طهران، شارع وليعصر(عج)، شارع توانير، حي نظامي كنجوي، زقاق هفت بيكر(٨)، شارع نظامي كنجوي، بناء رقم ٣٣، مؤسسة بيمه اكو للتعليم العالي، جامعة علامة طباطبائي، الطابق ٦، الغرفة ٦٠٧، اللجنة الإيرانية للغة العربية وآدابها، الرمز البريدي ١٤٣٤٨٦٣١١١

نوع المستند : علمی - پژوهشی

المؤلفون

1 دانشجوي دکتراي زبان‌شناسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

2 دانشيار و عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس

المستخلص

مطالعه‌ي استعاره يکي از کانوني‌ترين محورهاي رويکرد معنابنياد زبان‌شناسي شناختي است. براساس نظريه‌ي شناختي ليکاف و جانسون (1980) در باب استعاره، جايگاه استعاره نظام مفهومي‌اي است که براساس آن مي‌انديشيم و عمل مي‌‌کنيم. زبان نيز از آنجا که برگرفته از فرايند‌هاي ذهني است، کاملاً استعاري است. به اين ترتيب، براساس استعاره، ديگر صرفاً يک آرايه‌ي ادبي نيست که وظيفه‌اش تنها زينت کلام باشد. در اين نظريه، استعاره به هر نوع مفهوم‌سازي يک حوزه‌ي مفهومي در قالب حوزه‌ي مفهومي ديگر اطلاق مي‌شود. اصول نظريه را مي‌توان در قالب هشت فرض اصلي همه‌جا حاضر بودن، حوزه‌ها، مدل، يک‌جهتي بودن، تغييرناپذيري، ضرورت، خلاقيت و تمرکز خلاصه کرد. محدوديت بررسي‌هاي استعاره‌ در متون مذهبي‌اي همچون نهج‌البلاغه به جنبه‌‌هاي زيبايي‌شناختي آن، نگارنده را بر آن داشت تا در چارچوب نظريه‌ي معاصر استعاره، ضمن بررسي اصول اين نظريه، به تحليل مفهومي استعاره‌هاي نهج‌البلاغه و بازسازي مدل‌هاي شناختي آن‌ها بپردازد. يافته‌هاي اين مقاله، که حاصل استخراج برخي از استعاره‌هاي نهج‌البلاغه، براساس تعريف نظريه‌ي معاصر استعاره و تحليل آن در چارچوب اين نظريه است،  ضمن تأييد اصول نظريه شناختي استعاره، فراواني بسيار استعاره‌ها و ضرورت شناختي آن‌ها در نهج‌البلاغه را نشان مي‌دهد.

الكلمات الرئيسية

عنوان المقالة [Persian]

دراسة مفاهیم الإستعارات فی نهج البلاغة (علی أساس منهج اللسانیات المعرفیة)

المؤلفون [Persian]

  • مهتاب نورمحمدی 1
  • فردوس آقاگلزاده 2
  • ارسلان گلفام 2

1 دانشجوی دکترای زبان‌شناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

2 دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس

المستخلص [Persian]

دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات  المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضع‌ها ویمکن تلخص أصول هذه النظریة فی ثمانیة إحتمالات فیما یلی:الحضور المطلق، المجالات،  النموذج، أحادی الإتجاه، الثبوت، الضرورة، الإبداع والمرکزیة.   بما أن الإستعارة تُمهّدُ إمکانیة فهم الموضوعات الإنتزاعیة علی حسب الموضوعات أکثر عینیةً لهذا السبب للإستعاره دور‌ هام فی المجالات الإنتزاعیة کالمذهب. إذن حَصرُدراسات الإستعارة علی جوانب علمِ الجمال فی النصوص الدینیة کنهج البلاغة بناءً علی إطارنظریة الإستعارة المعاصرة کان الدافع الرئیس للبحث عن أسس هذه النظریة، إدراک مفاهیم الإستعارات وإعادة بناء النماذج المعرفیة. معطیات هذه المقالة التی حصلت من استخراج بعض نماذج من الاستعارات فی نهج البلاغة و تحلیله فی اطار نظریة المعرفیة ، زیادة علی تأیید الاسس النظریة المعرفیة للاستعارة وکثرتها ؛ تشیر الی ضرورة المعرفة علیها فی نهج البلاغة کنص دینی.

الكلمات الرئيسية [Persian]

  • اللسانیات المعرفیة
  • الإستعارة
  • نظریة الإستعارة المعاصرة
  • نهج البلاغة