@article { author = {ناظمیان, هومن}, title = {تحلیل گفتمان اخوان‌الصفا در قصه‌ی دادخواهی حیوان از انسان}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {1-24}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {-}, abstract = {تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری در ابعاد مختلف فرهنگی وتمدنی در محلة شکوفایی خود قرار داشت به‌گونه‌ای که فعالیت‌های علمی، فلسفی و ادبی در مشرق اسلامی از رونق بسیاری برخوردار بود. از جمله‌ی این فعالیت‌ها ظهور گروه سرّی اخوان‌الصفا در بصره وبغداد که معتقد بودند باید  شریعت اسلامی را با فلسفه‌ی یونانی درهم آمیخت تا جهل وگمراهی که عارض شریعت شده، از آن پاک شود. آن‌ها دائرة المعارف بزرگی به وجود آورند که شامل پنجاه ودو رساله وعقاید وتعلیمات خود را در قالب آن‌ها بیان کردند. آنان همچنین از ادبیات داستانی نیز برای بیان باورهای خویش سود می‌جستند؛ از جمله، قصه‌ی دادخواهی حیوان از انسان که در رساله‌ی بیست ودوم اخوان‌الصفا بیان شده است.     این داستان براساس ساختارهای فکری واعتقادی اخوان‌الصفا وآرا واندیشه‌هایی که اخوان‌الصفا در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وعقیدتی مطرح کردند مورد بررسی قرار گرفته تا گفتمان اخوان‌الصفا در این قصه تبیین شود. نتایج این پژوهش، نشان می‌دهد که گفتمان اخوان‌الصفا در این قصه، گفتمانی انتقادی است که بیشتر اقشار جامعه عصر عباسی به ویژه صاحبان سلطه را در برمی‌گیرد و شامل هشت محور است از جمله خردگرایی، آرمان‌گرایی وانتقاد سیاسی و اجتماعی از جامعه‌ی بشری به طور عام و جامعه عصر عباسی به طور خاص.  }, keywords = {تحلیل گفتمان,اخوان الصفا,نقد اجتماعی,نقد سیاسی}, title_ar = {تحليل خطاب إخوان الصفا في قصة تداعي الحيوان علي الإنسان}, abstract_ar = { شهد القرن الرابع الهجري إزدهاراً  ثقافياً وحضارياً رائعا في شتّي مستويات حياة المسلمين؛ حيث ازدهرت نشاطات علمية وفلسفية وأدبية خاصة في الشرق الإسلامي. في هذه الأجواء نشأت جماعة إخوان الصفا السرية الذين کانوا قائلين بضرورة إدماج الفلسفة اليونانية في الشريعة الإسلامية لغسلها ممّا اعتراها من الجهل والضلالة. فألفّوا أثراً موسوعياً ضخماً يشتمل علي إثنتين وخمسين رسالة ونشروا عقائدهم خلالها واتخذوا القصة وسيلة لنشر عقائدهم بعض الأحيان؛ من أشهرها قصة تداعي الإنسان علي الحيوان في الرسالة الثانية والعشرين.     درسنا هذه القصة علي أساس البنية الفکرية والعقائدية لإخوان الصفا والآراء التي طرحوها في تبيين معتقداتهم في شتي مجالات الإجتماعية والسياسية والعقائدية لتبيين رکائز خطابهم في هذه القصة. تبين هذه الدراسة أن خطاب إخوان الصفا في هذه القصة خطاب نقدي يشمل معظم شرائح المجتمع العباسي في القرن الرابع ويرتکز علي رکائز منها النزعة العقلانية، النزعة المثالية، النزعة الصوفية والنقد الإجتماعي والسياسي للمجتمع البشري عامة والمجتمع العباسي خاصة.}, keywords_ar = {تحلیل الخطاب,إخوان الصفا,النقد الإجتماعی,النقد السیاسی}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2279.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2279_ebd2f24cf85304841fb452aaecb7319d.pdf} } @article { author = {امیری, جهانگیر and نعمتی, فاروق}, title = {بررسی و تحلیل «تحامق» در شعر مملوکی}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {25-46}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {-}, abstract = {واژه­ی "تحامق" از ماده­ی «حمق»، به معنای تظاهر کردن به حمق و بلاهت است. شعر تحامق، گونه­ای از شعر طنز و فکاهه است که شاعر در آن به نادانی و حماقت تظاهر می­کند تا خنده­­ای بر لبان ممدوحان بنشاند و از جود و بخشش آنان بهره­مند شود. این شعر در همه­ی ادوار، کم و بیش وجود داشته است؛ اما در عصر مملوکی به علت فقر، فساد و انحطاط اخلاقی، رواجی بی­سابقه یافته و به شکل یکی از فنون و اغراض رایج شعری درآمده است. انگیزه­ی سرودن شعر تحامق در عصر مملوکی، بیش از هر چیز به کسب ثروت و شهرت برمی­گردد. توصیف فقر، عیوب ظاهری و باطنی و بی­اعتنایی به هنجارها و ارزش‌های اصیلی همچون: میهمان نوازی، بخشش و کرامت، مردانگی و مروّت، از مهم‌ترین درونمایه­های شعر تحامق به شمار می­روند. در این پژوهش، ضمن بیان پیشینه­ی شعر تحامق، عوامل و انگیزه­های گسترش این شعر در عصر مملوکی و نیز مضامین و درونمایه­های آن بررسی شده است.}, keywords = {تحامق,شعر مملوکی,عوامل اجتماعی,انگیزه¬های فردی,مضامین شعر تحامق}, title_ar = {التحامق في الشعر المملوکي (دراسة وتحليل)}, abstract_ar = {إنّ التحامق لونٌ خاصٌّ من شعر الفکاهة يتصرّف فيه الشاعر وکأنّه مصاب بالبله والحمق وما به حمق، بل إنه يتظاهر بذلک عن وعي وإرادة. يتواجد شعر التحامق في کلّ عصر من الأعصر الأدبية، إلاّ أنّه شاع شيوعاً واسعاً في العصر المملوکي حتّي أصبح فنّا قائماً بذاته في ذلک العصر وسمة بارزة للأدب المملوکي. يتحدّث شاعر التحامق في شعره عن أشياء من أهمها: الفقر، العيوب الجسمية والعيوب النفسيّة والاستهتار بالقيم السامية والخلق النبيلة ولوم الحکّام والأمراء. والباعث الرئيسي الذي دفع الشاعر إلي شعر التحامق في ذلک العصر هو التکسّب، إلاّ أنّ ثمّة عوامل اجتماعيّة أدّت إلي توسيع نطاقه ومن أهمّها: الفقر المدقع الناجم عن الحروب المستمرّة والضرائب المثقلة علي کاهل الشعب، ظلم الحکّام الجائرين، والانحراف الذي طرأ علي المعايير الخلقية والمقائيس الاجتماعيّة، کلّ ذلک جعل الشعراء يزدرون بالقيم السامية والخلق النبيلة ازدراءً. يرمي هذا البحث إلي دراسة شعر التحامق ومضامينه وأسباب شيوعه في العصر المملوکي؛ إذ إنّه  يعطي صورة واضحة عن الأوضاع العامة للعصر المملوکي وحياة الناس في ذلک العصر.}, keywords_ar = {التحامق,الشعر المملوکی,الدوافع الذاتیة,العوامل الاجتماعیة,مضامین شعر التحامق}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2280.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2280_581f4ff27e375b63392aafd2073de6be.pdf} } @article { author = {یزدان پناه, مهرعلی}, title = {زبان و ادبیات فارسی از منظر چهار شاعر بزرگ عراق}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {47-74}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = {ارتباط تاریخی ایرانیان و اعراب، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، بر اهل تحقیق پوشیده نیست. جریان تأثیر وتاثّر متقابل این دو ملّت، عمری به درازای این ارتباط و جنبه‌های گوناگون آن دارد. ادبیات تطبیقی در صدد کشف و توصیف و تحلیل چنین ارتباطاتی است. زبان و ادبیات فارسی و مفاخر آن، همواره، منشاء تاثیرگذاری در ادب عربی بوده و از جایگاه بس بلندی نزد اعراب، به ویژه، اندیشمندان و ادبای بزرگ آن‌ها برخوردار بوده است. به نظر می‌رسد، پژوهش تطبیقی درباره‌ی عراق، به عنوان کشور همسایه، با توجه به اشتراکات گسترده‌ی فرهنگی، اعتقادی، تاریخی و ...، خالی از فایده نباشد. زبان و ادبیات فارسی از دیدگاه شعرای مورد نظر این پژوهش (زهاوی، رصافی، نجفی و جواهری) از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و منبع الهام بسیاری از آن‌هاست. بیشتر آن‌ها خود را ملزم به یادگیری زبان فارسی می‌دانند. ادبیات فارسی نزد آن‌ها همسنگ ادب عرب، بلکه به روح عربی نزدیک‌تر است. در پس‌زمینه و پیش‌زمینه‌ی آثار آن‌ها هیچ ستیزی با زبان و ادب و قومیت ایرانی یافت نمی‌شود. نقش ارتباطات دوستی برخی از شعرای عراقی و ایرانی و سفرها واقامتهای آنها در ایران، در عمیق تر شدن این تأثیرها، قابل تأمل است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، در پی‌پاسخ دادن به این پرسش است که: دیدگاه شاعران مورد نظر این پژوهش درباره‌ی جایگاه زبان و ادب فارسی و مفاخر علمی و ادبی ایران چیست؟}, keywords = {زبان و ادبیات فارسی,شاعران عراق,تأثیر و تاثّر,ادبیات عربی}, title_ar = {اللغة الفارسيّة و آدابها من منظور شعراء العراق (الزهاوي، والرصافي، والنجفي، والجواهري نموذجاً)}, abstract_ar = {ليست الصلة التأريخيّة بين الفرس و العرب، سواءاً قبل الاسلام و بعده، مکتومةً علي أهل الثقافة والادب. إنّ حرکة التاثير و التأثّر المتبادل بين الشعبين، لها تأريخ طويل بمدي هذه العلاقة و أبعادها المختلفة. و الأدب المقارن يهدف إلي کشف هذه التيارات و وصفها وتحليلها. مازالت اللغة الفارسية و مفاخرها مصدر تأثير في الأدب العربي. و کان لها منزلة سامية عند العرب، خاصة عند مفکريهم و کبار أدباءهم. يبدو أن الدراسة المقارنة حول العراق، لاتخلو من الفائدة؛ و ذلک بصفتها دولة مجاورة، و مع الأخذ بعين الإعتبار القواسم المشترکة الثقافيّة و العقائديّة و التأريخيّة التي تجمعنا. إنّ اللغة الفارسية و آدابها تحتلّ مکانة سامية عند شعراء هذه الدراسة (الزهاوي، والرصافي، والنجفي، والجواهري) و تُعتبر ينبوعاً استوحي منه الکثير منهم. و قد ألزم معظمهم أنفسهم علي تعلّمها. کما يرون أنّ الأدب الفارسي يضارع الأدب الغربي؛ و حتّي أبعد من ذلک في أنّه أکثر قرابة إلي الروح العربي. ليس في خلفية أدبهم أو ظاهره أيّ صراع و معاداة علي اللغة الفارسية و آدابها أو القومية الفارسيّة. للعلاقات الودّيّة و الإقامات في ايران، من جانب بعض الشعراء دور کبير في توسيع و تعميق هذه التأثيرات. هذه المقالة باعتمادها علي المنهج الوصفي و التحليلي تتطرق إلي إجابة لهذا السؤال الرئيسي: ما هي مکانة اللغة الفارسية و آدابها و مفاخرها العلميّة و الأدبيّة في شعر هولاء الشعراء؟}, keywords_ar = {الادب المقارن,التاثیر و التاثّر,شعراء العراق,الزهاوی,والرصافی,والنجفی,والجواهری}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2281.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2281_d746c94d9082b667d730a98d178f2843.pdf} } @article { author = {طاهری نیا, علی باقر and بخشی, مریم and مهدیان طرقبه, روح الله}, title = {کارکرد هنری صحنه و صحنه¬پردازی در داستان حضرت سلیمان(ع) براساس سوره مبارکه نمل}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {75-98}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = {صحنه‌ی داستان، بیانگر زمان، مکان و محیطی است که عمل داستانی در آن به وقوع می­پیوندد. صحنه در داستان از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا داستان حتماً باید در جایی اتفاق بیفتد و در زمانی به وقوع بپیوندد. داستان حضرت سلیمان(ع) نیز نه تنها جزء داستان­هایی است که در آن صحنه و صحنه­پردازی اهمیت بسیاری دارد، بلکه از این منظر، هنری­تر از داستان­های بشری، ایفای نفش کرده است؛ به طوری­که هم بر رفتار شخصیت‌های داستان، تأثیر گذاشته و از آنان تأثیر پذیرفته و اعمال آنان را توجیه و باعث تعامل شخصیتی میان شخصیت­های داستان، با صحنه­ها شده است. اختلاط زمان و مکان و بلافصل بودن آن دو، در این داستان، نمود پیدا کرده و در پرده‌ی نهم و دهم، صحنه معادل داستان قرار گرفته است و نه تنها در لایه بیرونی خود، تمام ویژگی‌های صحنه­پردازی هنری و ادبی را دارد، بلکه در لایه‌ی درونی خود به عنوان صحنه‌ی خارق‌العاده عمل کرده است.}, keywords = {قرآن کریم,سوره‌ی نمل,حضرت سلیمان(ع),صحنه و صحنه¬پردازی}, title_ar = {خلق المشهد و وظيفته الفنية في قصة سليمان(ع) علي أساس سورة «النمل» المبارکة}, abstract_ar = {مشهد القصة يبين المکان و الزمان و البيئة التي يحدث فيها «العمل القصصي». للمشهد أهمية بالغة في القصة، لأن القصة لابدّ أن تحدث في مکان و زمان. و قصة سليمان(ع) إضافة إلي أنّ للمشهد و خلق المشهد أهمية فائقة فيها، أدت دوراً أکثر فنية بالنسبة إلي القصص البشرية؛ بحيث أثّر المشهد علي أفعال شخصيات القصة و تأثر بها، و وجّه أعمالها و سبّب التعامل بين شخصيات القصة و المشاهد. يبدو اختلاط الزمان و المکان و استحالة فصلهما في هذه القصة بوضوح. في المقطع التاسع و العاشر، وُضع المشهد معادلاً للقصة کلها، فلا يملک جميع سمات خلق المشهد الفني و الأدبي في قشرها الخارجي فحسب؛ بل تؤدّي دوراً خارقا للعادة في قشرها الداخلي.}, keywords_ar = {القرآن الکریم,القصة,سلیمان(ع),المشهد و خلق المشهد}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2282.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2282_6c8b9fb39d49bfaadf064f92ab3eee6d.pdf} } @article { author = {احمدی, محمّدنبی and حاج زین العابدینی, عباس}, title = {القلب فی القرآن الکریم، استعمالٌ حقیقی أو مجازی}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {99-120}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = {لقد حظیت الجوارح الإنسانیة باهتمامٍ خاصٍّ فی النصوص الدینیة و خاصّةً فی القرآن الکریم . هناک أسرارٌ تکمن فی کیفیة البیان و تبیین الأعمال الّتی تقوم الجوارح بها و تقدیم بعضها علی بعض أو تأخیر بعضها عن بعض . أمّا " القلب " وما یرادفه من الألفاظ فیحتلّ مکانةً مرموقةً بالنّسبة إلی سائر الجوارح . رُغم أنّ لهذه الجوارح کلّها و للقلب خاصّةً صفاتاً وأعمالاً تثیر الإعجاب مثلما صرّح بذلک فی الآونة الأخیرة بعض الإخصّائیین کالدکتور "مایکل رزن" بأنّ للقلب آلافاً من الخلایا العصبیّة الّتی تتولّی ادّخار المعلومات. لکن شیئٌ من هذه الشواهد لا تدلّ علی نفی الإستعمال المجازی للفظة "القلب" فی القرآن الکریم. مع ذلک صرّح بعض الباحثین فی هذا المجال ، إعتماداً علی بعض البحوث التجریبیّة و غفلةً عن الأدلّة الکثیرة الّتی جاء بها مفسّرو القرآن الکریم علی الإستعمال المجازی للفظة "القلب"، صرّح بأنّ هذه اللفظة استعملت فی القرآن فی معناها الحقیقی. وأمّا هذا البحث الّذی بین أیدیکم فینصّ علی خلاف ذلک ویصرّ علی الإستعمال المجازی لهذه اللفظة فی القرآن دون الرّد علی البحوث العلمیّة المشار إلیها أو عدم  الإکتراث بها.}, keywords = {القرآن الکریم,القلب,الحقیقة,المجاز}, title_ar = {رمز و راز واژه¬ي قلب در قرآن کريم (حقيقت يا مجاز)}, abstract_ar = {  در متون ديني و به‌خصوص در قرآن کريم، توجّه خاصّي به جوارح انساني شده که در نوع بيان، شرح وظايف و تقديم و تأخير آن‌ها نکته‌ها نهفته و رازها تعبيه شده است. در ميان اين اعضا، "قلب" و مترادف‌هاي آن، جايگاه ويژه‌اي را به خود اختصاص داده‌اند. اگرچه تمام اعضاي بدن انسان و در مرتبه‌ي بالاتر، قلب او، صفات و کارکرد‌هاي اعجاب‌برانگيزي داشته و اخيراً متخصّصاني چون "مايکل رزن" گفته‌اند که قلب، هزاران سلول عصبي دارد که وظيفه‌ي ذخيره‌ي اطّلاعات را به عهده دارند، هيچ کدام از اين گفته‌ها نمي‌تواند دليلي بر کاربرد غيرمجازي قلب در قرآن کريم باشد. در اين ميان، محقّقاني با غفلت از ادلّه‌ي عدّه‌ي زيادي از مفسّران قرآن کريم مبني بر کاربرد مجازي واژه‌ي قلب، تنها براساس شواهدي از کشفيات علمي، به‌گونه‌ي جزمي بيان کرده‌اند که کاربرد قلب در قرآن مجيد حقيقت است، نه مجاز. نويسندگان مقاله‌ي حاضر، ضمن رد نکردن اين کشفيّات، ثابت خواهند کرد که با فرض درستي آن‌ يافته‌ها کاربرد قلب در قرآن، مجاز است نه حقيقت. اين مقاله، اثبات کرده است که قلب انسان اگرچه از نظر فيزيولوژيکي وظايف مهمّي را برعهده دارد، نمي‌تواند از قدرت درک و تفقّه برخوردار باشد، زيرا ايمان انسان که يک امر ماندگار و قلبي است پس از مردن او و نابود شدن اين تکه‌گوشت مادّي، از بين نرفته و کماکان پابرجاست.    }, keywords_ar = {قرآن کریم,قلب,حقیقت,مجاز}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2283.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2283_5c9b8c564e4d72b91e581bd72f5b0247.pdf} } @article { author = {رسول‌نژاد, عبدالله and پارسا, سید احمد}, title = {دراسة مضامین القصائد العربیه للخاقانی و موازنتها بقصائده الفارسیة}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {121-153}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = { یُعَدُّ الخاقانی (595-520 هـ.ق) من الشعراء البارزین و المجیدین فی الأسلوب الآذربیجانی و حیث أنشد الشعر باللغتین الفارسیة و العربیة. ورغم ازدیاد الدراسات حول هذا الشاعر فی العقود الأخیرة، لم تَحظ أشعاره العربیة باهتمام لائق، فجاءت الآراء حوله و حول أفکاره ناقصة و مبنیّة علی قصائده الفارسیة فقط. تسعی هذه الدراسة أن تسدّ هذه الثغرة و تجیب عن السؤالین التالیین: ما هی المشابهات و المفارقات من حیث المضمون فی قصائد خاقانی العربیة و الفارسیة؟ ما هو دلیل عدم الإقبال علی قصائده العربیة؟ اسلوب البحث کیفی و یعتمد علی دراسة و تحلیل المضامین و استخراج النتائج بشکل توصیفی. ونتائج البحث ترشدنا إلی فهم أوسع عن الخاقانی و أفکاره و تُعینُ علی دراسات جدیدة و مهذّبة حوله.}, keywords = {الخاقانی الشروانی,القصائد العربیة,القصائد الفارسیة,دراسة المضامین,الموازنة}, title_ar = {بررسي مضموني سروده‌هاي عربي خاقاني و مقايسه‌ي آن‌ها با چکامههاي پارسي وي}, abstract_ar = {خاقاني شرواني (520 -595 هـ.ق) از شاعران توانمند سبک آذربايجاني است که به دو زبان فارسي و عربي شعر سروده است. باوجود روند رو به رشد خاقاني‌پژوهي در دو دهه‌ي اخير، توجه چنداني به سروده‌هاي عربي اين شاعر توانمند نشده است. اين امر، موجب شده قضاوت درست درباره‌ي خاقاني و انديشه‌هاي او يک‌سويه و تنها با توجه به سروده‌هاي فارسي او صورت گيرد. پژوهش حاضر در اين راستا و به منظور رفع اين خلاء بر آن است که به پرسش‌هاي زير پاسخ دهد: سروده‌هاي عربي و فارسي خاقاني از نظر مضمون چه تشابه‌ها و تفاوتهايي دارند؟ دليل نبود توجّه کافي به سروده‌هاي عربي خاقاني چيست؟ روش پژوهش، کيفي است و نتايج با تحليل محتوي، به شيوه‌ي کتابخانه‌اي و سندکاوي بررسي شده است. نتايج، نشان مي‌دهد، با اين پژوهش مي‌توان به درک درست‌تري از انديشه‌هاي خاقاني دست يافت و زمينه را براي پژوهش بهتر در مورد سروده‌هاي وي فراهم آورد.}, keywords_ar = {خاقانی شروانی,سروده‌های عربی,چکامه‌های پارسی,بررسی تطبیقی}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2284.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2284_71489d9be2a33b2169e06165bf160849.pdf} } @article { author = {نورمحمدی, مهتاب and آقاگلزاده, فردوس and گلفام, ارسلان}, title = {دراسة مفاهیم الإستعارات فی نهج البلاغة (علی أساس منهج اللسانیات المعرفیة)}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {155-188}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = {دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات  المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضع‌ها ویمکن تلخص أصول هذه النظریة فی ثمانیة إحتمالات فیما یلی:الحضور المطلق، المجالات،  النموذج، أحادی الإتجاه، الثبوت، الضرورة، الإبداع والمرکزیة.   بما أن الإستعارة تُمهّدُ إمکانیة فهم الموضوعات الإنتزاعیة علی حسب الموضوعات أکثر عینیةً لهذا السبب للإستعاره دور‌ هام فی المجالات الإنتزاعیة کالمذهب. إذن حَصرُدراسات الإستعارة علی جوانب علمِ الجمال فی النصوص الدینیة کنهج البلاغة بناءً علی إطارنظریة الإستعارة المعاصرة کان الدافع الرئیس للبحث عن أسس هذه النظریة، إدراک مفاهیم الإستعارات وإعادة بناء النماذج المعرفیة. معطیات هذه المقالة التی حصلت من استخراج بعض نماذج من الاستعارات فی نهج البلاغة و تحلیله فی اطار نظریة المعرفیة ، زیادة علی تأیید الاسس النظریة المعرفیة للاستعارة وکثرتها ؛ تشیر الی ضرورة المعرفة علیها فی نهج البلاغة کنص دینی.}, keywords = {اللسانیات المعرفیة,الإستعارة,نظریة الإستعارة المعاصرة,نهج البلاغة}, title_ar = {تحليل مفهومي استعاره‌هاي نهجالبلاغه (رويکرد زبانشناسي شناختي)}, abstract_ar = {مطالعه‌ي استعاره يکي از کانوني‌ترين محورهاي رويکرد معنابنياد زبان‌شناسي شناختي است. براساس نظريه‌ي شناختي ليکاف و جانسون (1980) در باب استعاره، جايگاه استعاره نظام مفهومي‌اي است که براساس آن مي‌انديشيم و عمل مي‌‌کنيم. زبان نيز از آنجا که برگرفته از فرايند‌هاي ذهني است، کاملاً استعاري است. به اين ترتيب، براساس استعاره، ديگر صرفاً يک آرايه‌ي ادبي نيست که وظيفه‌اش تنها زينت کلام باشد. در اين نظريه، استعاره به هر نوع مفهوم‌سازي يک حوزه‌ي مفهومي در قالب حوزه‌ي مفهومي ديگر اطلاق مي‌شود. اصول نظريه را مي‌توان در قالب هشت فرض اصلي همه‌جا حاضر بودن، حوزه‌ها، مدل، يک‌جهتي بودن، تغييرناپذيري، ضرورت، خلاقيت و تمرکز خلاصه کرد. محدوديت بررسي‌هاي استعاره‌ در متون مذهبي‌اي همچون نهج‌البلاغه به جنبه‌‌هاي زيبايي‌شناختي آن، نگارنده را بر آن داشت تا در چارچوب نظريه‌ي معاصر استعاره، ضمن بررسي اصول اين نظريه، به تحليل مفهومي استعاره‌هاي نهج‌البلاغه و بازسازي مدل‌هاي شناختي آن‌ها بپردازد. يافته‌هاي اين مقاله، که حاصل استخراج برخي از استعاره‌هاي نهج‌البلاغه، براساس تعريف نظريه‌ي معاصر استعاره و تحليل آن در چارچوب اين نظريه است،  ضمن تأييد اصول نظريه شناختي استعاره، فراواني بسيار استعاره‌ها و ضرورت شناختي آن‌ها در نهج‌البلاغه را نشان مي‌دهد.}, keywords_ar = {معنی‌شناسی شناختی,استعاره,نظریه‌ی معاصر استعاره,نهج‌البلاغه}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2285.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2285_fb3da76bbaa43720ae06bbc603118fbd.pdf} } @article { author = {}, title = {المفارقة الفنّیة فی شعر أمل دنقل}, journal = {مجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)}, volume = {8}, number = {22}, pages = {189-218}, year = {2012}, publisher = {انجمن ايراني زبان وادبيات عربي}, issn = {23456361}, eissn = {27173461}, doi = {}, abstract = {من المیزات اللسانیةلشعرأمل دنقل هی المفارقة الفنیة التی یتشکل من خلال‌ها المفاکهة و التناص. العامل الأساس لهذه المفارقة الفکهة المرة، هو ظروف السیاسیة التی حاول الشاعر أن ینقد‌ها و یردّ‌ها بشمّه السیاسی القوی. تلک الظروف التی أدت إلی الخیبة المتزایدة للمصریین و العرب فی العقدین الستین و السبعین للقرن العشرین المیلادی؛ و إن کانت جذور مفارقته فی ماضی حیاته السیاسی المتحول و المتغبر، لکن فی جانب ذلک، توافق حیاته الشعری مع اصالة هذا الفن، یساعده فی تقدیمه لهذا السحر اللسانی. کان دنقل اتخذ ادب المقاومة بمعان اکثر مفارقة  و مرارة- أعنی لسان العصیان الشعری- لینقذ الأمة العربیة، إلی أن أخذ شعره دور البطل فی تجسیم الظروف الفظیعة لأن سیّدالثغرة فی الضمیر المصری و العربی؛ هذا سر لقبه « أمیر شعراء العصیان». لا یقول دنقل الهجاء لإضحاک الناس بل جعل تمرّده القارئَ یعی مفاکهته المرة المتسترة فی ترسیم الأوضاع السیاسیة الموجودة فی إطار المفارقة. یدعو أمل دنقل الأدب و اللغة الموروثة و القدیمة لحل الأوضاع السیاسیة و هذه القراءة العمیقة إلی جانب رؤیته العمیقة یعرض نفسها فی إنعکاس تمرد شعراء العصر الجاهلی و العباسی مثل المتنبی من خلال عملیة التناص فی شعره؛ إلی أن أخذ لقب صعلوک العصر الحاضر. یرید الباحث فی هذا المقال، أن یکشف عن مدی تأثیر الظروف السییاسیة الإجتماعیة للمجتمع المصری- العربی، علی صیاغة لغة أمل دنقل للشعرلغرض إظ‌هار مدی نجاح فن المفارقة للشاعر، کعنصر لسانی مسیطر فی نقد الظروف السیاسیة للعقدین المذکورین.}, keywords = {أمل دنقل,المفارقة,المفاکهة,ادب المقاومة}, title_ar = {ناسازواري، هنري در شعر امل دنقل}, abstract_ar = {از جمله ويژگي‌‌هاي زباني شعر امل دنقل، «هنر ناسازواري» است که غالباً  با فراخواني ميراث ادبي و تاريخي – ديني و دگرگوني آن‌‌ها با دلالت‌‌هاي معاصر، به‌صورت متناقض بيان مي‌شود. هدف بنيادي امل دنقل از به‌کارگيري اين‌گونه‌ي زباني، بيان اوضاع و شرايط سياسي شکست‌ حاکم بر مصر است که شاعر با شمّ قوي سياسي دنبال کشف، نقد و اصلاح آن‌‌ها است. احساس تناقض دنقل، ريشه در گذشته‌ي پرفراز و نشيب تولد و نمو ناهنجار سياسي‌اش دارد، اما در کنار آن، تقارن حيات شعري سياسي وي همراه رشد اين فن، به پيشدستي‌اش در گزينش اين جادوي زباني براي بيان مقاصد خودکمک کرد. او با چنگ زدن به ميراث عربي دنبال مجالي بود که گذشته طلايي را در مقابل شکست حاضر عربي قرار داده تا تفاوت شرايط فعلي را با وضعيت آرماني پررنگ کند. وي زبان ناسازواري را در سه سطح لفظي و جمله و خصوصاً انديشه، به‌کار گرفت و با دگرگوني در متون ديني و ادبي ميراثي و ايجاد ارتباط بينامتني بين متن غايب و متن حاضر که بيشتر از نوع حوار است، شورشي فکري-زباني را در قالب ادب پايداري به‌پا داشت در اين مقاله، پژوهشگر به دنبال کشف دامنه‌ي تأثير شرايط سياسي‌ اجتماعي جامعه مصري-عربي بر ساختار زبان شعر امل دنقل با هدف نشان دادن ميزان توفيق هنر ناساز شاعر به عنوان عنصر غالب زباني در نقد شرايط سياسي دهه‌‌هاي شصت و هفتاد قرن بيستم است.  }, keywords_ar = {امل دنقل,ناسازواری,طنز,ادب پایداری}, url = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2286.html}, eprint = {https://iaall.iranjournals.ir/article_2286_6faa23cafb1ffd4cac900a3e298df3e7.pdf} }