الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419پدیدههای عروضی لطیف (المراقبة والمعاقبة والمکانفة)ظواهر عروضية لطيفة (المراقبة والمعاقبة والمکانفة)1211612ARمحمد ابراهيم خليفه شوشتريJournal Article20120814علمای عروض توانستند پدیدههایى بین واحدهاى آهنگ بیت شعر کشف کنند که این پدیدهها نشان دهندة تعامل و رفتار عجیبى بین این آهنگهاست؛ این تعامل در دو جا دیده شده است:
1ـ در داخل یک تفعیله.
2ـ بین دو تفعیله.
این تعامل طبق یک نظام دقیق و ظریف صورت گرفته است که ذیلاً شرح این پدیدهها بهطور مختصر ذکر مىشود:
1ـ در بعضى از بحرها ملاحظه شده است که تفعیله هایى که بر دو سبب کنار هم مشتملند، باید یکى از دو سبب آنها زحاف را قبول کند، به شرط این که سبب دوم از زحاف سالم بماند. این پدیده را (المراقبة) نامیدهاند.
2ـ در بعضى از بحرها دیده شده است که در تفعیلههایى که بر دو سبب مشتملند، دو حالت جایز است:
حالت اول: این که هیچ زحافى تقبل نکنند، یعنى دو سبب تفعیله سالم از زحاف مىمانند.
حالت دوم: این که یکى از دو سبب تفعیله زحاف را به شرطى تقبل کند که سبب دوم از زحاف سالم بماند.
همچنین در بحرهاى دیگر ملاحظه شده است که این تعامل بین دو تفعیله همسایه صورت گرفته است و سه حالت زیر را دارد:
حالت اول: سبب اول تفعیله بعدى به شرطى زحاف را مىپذیرد که آخرین سبب تفعیله قبلى از زحاف سالم بماند.
حالت دوم: آخرین سبب تفعیله قبلى به شرطى زحاف را قبول مىکند که اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بماند.
حالت سوم: سببهاى اول و آخر تفعیلهاى که در وسط قرار دارد، به شرطى زحاف را هر دو قبول کنند که آخرین سبب تفعیله قبلى، و اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بمانند. این پدیده را (المعاقبه) نامیدهاند.
3ـ در بحرهای دیگر ملاحظه شده است که دو سبب تفعیله در پذیرفتن زحاف آزاد هستند، بهطوری که مىتوانند هر دو از زحاف سالم باشند، و یا هر دو زحاف را قبول کنند، و یا یکی از آنها سالم بماند و دیگرى زحاف را بپذیرد. این پدیده را (المکانفة) نام گذاری کردهاند.
لقد لاحظ علماء العروض وجود ظواهر إيقاعية طريفة تعکس لنا ألواناً من التعامل السلوکي العجيب بين تفعيلات البيت الشعري، وذلک فيما يخص تناوبها في قبول الزِّحَاف ورفضه، وقد يحصل هذا التعامل التناوبي بين سببين في تفعيلة واحدة، کما قد يحصل بين سببين من تفعيلتين متجاورتين.
کما لاحظوا ـ أيضاً ـ أنَّ هذا التعامل يتم وفق نظام دقيق و طريف، وذلک إذ لاحظوا الظواهر التالية:
1- لقد لاحظوا في بعض الأبحر أنّ التفعيلات التي اشتملت على سببين متجاورين، يجب أن يُزاحف أحد سببيها دون تعيين، فإذا زوحف أحدهما سلم الآخر، فلا يحق للزحاف أن يدخله، لأنّ هذين السببين لا يُزاحفا معاً، وقد سمَّوا هذه الظاهرة (المراقبة).
2- ولاحظوا ـ أيضاً ـ في بعض الأبحر أنَّ التفعيلات التي اشتملت على سببين متجاورين، يجوز فيها أن يسلم السببان من الزحاف، کما يجوز أن يزاحفا معاً، فلا يجوز للزحاف أن يدخلهما.
کما لاحظوا في أبحر أخرى وجود هذا التعامل بين تفعيلتين متجاورتين بحيث إذا زوحف السبب الأول من تفعيلة لاحقة، سلم السبب الأخير من التفعيلة السابقة، أو إذا زوحف السبب الأخير من تفعيلة سابقة، سلم السبب الأول من التفعيلة اللاحقة، أو إذا زوحف السببان: الأول والأخير من تفعيلة بين تفعيلتين، سلم السبب الأخير من التفعيلة السابقة، کما سلم السبب الأول من التفعيلة اللاحقة. وقد سَمّوا هذه الظاهرة: (المعاقبة).
3- وقد لاحظوا ـ أيضاً ـ في أبحر أخرى جواز أن يُزاحف أحد سببي تفعيلة، وأن يُزاحف السببان جميعاً، وأنْ يَسلما جميعاً، وقد سَمّوا هذه الظاهرة: (المکانفة).الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419موسیقی در شعر اجتماعی نزد حافظ ابراهیمالموسيقى في الشعرالاجتماعي عند حافظ ابراهيم23391613ARابراهيم زارعي فرJournal Article20120814موسیقى یکى ازمهمترین عناصرتشکیل دهنده شعراست؛ براین اساس، بسیارى ازشاعران به انتخاب وزن و واژه هاى آهنگین اهتمام ویژه اى ورزیدهاند. حافظ ابراهیم از جمله شاعرانى است که به این امر نگاهى ویژه دارد. دراین مقاله به بررسى موسیقى شعر اجتماعى این شاعر معاصر پرداخته شده وموسیقى ظاهرى(شنیدارى) و معنوى آن مورد بررسى قرار گرفته است. این شاعر درانتخاب اوزان شعرى هماهنگ با موضوع موفق است، واز واژه هاى آهنگین مناسب با محتواى شعر خودنیزبه نیکى بهره برده است. او همچنین در موسیقى معنوى که از آرایههاى معنوى حاصل مىشود، موفق است. الموسيقى هي من أهمّ ما يقيّم به الشعر‘ وهناک شعراء يهتمّون باختيار الأوزان والکلمات المعبّرة وذات الدلالات الموسيقية، ويمکن أنْ نضع حافظ ابراهيم إلى جانب هؤلاء الشعراء ونأخذ شعره الاجتماعي بالدراسة والنقد الموسيقيين. فقد اهتمّ هذا الشاعر بالموسيقى الظاهرة (المسموعة) والموسيقى الخفيّة فکثير من الأوزان التي اختارها لقصائده هي أوزان ملائمة للموضوع، والکلمات التي استخدمها أيضا تعينه على المعنى الذي يريد نقله الي المستمع، کما اهتمّ أيضا بالموسيقى الخفيّة التي تمثّل في المحسّنات البديعية المعنوية.
الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419اسطوره تموز در شعر پیشگامان شعر نو در عراق و سوریهأسطورة تموز عند رواد الشعر الحديث في سورية و العراق41621614ARشهريار نيازيعبداللّه حسينيJournal Article20120814تموز یا دوموزی یکی از خدایان اساطیری میان رودانی است که نماد باروری، شکوفایی و خیزش بوده است. چکامه سرایان معاصر عراق و سوریه برآنند تا با بهکارگیری چنین نمادی در برابر ناکامیهای سیاسی و اوضاع نابسامان کشورهای عربی به اعتراض برخیزند و با اشاره به عظمت و شکوه گذشته دو سرزمین و نمادهای خیزش آن، از زمانهای دور خود یاد کنند. مقاله پیش رو پژوهشی است که به بررسی کارکردها و جنبههای گوناگون این خدای اساطیری در آثار مشاهیر شعر نو در عراق و سوریه میپردازد و از طریق کاوش در چکامههای آنان، اندیشههای انقلابی و ملیگرایانه هریک را بازتاب میدهد؛ اندیشهای که با بهکارگیری شخصیت نمادین تموز، خواستار قیامی مردمی و فراگیر در برابر اهریمن ظلم و فساد و تباهی است، در لابهلای خطوط این پژوهش، نگارندگان تلاش میکنند وجه اشتراک این پیشگامان را در ارائه تصویر «سرزمین خراب» از جهان امروز عرب روشن سازند؛ تصویری که بیش از هر چیز متأثر از اندیشههای غربی بهویژه سروده «سرزمین خراب» تیاسالیوت است و در سروده تموزی «أنشودةالمطر» سیاب به نقطه اوج خود میرسد. در این مقاله همچنین تلاش بر آن است تا آرمانشهر ذهنی چکامه سرایان عرب را که با جلوههای گوناگون اسطوره تموز مرتبط است، برای درک عمیقتر این پدیده، به خوانندگان بشناسانیم.کان تموز يعتبر إله الخصب و البعث عند مختلف الشعوب القديمة التي استقرت في مابين النهرين. و يبدو يبدوجليا أن الشاعر العربي المعاصر يسعي للاحياء بدلالات من خلال مقتل تموز و لذلک فهويبعث الطاقة الاخصابية المتمثلة في عناصر عدة مثل المطر التموزي والسحابة و الغابة. و يري الشاعر العراقي والسوري أن ما يدعي حول فکرة إنبعاث تموز أوالفنيق أوالعنقاء بصفتها رموزاً تدل علي و لوجالانسان العربي مرحلة جديدة من النضال القومي و الإرادة عبرت به إلي عهدالحرية و تطورالمجتمع، إذن وجد الشعراء العرب المعاصرون من دلالات الخصب و البعث، مجالا للتعبير عن مأساة وطنهم خاصة والانسان المعاصر عامة، فيما يتعرض له من ظلم و اضطهاد و تشريد و ما يعانيه علي أيدي المحتلين من نفي و عذاب في أصقاع الأرض، لذلک کانت شخصية تموز و ما يدور في فلک حياته و درب آلامه معينا للشعر يوظفه للدلالة علي أزمة الشاعر الوجودية الخانقة و علي مأساة شعبه. و تحاول هذه الدراسة أن تکشف عن جوانب أسطورة تموز في الشعر العربي الحديث في سورية و العراق. ثم تتوجه الدراسة إلي بيان نقطة التقاء هؤلاءالشعراء في تصوير العالم العربي المعاصر «أرضا خرابا» ماتت فيه القيم الإنسانية و معالم الحضارة و امتداداً لمنهج الدراسة و اعتمادها علي قراءة النصوص الشعرية و تأويل دلالاتها ندرک أن المصدر الأساسي لتموزية هؤلاء الشعراء قصيدة «الأرض اليباب» لإليوت التي ستتکامل في تموزية السياب و في قصيدته التموزية «أنشودة المطر» (1954).الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419نقاب امرؤالقیس بر چهرۀ عزالدین مناصره (در مجموعه اشعار)قناع امرئ القيس في شعر عزالدين المناصرة63851615ARرقيه رستم پور ملکيJournal Article20120814یکی از علل رویکرد شاعران معاصر عرب به شیوۀ نقاب/ قناع وپنهان شدن در پشت شخصیت های گوناگون تاریخی وادبی، بیان غیر مستقیم افکار واندیشه واحساسات می باشد. در این روش شاعر به منظور پربارکردن محتوای شعری وتبیین اوضاع واحوال جامعه وحالات درونی خود در ورای یک یا چند شخصیت تاریخی یا ادبی پنهان می شود وبصورت رمزگونه پرده از حقایق باز می گشاید.
شاید بتوان گفت که این گونه تعبیر وساختاردر میان شعرای فلسطینی رونق بیشتری دارد چرا که آنان با الهام گرفتن از وقایع وشرایط گذشته در صدد توصیف وضعیت مردم مظلوم فلسطین ، همچون آوارگی وفشار وغربت ومحرومیت واظهار بیزاری از عاملان آن هستند.
در این میان عزالدین مناصره شاعر پرآوازه فلسطین، بیشترین اهتمام را به شخصیت پردازی واستفاده از آثار ادبی قدما بویژه امرؤالقیس شاعر دوران جاهلیت نموده است. او نقاب شخصیت امرؤالقیس را به چهره می کشد تا از واقعیت موجود زمانه خود پرده بردارد.
این مقاله درصدد است ضمن نگاهی اجمالی به تعریف وبیان اقسام قناع/ نقاب، ابعاد این شیوه را در مجموعه آثار عزالدین مناصره با تاکید بر شخصیت امرؤالقیس بررسی نماید.انطلق الشاعر العربي المعاصر نحو تقنية القناع رغبة منه لتحقيق الموضوعية لقصيدته وإضفاء عواطفه ومشاعره علي شخصيتة معنية أو توزيعها علي شخصيات ورموز. وقد تتناسق مع ذات المبدع أو تناقضه وذلک بهدف الابتعاد عن المباشرة والغنائية.
وأخذ الشاعر الفلسطيني ليعبر مقنّعاً عن ضيفة وتبرمه بالظروف والملابسات التي تحيط بعصره وتعصف بکيان أمته وتغمر مجتمعه بروح اليأس وذلک إثر کارثة فلسطين وعواقبها، ويکشف عن الواقع الأليم السائد في عصره.
اتخذ عزالدين المناصرة تراث امرئ القيس الشاعر الجاهلي الشهير لإثراء تجربته الشعرية وبيان معاناته ومأساة شعبه.
إذ تقمص هذا القناع ليسلط الضوء علي القضية الفلسطينة بشکل غير مباشر ويبرزها بکافة جوانبها الأليمة.
جاء توظيف هذه الشخصية کقناع بأنماطه المتعددة في مجموعاته الشعرية الأولي بشکل مکثف ووازن عزالدين المناضرة في تقمصه لهذا القناع بين ملامح تجربته المعاصرة والملامح التراثية باحثاً عن نصير في ضياع وطنه.
تحاول هذه المقاله أن تقوم بدراسة ملامح توظيف القناع خاصة قناع امرئ القيس في دواوينه الأولي مثل يا عنب الخليل «والخروج من البحر الميت» «وبالأخضر کفنّاه» «وقمر جرش کان حزيناً» بعد أن تتعرض إلي الدلالة اللغوية للقناع والتعريف به وأنماطه.
الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419…دَر زبان فارسی رساتر از زبان عربی!… في اللّغة الفارسية أبلغ ممّا عليه في العربية!871101616ARسعيد نجفي اسداللهيJournal Article20120814زبانها از نظر قدرت و ضعف و رسایی و نارسایی در بیان مطلب درجات مختلفی دارند که قویترین یا از جمله قویترین آنها زبان عربی (العربیه الفصحی) است؛ بهبرکت تحقیقات و کارهای زیادی که مسلمانان از همه اقوام (مخصوصاً ایرانیان) در طول قرنها به انگیزه دینی در مورد آن انجام دادهاند! با وجود این، تعدادی از ساختارهای جمله و عبارت در زبان فارسی بسیار رساتر و قویتر است نسبت به آنچه مربوط به زبان عربی است که در مقاله حاضر برای نخستین بار به هجده مورد از مهمترین آنها پرداخته شده است: اَستن – اضافه و توصیف- توصیف (شبه جمله)- جمله فعلیه – حال (شبه جمله)- دعا – شرط – ضمیر اشاره - ضمیر مشترک – عدد – فعل مجهول – متعدی و لازم – مسند غیر فعلی – مصدر – مفعولبه – موصول – نسبت – یاء وحدت و نکره.تمتاز اللغة العربية (العربية الفصحي، وهي لغة الوحي) بميزات کثيرة جعلتها تفوق غيرها من اللغات الحيّة في کثير من الصفات و الاتّجاهات، و لم يتأتّ ذلک إلاّ بفضل ما بذله المسلمون من غير العرب، و خاصّة الايرانيين منهم، طوال القرون و الأعصار من جهود، و بحافز ديني و عرق مذهبي …
غير أنّ ذلک لايمنعنا أن نري في بعض اللغات الاخري، منها اللغة الفارسية، ما هو أبلغ و أقدر وأدقّ علي «الإفصاح عن خلجات النفوس و لواعج الصدور و تصوير المناظر و الخواطر»! ففي المقال هذا نظرنا، و لأول مرة، إلي 18 حالة من أهمّ هذه الحالات و هي: الکون و الاستقرار – الإضافة و التوصيف – شبه الجملة في الوصف و الحال – الجملة الفعلية – الدعاء – الشرط - «ضمير الاشارة» - «الضمير المشترک» - العدد – المبني للمجهول – المتعدي و اللازم – المسند، في غير الفعل – المصدر – المفعولبه- الموصول – النسبة - «ياء الوحدة و التنکير».
الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419تطور النقد مع ابن أبی عتیقابن ابي عتيق وتطوّر نقد1111331617ARشهريار همتيJournal Article20120814لقد سلک النقد الأدبی عند العرب طرقاً بعیدة ومرّ بأطوار کثیرة حتی وصل الینا قائماً بین أیدینا.فکان فی أول أمره ـ فی العصر الجاهلی ـ نقداً تأثریاً مبنیاً علی الذوق الفطری. انّ نقد الجاهلیین کان ولید ذوقهم و فطرتهم التی تنفعل وتتأثر بما تسمع من قول، فتصدر الحکم له أو علیه مجملاً غیرمعلّل. فالناقد یصغی للقول، فاذا أعجبه وطرب له فهو عنده أحسن ما قیل أو أحسن ما سمع.
<br>طلع الإسلام ورسّخ مبادئه فی النفوس وفی النتیجة ظهر مقیاس ومعیار للنقد وهو"الحق"و"الصدق". فأی شعر وافق الحقّ والصدق کان یحکم علیه بالجودة وما لم یوافقه فهو ردیء مرذول.
<br>وفی العصر الأموی ظهرت شخصیة ناقدة ـ ولعلّها أکبر شخصیة ناقدة فی هذا العصر ـ وسلکت به خطوةً الی النقد التعلیلی. هذه الشخصیة هی شخصیة ابن ابی عتیق. وفیما بین أیدینا من أخباره، ومعظمها من کتاب الأغانی لابی الفرج الأصفهانی (356-284ه)، الکثیر من نقد هذه الشخصیة العفیفة لأشهر شعراء عصره: عمر بن ابی ربیعة، کثیر عزّة، نُصیب، عبیدالله بن قیس الرقیات وغیرهم، نقداً مصحوباً بالدعابة والسخریة. وکان ابن أبی عتیق یتّخذ الدعابة والفکاهة والسخریة التی فطر علیها وتصل أحیاناً الی حدّ الایجاع، اسلوباً فی النقد الادبی، یهدف من وراءها الی التصحیح والتوجیه.
<br>وما من شک فی أنّه کان لإبن أبی عتیق آراؤه الثاقبة، وکان لملاحظاته الذکیة الناشئة عن علم وفهم، أثر ملحوظ فی تطوّر النقد الأدبی ورقیه و فتح آفاق جدیدة فیه. فی هذا المقال تطرح نماذج عملیة من نقد هذه الشخصیة لیتّضح مدی أثره فی تطوّر النقد الأدبی. والحمد لله رب العالمین.نقد در عصر جاهلي فاقد «مقياس ومعيار»، وفقط بر اساس ذوق ناقد بود. نقد اين دوره به دوراز هرگونه تعليل وتحليل ارائه ميشد. با ظهور اسلام اوّلين نقطه تطوّر نيز براي نقد آشکار، و اوّلين مقياس و معيار که همان دين واخلاق بود نيز براي نقد پيدا شد؛ يعني از آن پس، شعر را با مقياس ومعيار دين سنجيدند، هر شعري منطبق و موا فق با مبادي دين بود حکم به خوبي آن کرده و آن را مي پذيرفتند ودر غير اين صورت آن را مردود وفاقدارزش ميدانستند. اواخر قرن اوّل هجري که عصر پيدايش گرايشها و احزاب سياسي متعددي بود که هر يک براي بيان ديدگاههاي خود وتبليغ آن، شاعراني را در اختيار داشتند، بازار شعر وشاعري و به دنبال آن نقد و نقّادي رونق چشمگيري پيدا کرد. در اين برهه، ابن ابي عتيق که ناقدي خوش ذوق وتيز بين بود پا به عرصه نقد وادب نهاد وبا نقّاديهاي دقيق، ظريف و آکنده از طنز وشوخي خود، نقطه جديدي را در تطوّر نقد به وجود آورد. در اين مقاله سعي شده که با آراء نقدي اين ناقد برجسته آشنا شده و نيز ريشههاي مباحثي را که امروزه در نقد مطرح ميشود، در نقّاديهايي که از وي نقل شده پيگيري کنيم.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419تحلیل اعتراض نحوی در ترجمه شعر عربیتحليل الاعتراض النحوي في ترجمة الشّعر العربي1351571618ARعباس اقباليJournal Article20120814شعر، دارای ساختاری خاص است و مواردی از قبیل اعتراض یا فصل نحوی، از ویژگیهای این ساختار است.
اعتراض نحوی، به این معنی که کلامی در یک جمله، با قبل و بعد خود هیچ گونه تعامل لفظی ندارد. تبیین این ویژگی موجب تسهیل درک معنای ظاهری یک بیت و ترجمۀ آن است. در این نوشتار با اشاره به سابقۀ مقولۀ اعتراض در نحو عربی و تبیین مفهوم لغوی و اصطلاحی و برشمردن انواع معترضها در نثر و نظم، پارهای از مصداق های آن در اشعار عربی، مانند اعتراض «جار و مجرور»، «منادی»، «ظرف»، «انواع مفعول»، «جملۀ دعایی» و «جملۀ حالیه» معلوم گشته و برای ترجمۀ ابیاتی که دارای این مشخّصۀ شعری هستند پیشنهادهایی ارائه شده است، بدان امید که این نوشتار، سرآغازی بر ارائۀ راهکار در تسهیل ترجمۀ شعر باشد. الشّعر له أساليب و خصائص متميّزة، من خصائصه الاعتراض أو الفصل النّحوي. نعني بالاعتراض الإتيان بما لا علاقة له بما قبله و ما بعده لفظاً، و هذا ممّا يوجب الغموض و الابهام في فهم الشّعر و ترجمته. و لذلک لابدّ من تبيين هذه الظّاهرة الاسلوبيّة کي يسهّل علينا فهم البيت و ترجمته.
في هذا المقال ألقينا نظرة عابرة علي مکانة الاعتراض في النّحو العربي مبيّنا مفهومه لغة و اصطلاحاً و أحصينا أنواع الاعتراض في النّثر و الشعر العربي و استشهدنا ببعض معالمه في الشّعر کـاعتراض «الجار و المجرور»، « المنادي» ، «الظّرف»، «انواع المفاعيل»،«الجملة الدعائيّة» و «الجملة الحالية» و مع ترجمة الأبيات المشتملة علي الاعتراض أتينا ببعض المقترحات الّتي تسّهل علينا ترجمة الشعر. الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419سبک شناسی هجویات متنبّیسبک شناسي هجويات متنبّي1591761619ARسيد احمد پارسافرشاد مراديJournal Article20120814هجو از فروع ادب غنایی به شمار می رود و مانند هرگونة ادبی دیگر، دارای ویژگــی های سبکی خاصّی است که شناخت آنها، می تواند در درک بهتر ساختـار و ارزش ادبی آن مؤثّر واقع شود. این امر با وجود اهمیّت آن در فراهم نمـــودن زمینة مناسـب جهت مطالعـات روان شناختــی و جامعه شناختــی به ویژه جامعه شناسی ادبیات، به دلیل سیطرة نقد اخلاقـی در مقایسه با انواع دیگر ادبی بسیار کمتر مورد توجه واقع شده است.پژوهش حاضر به بررسی سبک شناسی هجــویات متنبّی میپردازد و سعی دارد آنها را در سه حیطه زبانی، ادبی و فکری، با روش کتابخـانه ای و با استفاده از شیوة تحلیل محتوا، مورد بررسی قرار دهد. سلب صفات نیکــــو و انتساب صفات و ویژگی های بدِ خُلقی و خَلقی، خواه واقعی یا ادّعایی، با استفاده از ساخت تصغیر، نمادهای حیوانی، واژه های تابو و مسائلی از این دست، با بهره گیری از امکانات ادبی چون بیان و بدیع، نمونه هایی از جلوه های سبکی هجو در دیوان متنبّی محسوب میشود.چکيده عربي نداردالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة234563613720070419بررسی و نقد « الأدب المقارن» اثر طه ندا«الأدب المقارن» لطه ندا في ميزان النقد و الدراسة1771861620ARهادي نظري منظمJournal Article20120814ادبیات تطبیقی از دیدگاه پیشگامان فرانسوی این علم، به بررسی وتحقیق در باب روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر ملتها می پردازد. مفهوم مهم و اساسی تأثیرگذاری و اثرپذیری از آغاز بر پژوهشهای تطبیقی غالب بود، تا آنکه در نیمةدوم قرن بیستم، مکتب آمریکایی به ثمر نشست. این مکتب نقدی، وجود پیوندهای تاریخی را در ادبیات تطبیقی ضروری نمی شمارد؛ همچنین به مقایسة ادبیات با معارف بشری و شاخه های مختلف علوم انسانی نیز اهتمام دارد.
در سال <span style="text-decoration: underline;">1973</span> طه ندا نویسنده مصری، کتاب الأدب المقارن» (= ادبیات تطبیقی) خود را در بیروت (دارالنهضة العربیة) منتشر کرد. پایبندی به مفهوم کلاسیک ادبیات تطبیقی و علاقه مندی شدید وی به پژوهشهای تطبیقی اسلامی دراین اثر آشکار است. او کتاب خود را در دو بخش نظری وتطبیقی تألیف نمود. اینک به اختصار فراوان از پیدایش این پژوهش ادبی در اروپا و آمریکا و مکاتب مشهور آن سخن گفته و سپس به بررسی و نقد کتاب «الأدب المقارن» اثر طه ندا می پردازیم.
« الأدب المقارن» عند روّاده الفرنسيين هو دراسة الأدب القومي في علاقاته التاريخية بغيره من الآداب. هذا المفهوم الأساسي المتمثل في دراسة التأثيرات و التأثرات قد غلب علي الدراسات الأدبية المقارنة مند نشأته في القرن التاسع عشر و حتي منتصف القرن العشرين، الذي از دهر فيه الاتجاه الامريکي، الذي لايشترط وجود علاقات تاريخية في الأدب المقارن، کما أنه يعني بمقارنة الأدب بالمعارف و العلوم الانسانية الأخري.
و عن دارالنهضة العربية في بيروت سنة 1973 أصدر طه ندا کتابا بعنوان «الادب المقارن» أبدي فيه التزامه بالمفهوم الفرنسي السابق و تحمسه الواضح للدراسات الاسلامية المقارنة، متناولاً جانبي التنظير و التطبيق بالدرس. و فيما يلي نتحدث في أيجاز شديد عن نشأة هذا اللون من البحث الأدبي و أهمّ اتجاهاته في الغرب، ثم نتناول«الادب المقارن» لطه ندا بالدرس و النقد.