نودگرگونیهای نیمة دوم قرن بیستم در آلمان، در عرصهی ادبیاتتطبیقی، آن را از پرداختن کامل به رابطة متن و مؤلف، بازداشت و به آن، رویکردی «خوانندهمحور» داد. پیروان این نظریه، خواهان مشارکت فعّال بین متنی که آفرینندهمتن، پدید آورده و برداشت خواننده، به عنوان پذیرنده و مصرف کنند شدند، زیرا برداشت خواننده، به آن اعتبار تازهای بخشیدهاست. این برداشت را «دریافت» نام نهادهاند. نظریهی «دریافت» که پژواکی از دگرگونیهای اجتماعی و اندیشگانی و ادبی در آلمان غربی خلال دهة شصت قرن بیستم بود، به دریافت خواننده از متن اهمیت می دهد صاحبان این نظریه مفاهیمی را مطرح کردند که ویژه آنان بودمانند: افق انتظار، نومیدی افق، تغییر افق، مسافت جمالی، تعامل بین متن و خواننده و خواننده ضمنی. این گفتار سپس ضمن بررسی رابطه بین نظریهی دریافت و ادبیات تطبیقی، نمونههایی را به عنوان زمینههای پژوهش براساس آن، ارائه دادهاست.