية الطبيعية إذ يعتبر العقل، مصدراً رئيساً للمعرفة والتفکير ...
أكثر
جاءت المدرسة الواقعية رداً على المدرسة الرومانسية، وقد اعتقد أصحاب هذه المدرسة بضرورة معالجة الواقع مع رسم أشکال الواقع کما هي، وتسليط الأضواء على جوانب هامة يريد الفنان إيصالها للجمهور بأسلوب يسجل الواقع بدقائقه دون غرابة أو نفور. الواقعية العقلانية هي إحدى فروع الواقعية الطبيعية إذ يعتبر العقل، مصدراً رئيساً للمعرفة والتفکير البشري، وفي ضوء هذه المدرسة الفکرية، الغرض من تربية الإنسان هو الوصول إلى السعادة، وهذه تتحقق بالتنمية البشرية المتوازنة التي لديها القوة والانسجام الروحي. وأمين الريحاني (1876-1940) هو من أبرز المفکرين والمصلحين الاجتماعيين العرب ومن روّاد التفکير الواقعي ولا سيّما الواقعية العقلانية. فالمقالة هذه تعالجُ جذور تفکر الواقعية العقلانية مستخدماً المنهج الوصفي ـ التحليلي من خلال دراسة خمسة آثاره المقتطفة وهي: أدب وفن، أنتم الشعراء، هتاف الأودية، الريحانيات والقوميات. يدلّ بعض النتائج للبحث علي أن الريحاني بما أنه کان يعيش في الغرب منذ صغره، وتأثر من تياراته الفکرية، کان يحلل وينظر إلى القضايا البشرية بنظرة واقعية عقلانية. فنري تأملات هذا النوع من التفکير للريحاني في أربعة محاور رئيسة وهي: الشعر، والکتابة، والتعليم، والتربية، والدين.
ادبي
مجيد محمدي بايزيدي؛ خليل پرويني؛ کبري روشنفکر
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 19-38
المستخلص
إنّ مفهوم الحب في الوجودية يرتبط ارتباطا وثيقاً بنظرتها إلي الغير الذي تعده تهديدا لاستلاب الحرية المطلقة التي تدعو إليها، حيث إن الرجل الوجودي ينظر إلي المرأة کالذي يقصد امتلاکه واستعباده، فيسعي إلي عدم الخضوع للعلاقات الغرامية أو يحاول الاحتفاظ باستقلاله وحريته داخل هذه العلاقات. إن مطاع صفدي الذي يعدّ من أقوي الأصوات المتبنية ...
أكثر
إنّ مفهوم الحب في الوجودية يرتبط ارتباطا وثيقاً بنظرتها إلي الغير الذي تعده تهديدا لاستلاب الحرية المطلقة التي تدعو إليها، حيث إن الرجل الوجودي ينظر إلي المرأة کالذي يقصد امتلاکه واستعباده، فيسعي إلي عدم الخضوع للعلاقات الغرامية أو يحاول الاحتفاظ باستقلاله وحريته داخل هذه العلاقات. إن مطاع صفدي الذي يعدّ من أقوي الأصوات المتبنية للفلسفة الوجودية في الأدب العربي قد أضفي اللون الوجودي علي العلاقات الغرامية التي تربط بين الرجل والمرأة في روايتيه «جيل القدر» و«ثائر محترف». إن هذه الدراسة تنوي التطرق إلي مفهوم الحب ومکانة المرأة فيه في هاتين الروايتين علي أساس الأسلوب الوصفي ـ التحليلي. إن النتايج تدل علي أن أبطال هاتين الروايتين علي أساس نظرتهم إلي الغير لا يتمکنون من أن يبادلوا المرأة الحب بل إنهم يعتقدون باستحالة الحب کما أنهم يعتبرون الحب نوعا من الصراع بين الحبيبين فيصرّون علي الانفصال بينهما داخل هذه العلاقات وبذلک تختزل المرأة في جسدها وتتبدل إلي موضوع جنسي بحت في هذه العلاقات.
ادبي
اصغر شهبازي؛ حميد احمديان
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 39-60
المستخلص
يعدّ أسلوب الحذف من الأساليب البلاغية المهمّة، ووجه من وجوه الإعجاز البياني في القرآن الکريم. إنّه ظاهرة لغوية کثيرة الاستعمال في التعبير القرآني، حيث قد لا يمکن الوصول إلي معني الآية ومضمونها دون تقدير ما هو محذوف في الآية. فمعرفة مواقعه والإلمام بأغراضه الدلالية أمران بالغا الأهمية لترميم الأجزاء المقطوعة، وتحقيق الاستمرارية، ...
أكثر
يعدّ أسلوب الحذف من الأساليب البلاغية المهمّة، ووجه من وجوه الإعجاز البياني في القرآن الکريم. إنّه ظاهرة لغوية کثيرة الاستعمال في التعبير القرآني، حيث قد لا يمکن الوصول إلي معني الآية ومضمونها دون تقدير ما هو محذوف في الآية. فمعرفة مواقعه والإلمام بأغراضه الدلالية أمران بالغا الأهمية لترميم الأجزاء المقطوعة، وتحقيق الاستمرارية، والاتّساق في الترجمة. تعدّ الأفعال التي هي العمدة في الکلام من جملة هذه المحذوفات التي ورائها مقاصد دلالية تختلف باختلاف السياق القرآني. في هذا المقال، ألقينا الضوء علي هذا الرکن المحذوف لنري سبب حدوثه ومدي أثره في فهم المعني وقمنا بتقويم مکانته في أربع الترجمات الفارسية المعاصرة. من خلال دراستنا التي انتهجت المنهج الوصفي ـ التحليلي، يبدو لنا أنّ دواعي الحذف ومعرفة التقدير من جهة واختلاف اللغتين من حيث خصائصهما اللغوية والترکيبية من جهة أخري، جعلت عملية نقل المحذوف عملية مستعصية. ومن أبرز الاشکاليات الترجمية في نقل الأفعال المحذوفة هي: إهمال بعض دقائق المحذوف الدلالية، وعدم الاهتمام بالبناء اللغوي للآيات وترکيبها، وانعدام علامات الترقيم الصحيحة لنقل المحذوف.
ادبي
محسن پيشوايي علوي؛ گلاله حسينپناهي
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 61-82
المستخلص
يعالج هذا البحث بالمنهج الوصفي ـ التحليلي، دراسة الصورة الشعرية للتراث الأدبي في شعر سميح القاسم، وذلک مستعيناً ببعض النماذج التطبيقية من أشعار الشاعر. وقمنا بالکشف عن الإضاءات الدلالية للصورة الشعرية ودورها في تصوير الشاعر ونقلها إلي المتلقي. وأوحت بعض النتائج للبحث بأنّ توظيف التراث الأدبي ينمّ عن العلاقة الوطيدة بين الحالة ...
أكثر
يعالج هذا البحث بالمنهج الوصفي ـ التحليلي، دراسة الصورة الشعرية للتراث الأدبي في شعر سميح القاسم، وذلک مستعيناً ببعض النماذج التطبيقية من أشعار الشاعر. وقمنا بالکشف عن الإضاءات الدلالية للصورة الشعرية ودورها في تصوير الشاعر ونقلها إلي المتلقي. وأوحت بعض النتائج للبحث بأنّ توظيف التراث الأدبي ينمّ عن العلاقة الوطيدة بين الحالة الفکرية والعصرية لدي الشاعر وبين کنوز أمّته الأدبية الموروثة. وکل ذلک ناتج عن وعي الشاعر لحضوره في الماضي، وحضور ماضيه في الحاضر، وحتمية استمراره في المستقبل. والصورة الشعرية للتراث تخبر عن مقدرة أدبية لشاعرنا في الإيحاء والحيوية والتطور، وتختلف تماماً عن الصورة القديمة في خصائصها الفنية والأدبية. والرمز، والتشخيص، والتکرار، والتناقض بين عناصر الصورة وتنوعها، والتوظيف الطردي والمتباين، وتمازج الصور وتداخل بعضها ببعض من التکنيکات المستخدمة عند سميح القاسم في استدعاء التراث الأدبي.
ادبي
سيد محمود ميرزايي الحسيني؛ علي نظري؛ يونس وليئي
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 83-102
المستخلص
اشتهر زهير بن أبي سلمي الشاعر العربي الجاهلي الشهير بشاعر الحکمة؛ ولکنّ شعره إضافة علي مضامينه الحکمية يتميّز بجودة السبک، وجزالة اللفظ، والتراکيب. إذا تأمّلنا في شعره نري بوضوح أنّ المصاحبة علي المستوي المفرداتي أدّت إلي حبک نصّه الشعري ولعبت دوراً مهمّاً في خلق المضامين وجزالة التعابير الشعرية. يشير مصطلح المصاحبات اللفظية إلى ...
أكثر
اشتهر زهير بن أبي سلمي الشاعر العربي الجاهلي الشهير بشاعر الحکمة؛ ولکنّ شعره إضافة علي مضامينه الحکمية يتميّز بجودة السبک، وجزالة اللفظ، والتراکيب. إذا تأمّلنا في شعره نري بوضوح أنّ المصاحبة علي المستوي المفرداتي أدّت إلي حبک نصّه الشعري ولعبت دوراً مهمّاً في خلق المضامين وجزالة التعابير الشعرية. يشير مصطلح المصاحبات اللفظية إلى کلمة يقترن استخدامها في اللغة بکلمة أو کلمات أخري، وهي من الموضوعات الهامة والحيوية في علم الدلالة التي تظهر جمال اللغة ودقتها وتآلف ألفاظها کما تظهر مدي دقة الشاعر وبراعته في انتقاء الألفاظ ونظمها ورصفها في نسق لغوي بديع. يتطرق بحثنا هذا في إطار المنهج الوصفي ـ التحليلي إلي دراسة المصاحبات اللفظية في شعر زهير لتبيين أصناف المصاحبات اللفظية الموظّفة في شعره، ولإظهار دور هذه الظاهرة اللغوية في تحديد معني الألفاظ والتراکيب، وفي فهم عميق للشعر ومعرفة الحقول الدلالية التي أکثر الشاعر من توظيف المصاحبات فيها. کذلک يرمي البحث إلي الإجابة عن هذا السؤال الرئيسي وهو: بأيّ حقول دلالية تتعلق المصاحبات اللفظية في ديوان زهير؟ نري من خلال هذه المقالة أن زهيراً استخدم المصاحبات اللفظية في نوعيها الاسمي والفعلي في أنماطهما المختلفة، وحقل «الحرب» الدلالي هو الحقل البارز بين المصاحبات اللفظية في شعره.
ادبي
خيريه عچرش؛ حسن دادخواه طهراني؛ صادق سياحي؛ علي عدالتي نسب
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 127-152
المستخلص
تحليل گفتمان انتقادي، رويکردي نو و شاخۀ مهمي از نظرية تحليل گفتمان است. توليد يا تقويت يک جهانبيني خاص و نگرش به سطوح بالاتر جمله، از جالبترين موضوعات تحليل گفتمان انتقادي است و نگاهي علمي و کاربردي به متون دارد. ازآنجاکه تحليل متون جديد، بهويژه رمان، در شناسايي علل تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي جهان معاصر نقش بسزايي دارد، ...
أكثر
تحليل گفتمان انتقادي، رويکردي نو و شاخۀ مهمي از نظرية تحليل گفتمان است. توليد يا تقويت يک جهانبيني خاص و نگرش به سطوح بالاتر جمله، از جالبترين موضوعات تحليل گفتمان انتقادي است و نگاهي علمي و کاربردي به متون دارد. ازآنجاکه تحليل متون جديد، بهويژه رمان، در شناسايي علل تغيير و تحولات فرهنگي و اجتماعي جهان معاصر نقش بسزايي دارد، بيان گفتمان غالب متون و جهتدهي آنها از ضرورتهاي تحليل ادب معاصر است. اين پژوهش نيز بر همين مبنا و بر اساس نظرية نورمن فرکلاف (1941) رمان اجنحة الفراشة را در سه سطح توصيف، تفسير و تبيين به شيوة توصيفي ـ تحليلي، بررسي ميکند. نتايج پژوهش نشان ميدهد نويسنده در سطح توصيف با ايجاد روابط همنشيني و گاهي تضاد و همچنين برقراري ارتباط بين واژگان، در پي تبيين انديشههاي خويش است؛ در سطح تفسير از بافت بينامتني براي ترسيم بافت موقعيت موجود بهره برده و سير تحول شخصيت زن را بيان کردهاست؛ در سطح تبيين، گفتمان غالب ـ که همان هويت و آزاديخواهي است ـ را در ارتباط با عوامل درونمتني و برونمتني به تصوير کشيدهاست.
ادبي
مصطفي مهدوي آرا؛ شادي شايان
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 153-176
المستخلص
نظرية «وجودي» نظريهاي روانشناختي است که ريشه در اگزيستانسياليسم فلسفي دارد و توسط روانشناس مشهور آمريکايي «رولو مي» در حوزة روانشناسي پايهگذاري شدهاست. درواقع رواندرماني وجودي به اضطرابهايي ميپردازد که ريشه در هستي انسان دارد. با اين توضيح که انسان گاه در طول زندگي با واقعيتهايي چون مرگ و نيستي، احساس ...
أكثر
نظرية «وجودي» نظريهاي روانشناختي است که ريشه در اگزيستانسياليسم فلسفي دارد و توسط روانشناس مشهور آمريکايي «رولو مي» در حوزة روانشناسي پايهگذاري شدهاست. درواقع رواندرماني وجودي به اضطرابهايي ميپردازد که ريشه در هستي انسان دارد. با اين توضيح که انسان گاه در طول زندگي با واقعيتهايي چون مرگ و نيستي، احساس بيمعنايي و... روبهرو ميشود که در صورت پاسخ نگفتن درست به اين مسائل، دچار حيرت و اضطراب وجودي ميگردد؛ اضطرابهايي که ارتباط او با خود، ديگران و محيط را مختل ميسازد. پژوهش حاضر با تکيه بر «نظرية وجودي» و به روش توصيفي ـ تحليلي چگونگي ارتباط شاعر معاصر تونسي، ابوالقاسم شابي را در سه سطح بودن: با خويشتن، ديگران و طبيعت از خلال شعر وي مورد مطالعه قرار دادهاست. نتايج بهدستآمده از تحقيق نشان ميدهد، بيماري قلبي و انديشيدن به مرگ، تنهايي و احساس جدايي از ديگران، از عوامل زمينهساز اضطرابهاي وجودي در شخصيت ابوالقاسم شابي بوده و اين اضطراب، ارتباط شاعر را در سه سطح: با خويشتن، با ديگران و با طبيعت متأثر ساختهاست.
ادبي
اميد ايزانلو
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 177-196
المستخلص
نجيب محفوظ يکي از پيشگامان داستاننويسي در جهان عرب است که موردتوجه بسياري از ناقدان بودهاست؛ اما کمتر پژوهشي را ميتوان يافت که رمانهاي محفوظ را از بُعد جامعهشناختي و با رويکرد تبيين چرايي مسائل مطرحشده، بررسي کند. اين نوع نقد يکي از انواع نقد بينارشتهاي است که لوکاچ و گلدمن از طلايهداران آن به شمار ميروند. ابتدا ...
أكثر
نجيب محفوظ يکي از پيشگامان داستاننويسي در جهان عرب است که موردتوجه بسياري از ناقدان بودهاست؛ اما کمتر پژوهشي را ميتوان يافت که رمانهاي محفوظ را از بُعد جامعهشناختي و با رويکرد تبيين چرايي مسائل مطرحشده، بررسي کند. اين نوع نقد يکي از انواع نقد بينارشتهاي است که لوکاچ و گلدمن از طلايهداران آن به شمار ميروند. ابتدا لوکاچ موضوع «قهرمان مسئلهدار» را، به عنوان يکي از زيرمجموعههاي نقد جامعهشناختي، مطرح ميکند، سپس گلدمن مفهوم آن را توسعه ميبخشد و ويژگيهايي را براي آن برميشمرد. اين مقاله با روش توصيفي ـ تحليلي تلاش دارد تا ويژگيهاي قهرمان مسئلهدار را تبيين کند سپس آن را بر قهرمان رمان «اللص والکلاب» تطبيق دهد. سعيد مهران قهرمان رمان است و بر اساس نظرية لوکاچ و گلدمن فردي مسئلهدار به شمار ميرود؛ زيرا قرباني شرايط اجتماعي موجود عصر خود است. او هر چه تلاش ميکند تا به اصلاح جامعه دست زند و از اين طريق ارزشهاي راستين را احيا کند، راه به جايي نميبرد و درنهايت محکوم به شکست ميشود و تسليم ميگردد.
ادبي
حسن اسماعيل زاده؛ مجتبي رحماندوست؛ مختار مجاهد
المجلد 12، العدد 41 ، يونيو 1438، ، الصفحة 197-218
المستخلص
رژيم صهيونيستي براي عاديسازي حضور خلقالساعة خود در اذهان مردم منطقه و بهويژه ساکنان اصلي سرزمين فلسطين، سعي در يهوديسازي نمادها و ماهيت آثار فلسطيني و عربي دارد و براي گنجاندن نرم سياستهاي خود در ذهن نسل نو اين سرزمين زيرکانهترين شيوه يعني نفوذ در سيستم آموزشي را در کنار سياست ايجاد رعب و وحشت در پيش گرفتهاست. ازاينرو ...
أكثر
رژيم صهيونيستي براي عاديسازي حضور خلقالساعة خود در اذهان مردم منطقه و بهويژه ساکنان اصلي سرزمين فلسطين، سعي در يهوديسازي نمادها و ماهيت آثار فلسطيني و عربي دارد و براي گنجاندن نرم سياستهاي خود در ذهن نسل نو اين سرزمين زيرکانهترين شيوه يعني نفوذ در سيستم آموزشي را در کنار سياست ايجاد رعب و وحشت در پيش گرفتهاست. ازاينرو ضمن تحريف و تغيير محتواي کتابهاي درسي، بناي اصلي را در تأليف اين کتابها، بر يهوديسازي نسلهاي نو و وارونه جلوهدادن حقايق و واقعيتهاي ملت فلسطين گذاشتهاست. در اين پژوهش ميکوشيم روشهاي تحقق اين برنامه و نحوة اجراي آن را بررسي و تحليل نماييم. به همين منظور با مراجعه به کتب درسيِ تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي، ادبي و ديني مدارس فلسطين اشغالي و تحليل و نقد بخشي از محتواي آنها، از دسيسههاي طراحان اين کتابها و حاميان آنها پرده گشودهايم. درنتيجه مشخص شد که يهوديسازي کودکان فلسطيني، تغيير ذهنيت آنان در رابطه با ماهيت نمادهاي اسلامي ـ عربي فلسطين، تطهير چهرة صهيونيستها و معرفي تعاليم اسلامي به عنوان عامل عقبماندگي، در ذهن دانشآموزان فلسطيني، از مهمترين اهداف اين نقشه است.
ادبي
رضا افخمي عقدا؛ محسن زماني؛ علي علي محمدي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 1-22
المستخلص
الاهتمامُ بالأعمال الفنية والأدبية وتحليلُها علي أساس مبادئ علم النفس والقيام بتحليل شخصياتِ العمل الأدبي خلال آثارهم من وجهة النظر النفسية، قد امتاز بين الاتجاهات النقدية المختلفة في القرن العشرين، ومن بين هذه النظريات المتطرّقة إلي الشخصية، تتمتع نظرية "ألفريد أدلر" (1870 - 1937م) النفسية بأهميةٍ خاصةٍ؛ لأنّه يعتقد -علي عکس نظرية ...
أكثر
الاهتمامُ بالأعمال الفنية والأدبية وتحليلُها علي أساس مبادئ علم النفس والقيام بتحليل شخصياتِ العمل الأدبي خلال آثارهم من وجهة النظر النفسية، قد امتاز بين الاتجاهات النقدية المختلفة في القرن العشرين، ومن بين هذه النظريات المتطرّقة إلي الشخصية، تتمتع نظرية "ألفريد أدلر" (1870 - 1937م) النفسية بأهميةٍ خاصةٍ؛ لأنّه يعتقد -علي عکس نظرية فرويد- بأنّ العوامل الاجتماعية هي التي تحدّد تصرّفات الإنسان وسلوکيّاته لا الغريزة الجنسية. ويعتقد بأنّ الميل إلي التفوّق والتطوّر يکون في الإنسان فطرياً وذاتياً. وبما أنّ شخصية عنترة ـ حَسب ما وصف نفسه خلالَ اشعاره ـ لها قابليّةٌ غنيّةٌ خصبةٌ للتحليل النفسي؛ لذلک عالجنا في هذا المقال تحليل شخصية عنترة في ضوء نظرية أدلر النفسية، وذلک وفق منهجٍ وصفيٍّ ـ تحليليّ. وقد أوحت بعض النتائج علي أنَّ ما حمل عنترةَ علي إظهار الشجاعة والکرامة والفروسية ليست عقدة النقص التي يعزوها النّقاد إلي عنترة بل هو الشعور بالنقص الذي يکون من فطرة الإنسان وذاته ومحرّکه علي الکفاح لأجل التفوّق والکمال. فيسعي عنترةُ لتحقيق هدفه النهائي والمنشود وغايته المبتغاة أي العزّة والکمال والتعالي؛ مما أدّي إلي أن يتّخذ لحياته أسلوباً خاصّاً لا يکون إلّا نتيجة لهذه الغاية العالية.
ادبي
محمدحسن امرايي؛ جهانگير اميري
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 23-38
المستخلص
النرجسيّة عنوان أطلقه علماء النفس المعاصرون علي حالة نفسيّة خاصّة لدي المصابين بها، وقد عرّفها المحلّل النفسي الشهير "هاينز کوهت"، الذي أجري دراسات عديدة حول هذه الظاهرة، بأنّها «عبارة عن الاهتمام الزائد والترکيز المفرط لإثبات الذات مصحوباً بالزهو والخيلاء». تتميّز الشخصية النرجسيّة في منظور کوهت بميزتين رئيسيتين: 1- الإعجاب ...
أكثر
النرجسيّة عنوان أطلقه علماء النفس المعاصرون علي حالة نفسيّة خاصّة لدي المصابين بها، وقد عرّفها المحلّل النفسي الشهير "هاينز کوهت"، الذي أجري دراسات عديدة حول هذه الظاهرة، بأنّها «عبارة عن الاهتمام الزائد والترکيز المفرط لإثبات الذات مصحوباً بالزهو والخيلاء». تتميّز الشخصية النرجسيّة في منظور کوهت بميزتين رئيسيتين: 1- الإعجاب والاعتداد بالذات واستعراض القوّة، 2- رغبة ملحة في البحث عن المثاليّة لدي الذات والآباء والاعتزاز بأمجاد الماضين. يري کوهت أنّ العوامل الوراثية والبيئية والنفسيّة هي من أبرز أسباب نشوء النرجسيّة في النفس. وفي السياق ذاته يرمي هذا المقال إلي دراسة سيکولوجيّة لإثبات الذات في شخصيّة الشاعر العباسي الذائع الصيت أبي فراس الحمداني في ضوء آراء "کوهت" اعتماداً علي المنهج الوصفي – التحليلي. لقد تبيّن من خلال هذه الدراسة أنّ الشاعر کان مصاباً بحالة من النرجسيّة التي دفعته إلي الاهتمام البالغ بذاته استجابةً لرغباته في استعراض القوّة، حيث تباهي کثيراً بانتصاراته الرائعة وتراث الحمدانيين المجيد. وفيما يتعلّق بعوامل تکوّن هذه الظاهرة النفسيّة لدي أبي فراس، بناءً علي ما استوحيناه من نظريات "کوهت"، أنّ نرجسيّته ناجمة عن انتمائه إلي أسرة ملکيّة مرموقة ذات سمعة طيبة، وترعرعه في بيئة أرستقراطية من جهة، وردّة فعله حيال الوقوع في أسر الرّومان من جهة أخري.
ادبي
هاله بادينده؛ سوسن عباسيان؛ علي مهدي زيتون
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 39-58
المستخلص
السيميائية عملية إجرائية تتوخّى الکشف عن نظام العلامات، أي الوحدات اللفظية في النص، وهي تفتح سبلاً وآفاقاً جديدة تنير مجاهل التعبير الأدبي والفني للقاريء. سجلت أقلام الرواة روايات متعددة في العصر الحديث، منها رواية "ذاکرة الجسد" لأحلام مستغانمي، الروائية الجزائرية المشهورة التي تمّ الإقبال علي أعمالها بحفاوة، واحتلت مکانة خاصة ...
أكثر
السيميائية عملية إجرائية تتوخّى الکشف عن نظام العلامات، أي الوحدات اللفظية في النص، وهي تفتح سبلاً وآفاقاً جديدة تنير مجاهل التعبير الأدبي والفني للقاريء. سجلت أقلام الرواة روايات متعددة في العصر الحديث، منها رواية "ذاکرة الجسد" لأحلام مستغانمي، الروائية الجزائرية المشهورة التي تمّ الإقبال علي أعمالها بحفاوة، واحتلت مکانة خاصة في نفوس القراء. تجسد هذه الرواية لوناً متمايزاً من ألوان الرواية الجديدة، وتهدف إلي إثارة الأسئلة، والتساؤلات لتحريض الوعي العامّ، وإثارته إلي تجديد أداته، ومفاهيمه. تعد الشخصيات من أهمّ عناصر القصص، والروايات، ووسيلة لتقديم معاني الکاتب، وأفکاره؛ حيث نري أسماء الشخصيتين الرئيسيتين في هذه الرواية تجسد للمتلقي صورا ًدلالية بديعة، وترمز الشخصيات بمدلولاتها الاسمية إلي دلالات کامنة تعکس المنظومة الفکرية لدي الکاتبة. إذن يهدف هذا المقال إلي تبيين مدي علاقة اسمي الشخصيتين الرئيسيتين بالمسمّيين، ومدي نجاح الکاتبة في إيصال الفکرة إلي القاريء عن طريق هذين المسميين، وذلک من خلال دراسة سيميائية تحليلية - وصفية. وأهمّ النتائج التي توصّلت إليها هذه المقالة هو: اسم"خالد" الذي يعدّ الشخصية المحورية، يرمز إلي خلود الأبطال، والمجاهدين الذين بذلوا حياتهم في سبيل استقلال الوطن الجزائري وحريّته. ويوحي هذا الاسم بالدعوة إلي استمرار طريقهم وأفکارهم. والبطلة التي تحمل اسمين: "حياة "و"أحلام" فإنّ اسمها الأول يرمز إلي الوطن، والأم، والعشق؛ حيث يبعث الحيوية في الإنسان، واسمها الثاني له دلالتان متضادتان وهما الذکريات والأحلام المتحققة الماضية، والآمال والأحلام القادمة الخائبة.
ادبي
محمد رحيمي خويگاني؛ سيدمحمدرضا ابن الرسول؛ نرگس گنجي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 59-78
المستخلص
يهدف هذا البحث إلي إلقاء الضوء علي آراء القدماء الفرس في الترجمة بين العربية والفارسية؛ من هذا المنطلق، يتناول البحث في ضوء المنهج التحليلي-التاريخي، آراء الأدباء والبلاغيين الفرس حول الترجمة راجياً تسليط الضوء علي جوانب تنظيرية وتطبيقية لها؛ ومما توصَّل إليهِ البَحث هو أنَّ التَّرجمةَ کانت تعتبر تقنيّة هامّة وأرضية خصبة لإظهار ...
أكثر
يهدف هذا البحث إلي إلقاء الضوء علي آراء القدماء الفرس في الترجمة بين العربية والفارسية؛ من هذا المنطلق، يتناول البحث في ضوء المنهج التحليلي-التاريخي، آراء الأدباء والبلاغيين الفرس حول الترجمة راجياً تسليط الضوء علي جوانب تنظيرية وتطبيقية لها؛ ومما توصَّل إليهِ البَحث هو أنَّ التَّرجمةَ کانت تعتبر تقنيّة هامّة وأرضية خصبة لإظهار البراعات الأدبية واللغوية عند الأدباء القدماء. ونظرا إلي هذه الأهمية أدرجها البلاغيون بدايةً في کتب البلاغة من غير تحديدٍ لمکانتهاـ هل هي من البديع أو البيان أو المعاني ـ ولکنّها صارت نوعاً بديعياً فيما بعد کما اعتبرت نوعاً من الملمّع ولکنّها انتقلت أخيرا إلي قسم توابع البلاغة علي أيدي بعض البلاغيين الفرس.
ادبي
جمال طالبي قره قشلاقي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 79-98
المستخلص
تتشکّل الأصوات اللغوية اللبنة الأولي في دراسة النصّ الشعري أو الأدبي. ذلک أنّ الأصوات بما تحمل من صفات خاصّة تعکس الواقع الدلالي للنصّ، والواقع النّفسي للشاعر. إنّ المعجم الصوتي للشاعر أشبه ما تکون بمرآة تعکس صورة واضحة يودّ التعبير عنها، ويحرص کلّ الحرص علي إيصالها للمتلقّي. من هذا المنطلق، عالج هذا البحث واحدة من أشهر القصائد ...
أكثر
تتشکّل الأصوات اللغوية اللبنة الأولي في دراسة النصّ الشعري أو الأدبي. ذلک أنّ الأصوات بما تحمل من صفات خاصّة تعکس الواقع الدلالي للنصّ، والواقع النّفسي للشاعر. إنّ المعجم الصوتي للشاعر أشبه ما تکون بمرآة تعکس صورة واضحة يودّ التعبير عنها، ويحرص کلّ الحرص علي إيصالها للمتلقّي. من هذا المنطلق، عالج هذا البحث واحدة من أشهر القصائد الرثائية، أي «قصيدة بلقيس» لصاحبها نزار قبّاني، دراسةً صوتيةً لمعرفة المکونات الصوتية الأساسية التي بنيت عليها القصيدة ودلالاتها في بيان المعني المقصود وتجسيد تجربة الشاعر الشعورية وفق آليات النقد الصوتي. کما أنّه درس بآلياته التطبيقية جانباً مهماً من جوانب التحليل اللساني، أي التحليل الصوتي لنصّ القصيدة، ومدي مساهمته في الکشف عن أسباب تآلفها داخل الحقل الدلالي، وقرأها قراءة دلالية لسانية من منظور النقد الصوتي لتحديد المعايير الجمالية فيها، وصلتها بالصوت. وقد اعتمدنا في دراستنا هذه علي المنهج الوصفي والإحصائي، لأنّهما يعطيان تحليلاً واقعيّاً للقصيدة من حيث بنيته ومضمونه اللغوي. وقد کشف التحليل الصوتي والدلالي للقصيدة عن وجود مناسبة بين اللفظ ودلالته، کما أنّ العمليّة الإحصائية للأصوات والمقاطع الصوتية فيها کشفت عن نجاح الشاعر في الملائمة بين الألفاظ والغرض لقصيدته، بحيث لاحظنا انسجاماً بديعاً بين نوعية الحروف والمقاطع والرويّ مع رثاء «بلقيس الراوي»، زوجة الشاعر.
ادبي
احمد نهيرات
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 99-118
المستخلص
إنّ وصف صورة لحظة الرحيل يعتبر من أهم المظاهر الفنية في المعلقات السبع (مختارات الزوزني)، وتعود أهمّيّتها لأسباب عدة منها: دلالتها على تصاوير الجاهليين الفنية وأساليبهم التعبيرية، وأحاسيسهم الصادقة، خاصة لدي أصحاب المعلقات، واحتوائها على معارف ذلک العصر من اخلاق، وشخصيات، وأمکنة، وقصص. تبلورت تلک الصورة بصريةً، إذ تترأى فيها الشخصيات ...
أكثر
إنّ وصف صورة لحظة الرحيل يعتبر من أهم المظاهر الفنية في المعلقات السبع (مختارات الزوزني)، وتعود أهمّيّتها لأسباب عدة منها: دلالتها على تصاوير الجاهليين الفنية وأساليبهم التعبيرية، وأحاسيسهم الصادقة، خاصة لدي أصحاب المعلقات، واحتوائها على معارف ذلک العصر من اخلاق، وشخصيات، وأمکنة، وقصص. تبلورت تلک الصورة بصريةً، إذ تترأى فيها الشخصيات بحالاتهم النفسية وأثر الرحيل على ظواهرهم کالحبيبين، والأهل، والقافلة، ومسيرها. والصور تصور الحالة العاطفية لدى الشعراء أنفسهم، وتربطها فنّيّاً بالواقع الخارجي. يهدف هذا البحث إلي الکشف عن الصور البصرية الفنيّة للرحيل في المعلقات، ومعرفة شخصياتها وأدوارهم فيها، ودلالتها على حياة الجاهليين الاجتماعية والأدبية، ودور الحب والمتحابين فيهم. لذلک، تمّ أولا: استقراء الصور البصرية المرئية في وصف لحظة الرحيل، وثانيا: بيان دلالاتها على الحياة الجاهلية وثالثا: بيان دلالاتها الفنية. ينتهج البحث المنهج الوصفي-التحليلي مع مراعاة الترتيب الذي تعامل به کلّ من أصحاب المعلقات مع موضوع الفراق. و من النتائج التي توصل إليها البحث هي: هناک مفاهيم مشترکة صوّرها الشعراء عن لحظة الرحيل منها: زمن الرحيل، ووصف الحبيبة أو ما يرتبط بها من حيها أو قافلتها أو قبيلتها، وأيام وصلها، وتيه الشاعر في الصحراء بعد رحيلها، وبيان حالته النفسية من الفراق ويأسه من لقياها؛ وإن انفرد کل منهم عن أصحابه في تصوير تلک اللحظة حسب رؤاه الفنيّة. تناول شعراء المعلقات لحظة الفراق من منظور سلبي وتشاؤمي، فَبَدَت صورهم عنها تنمّ بوضوح عن شعورهم بالندم، والتحسّر، والقلق. وقد بالغوا في وصفها بالتشبيهات المادية المحسوسة من حياتهم الصحراوية.
ادبي
محسن احمدي؛ فائزه عرب يوسف آبادي؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 119-142
المستخلص
بشار بن برد، شاعر نابيناي عرب و شوريدة شيرازي، شاعر نابيناي فارسيزبان، در تصاوير شعري به صورت چشمگيري از رنگ استفاده کردهاند. اين مقاله با نقد روانشناسانة شخصيت بشار و شوريده بر اساس آزمايش رنگ ماکس لوشر، در تلاش است تا با روش توصيفيتحليلي رنگهاي ديوان اين دو شاعر را بررسي و تحليل کند. نتايج نشان ميدهد از ميان چهار گروهِ ...
أكثر
بشار بن برد، شاعر نابيناي عرب و شوريدة شيرازي، شاعر نابيناي فارسيزبان، در تصاوير شعري به صورت چشمگيري از رنگ استفاده کردهاند. اين مقاله با نقد روانشناسانة شخصيت بشار و شوريده بر اساس آزمايش رنگ ماکس لوشر، در تلاش است تا با روش توصيفيتحليلي رنگهاي ديوان اين دو شاعر را بررسي و تحليل کند. نتايج نشان ميدهد از ميان چهار گروهِ رنگ در نظرية لوشر، گروه اول در اشعار هر دو شاعر دقيقاً مانند هم است. بر اين اساس، بشار و شوريده هر دو از تحريکات شديدي که منجر به جدايي آنها از جامعه ميگردد، رنج ميبرند و اميدوارند که بتوانند بر بسياري از محدوديتهاي خود فائق آيند. با اين تفاوت که: بشار بااراده و اهل سازش است و از ارتباط با افراد مورد اعتماد خود احساس آرامش ميکند، و با همين روحية سازشگر خود موفق ميشود خود را با شرايط وفق دهد، خواستههايش را محدود کند و از نزديکي عاطفي نسنجيده بپرهيزد. اما شوريده با وجود اميدواري به بهبود اوضاع و غلبه بر محدوديتها، فردي زودرنج، حساس و خودمحور است که اصلاً از وضعيت موجود راضي نيست و تنهايي را ترجيح ميدهد.
ادبي
ابوالحسن امينمقدسي؛ طاهره حيدري
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 143-166
المستخلص
شعر معاصر عرب مزيّن به کاربرد انواع تناص ازجمله تناص تاريخي و ديني و قرآني است. مقالة حاضر قصد دارد تناص قرآني را در اشعار محمد بن عبدالمطلب واکاوي و تحليل کند تا به اين پرسش پاسخ دهد که چرا شاعر از بينامتنيت قرآني در ديوان خود بهره برده است و کاربرد اين تناصهاي قرآني متأثر از چه عواملي است؟ خوانش انتقادي ابياتي که در ديوان محمد بن ...
أكثر
شعر معاصر عرب مزيّن به کاربرد انواع تناص ازجمله تناص تاريخي و ديني و قرآني است. مقالة حاضر قصد دارد تناص قرآني را در اشعار محمد بن عبدالمطلب واکاوي و تحليل کند تا به اين پرسش پاسخ دهد که چرا شاعر از بينامتنيت قرآني در ديوان خود بهره برده است و کاربرد اين تناصهاي قرآني متأثر از چه عواملي است؟ خوانش انتقادي ابياتي که در ديوان محمد بن عبدالمطلب تناص قرآني دارند، در گروي يافتن معنا و چرايي توليد متن ديوان اين شاعر است؛ ازاينرو، رويکرد مقالة حاضر براي پاسخ به اين ابهام، رويکرد معناکاوي است تا از طريق تحليل عناصر سازندة معنا، به چرايي توليد ابيات قرآني ديوان دست يابد. پرورش محمد بن عبدالمطلب در خانوادهاي متدين، تحصيل در مراکز آموزشي سنتي الازهر و دارالعلوم، حضور فعال در محافل اسلامگراي سنتي و مجالست با دوستان اسلامگرا، همگي سبب شد نگاه ديني بر کل ديوان او سايه بيفکند و از تناص قرآني بيش از انواع ديگر تناص بهره بگيرد. همچنين گسترش فعاليت هواداران فرهنگ اسلامي ـ عربي پس از 1927م، سبب شد غالب تناصهاي قرآني قصايد شاعر به مضامين مذهبي اختصاص يابد.
ادبي
رمضان رضائي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 167-186
المستخلص
هر کدام از منتقدان ادبي عرب از يک شيوه در نقد ادبي پيروي ميکنند. اما از اين ميان، طه حسين در کتاب حديث الاربعاء که در زمينة نقد است، شيوهاي تلفيقي در پيش گرفته و از تحليل گفتمان نيز در اين شيوه بهره برده و با توجه به شخصيت و عصر شاعر و نيز هنر شاعري به تحليل اثر ادبي پرداختهاست. اين پژوهش با هدف تبيين تلاشهاي نقدي طه حسين و تشريح ...
أكثر
هر کدام از منتقدان ادبي عرب از يک شيوه در نقد ادبي پيروي ميکنند. اما از اين ميان، طه حسين در کتاب حديث الاربعاء که در زمينة نقد است، شيوهاي تلفيقي در پيش گرفته و از تحليل گفتمان نيز در اين شيوه بهره برده و با توجه به شخصيت و عصر شاعر و نيز هنر شاعري به تحليل اثر ادبي پرداختهاست. اين پژوهش با هدف تبيين تلاشهاي نقدي طه حسين و تشريح روش نقد وي در کتاب حديث الاربعاء صورت گرفتهاست و سعي دارد با استفاده از روش تحليلي ـ توصيفي به اين هدف دست يابد. نتايج بررسيها بيانگر آن است که طه حسين در نقد خويش براي مخاطب اهميت زيادي قائل بود و براي جلب توجه وي از اسلوبهاي متعددي از قبيل اسلوب تقريري و نحوة خطاب و مخاطب خيالي استفاده کردهاست. او پيش از تحليل شعر يک شاعر به زمينههاي تاريخي و اجتماعي زمان شاعر پرداخته، سپس به جنبههاي هنري شعر توجه نمودهاست. اساس همة اينها بر محور گفتوگو است.
ادبي
شعله ظهيري
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 187-212
المستخلص
بررسي نقش مراکز علمي مناطق کردنشين در پيشبرد علوم عربي و ادبي در حوزة ادبيات تطبيقي مکتب فرانسه ميگنجد؛ زيرا مراکز علمي يکي از اقوام ايراني در ادبيات ملتي ديگر تأثيرگذار بودهاست. در دورة عباسي (656-132ه. ق) که علوم عربي و ادبي بيش از هر دورة ديگري شکوفا شد با درنظرگرفتن مقتضيات و بستر سياسي و ديني مناسب، نقش مراکز علمي مناطق کردنشين ...
أكثر
بررسي نقش مراکز علمي مناطق کردنشين در پيشبرد علوم عربي و ادبي در حوزة ادبيات تطبيقي مکتب فرانسه ميگنجد؛ زيرا مراکز علمي يکي از اقوام ايراني در ادبيات ملتي ديگر تأثيرگذار بودهاست. در دورة عباسي (656-132ه. ق) که علوم عربي و ادبي بيش از هر دورة ديگري شکوفا شد با درنظرگرفتن مقتضيات و بستر سياسي و ديني مناسب، نقش مراکز علمي مناطق کردنشين ديار بکر «آمد، ميافارقين، ماردين، حصن کيفا، اخلاط و منازگرد» و ديار مضر «رقه و حران» که جزء منطقة جزيرهاند، در پيشبرد علوم ادبي و عربي غيرقابل انکار است. اين نوشتار با رويکرد توصيفي ـ تحليلي درصدد تبيين نقش سازنده و جايگاه حقيقي اين مراکز در اعتلاي علوم عربي و ادبي در عصر عباسيان است و يافتههاي آن حاکي از اين است که اين مناطق با پرورش انديشمندان و اديبان فرهيختهاي چون آمديها، فارقيها، حصکفيها، حرانيها و ابوعلي قالي و... در زمينة شعر و نثر، صرف و نحو، لغتشناسي و تاريخ، علوم اسلامي فقه و حديث و علوم عقلي و خطابي صاحبنظر بوده و با تأليفات خود در پيشرفت علوم عربي و فرهنگ اسلامي منشأ تحولات شگرف بودهاند.
ادبي
علي رضا محمد رضايي؛ جهاد فيض الاسلام؛ عبير جادري
المجلد 12، العدد 39 ، ديسمبر 1437، ، الصفحة 1-22
المستخلص
يعدّ عنصرا الزمان والمکان، من أهم عناصر السرد في بلورة الفضاء الروائي. فعلى نبضات الزمن تُنبت الأحداث وقائعها وفي حيّز المکان تتحرک الشخصية وفي إطار اللغة ببعديهما الزماني والمکاني يتألّف النص السردي وتتکوّن الرواية. هذان العنصران يدخلان في علاقات متعددة مع مکوّنات حکائية أخرى کالشخصيات والأحداث في الرواية. فتنشأ بذلک علاقة جدليّة ...
أكثر
يعدّ عنصرا الزمان والمکان، من أهم عناصر السرد في بلورة الفضاء الروائي. فعلى نبضات الزمن تُنبت الأحداث وقائعها وفي حيّز المکان تتحرک الشخصية وفي إطار اللغة ببعديهما الزماني والمکاني يتألّف النص السردي وتتکوّن الرواية. هذان العنصران يدخلان في علاقات متعددة مع مکوّنات حکائية أخرى کالشخصيات والأحداث في الرواية. فتنشأ بذلک علاقة جدليّة بينهما؛ تلک العلاقة الضرورية التي تمنح العمل الروائي خصوصيته وطابعه ويکتسب المکان والزمان والفضاء بذلک صفاتها ومعانيها. بناء على ذلک، ظهرت على الساحة الأدبية بعض الأعمال الروائية ذات الصبغة الواقعية نحو رواية «الأيام» لطه حسين التي اتّجهت نحو سرد الواقع ـ السيرة الذاتية ـ ـ يتناول هذا البحث کتاب الأيام ضمن إطار الرواية مستنهضاً الأمکنة والأزمنة، راصدا مکامن الجمال، مرکّزاً على البعد النفسي للشخصيات بتناوله المکانين (عند الآخرين) و (عندي) حسب تقسيمات لوتمان"lotman" الأربعة للفضاء، تارکاً المکانين العامة واللامتناهي منها إلى بحث آخر وأيضاً التقاطبات المکانية في الرواية. استعان البحث بالمنهج الوصفي ـ التحليلي وأحياناً المنهج النفسي والذي کانت الشواهد فيه مستقاة من نصوص الرواية نفسها.