انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522تحلیل گفتمان اخوانالصفا در قصهی دادخواهی حیوان از انسانتحلیل گفتمان اخوانالصفا در قصهی دادخواهی حیوان از انسان1242279-ARهومن ناظمیاناستادیار دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی) تهران (پردیس کرج)Journal Article20100926تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری در ابعاد مختلف فرهنگی وتمدنی در محلة شکوفایی خود قرار داشت بهگونهای که فعالیتهای علمی، فلسفی و ادبی در مشرق اسلامی از رونق بسیاری برخوردار بود. از جملهی این فعالیتها ظهور گروه سرّی اخوانالصفا در بصره وبغداد که معتقد بودند باید شریعت اسلامی را با فلسفهی یونانی درهم آمیخت تا جهل وگمراهی که عارض شریعت شده، از آن پاک شود. آنها دائرة المعارف بزرگی به وجود آورند که شامل پنجاه ودو رساله وعقاید وتعلیمات خود را در قالب آنها بیان کردند. آنان همچنین از ادبیات داستانی نیز برای بیان باورهای خویش سود میجستند؛ از جمله، قصهی دادخواهی حیوان از انسان که در رسالهی بیست ودوم اخوانالصفا بیان شده است. این داستان براساس ساختارهای فکری واعتقادی اخوانالصفا وآرا واندیشههایی که اخوانالصفا در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وعقیدتی مطرح کردند مورد بررسی قرار گرفته تا گفتمان اخوانالصفا در این قصه تبیین شود. نتایج این پژوهش، نشان میدهد که گفتمان اخوانالصفا در این قصه، گفتمانی انتقادی است که بیشتر اقشار جامعه عصر عباسی به ویژه صاحبان سلطه را در برمیگیرد و شامل هشت محور است از جمله خردگرایی، آرمانگرایی وانتقاد سیاسی و اجتماعی از جامعهی بشری به طور عام و جامعه عصر عباسی به طور خاص. تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری در ابعاد مختلف فرهنگی وتمدنی در محلة شکوفایی خود قرار داشت بهگونهای که فعالیتهای علمی، فلسفی و ادبی در مشرق اسلامی از رونق بسیاری برخوردار بود. از جملهی این فعالیتها ظهور گروه سرّی اخوانالصفا در بصره وبغداد که معتقد بودند باید شریعت اسلامی را با فلسفهی یونانی درهم آمیخت تا جهل وگمراهی که عارض شریعت شده، از آن پاک شود. آنها دائرة المعارف بزرگی به وجود آورند که شامل پنجاه ودو رساله وعقاید وتعلیمات خود را در قالب آنها بیان کردند. آنان همچنین از ادبیات داستانی نیز برای بیان باورهای خویش سود میجستند؛ از جمله، قصهی دادخواهی حیوان از انسان که در رسالهی بیست ودوم اخوانالصفا بیان شده است. این داستان براساس ساختارهای فکری واعتقادی اخوانالصفا وآرا واندیشههایی که اخوانالصفا در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وعقیدتی مطرح کردند مورد بررسی قرار گرفته تا گفتمان اخوانالصفا در این قصه تبیین شود. نتایج این پژوهش، نشان میدهد که گفتمان اخوانالصفا در این قصه، گفتمانی انتقادی است که بیشتر اقشار جامعه عصر عباسی به ویژه صاحبان سلطه را در برمیگیرد و شامل هشت محور است از جمله خردگرایی، آرمانگرایی وانتقاد سیاسی و اجتماعی از جامعهی بشری به طور عام و جامعه عصر عباسی به طور خاص. https://iaall.iranjournals.ir/article_2279_ebd2f24cf85304841fb452aaecb7319d.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522بررسی و تحلیل «تحامق» در شعر مملوکیبررسی و تحلیل «تحامق» در شعر مملوکی25462280-ARجهانگیر امیریاستادیار دانشگاه رازیفاروق نعمتیدانشجو دکترا دانشگاه رازیJournal Article20110118واژهی "تحامق" از مادهی «حمق»، به معنای تظاهر کردن به حمق و بلاهت است. شعر تحامق، گونهای از شعر طنز و فکاهه است که شاعر در آن به نادانی و حماقت تظاهر میکند تا خندهای بر لبان ممدوحان بنشاند و از جود و بخشش آنان بهرهمند شود. این شعر در همهی ادوار، کم و بیش وجود داشته است؛ اما در عصر مملوکی به علت فقر، فساد و انحطاط اخلاقی، رواجی بیسابقه یافته و به شکل یکی از فنون و اغراض رایج شعری درآمده است. انگیزهی سرودن شعر تحامق در عصر مملوکی، بیش از هر چیز به کسب ثروت و شهرت برمیگردد. توصیف فقر، عیوب ظاهری و باطنی و بیاعتنایی به هنجارها و ارزشهای اصیلی همچون: میهمان نوازی، بخشش و کرامت، مردانگی و مروّت، از مهمترین درونمایههای شعر تحامق به شمار میروند. در این پژوهش، ضمن بیان پیشینهی شعر تحامق، عوامل و انگیزههای گسترش این شعر در عصر مملوکی و نیز مضامین و درونمایههای آن بررسی شده است.واژهی "تحامق" از مادهی «حمق»، به معنای تظاهر کردن به حمق و بلاهت است. شعر تحامق، گونهای از شعر طنز و فکاهه است که شاعر در آن به نادانی و حماقت تظاهر میکند تا خندهای بر لبان ممدوحان بنشاند و از جود و بخشش آنان بهرهمند شود. این شعر در همهی ادوار، کم و بیش وجود داشته است؛ اما در عصر مملوکی به علت فقر، فساد و انحطاط اخلاقی، رواجی بیسابقه یافته و به شکل یکی از فنون و اغراض رایج شعری درآمده است. انگیزهی سرودن شعر تحامق در عصر مملوکی، بیش از هر چیز به کسب ثروت و شهرت برمیگردد. توصیف فقر، عیوب ظاهری و باطنی و بیاعتنایی به هنجارها و ارزشهای اصیلی همچون: میهمان نوازی، بخشش و کرامت، مردانگی و مروّت، از مهمترین درونمایههای شعر تحامق به شمار میروند. در این پژوهش، ضمن بیان پیشینهی شعر تحامق، عوامل و انگیزههای گسترش این شعر در عصر مملوکی و نیز مضامین و درونمایههای آن بررسی شده است.https://iaall.iranjournals.ir/article_2280_581f4ff27e375b63392aafd2073de6be.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522زبان و ادبیات فارسی از منظر چهار شاعر بزرگ عراقزبان و ادبیات فارسی از منظر چهار شاعر بزرگ عراق47742281ARمهرعلی یزدان پناهاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قائم شهر، گروه زبان و ادبیات فارسیJournal Article20110405ارتباط تاریخی ایرانیان و اعراب، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، بر اهل تحقیق پوشیده نیست. جریان تأثیر وتاثّر متقابل این دو ملّت، عمری به درازای این ارتباط و جنبههای گوناگون آن دارد. ادبیات تطبیقی در صدد کشف و توصیف و تحلیل چنین ارتباطاتی است. زبان و ادبیات فارسی و مفاخر آن، همواره، منشاء تاثیرگذاری در ادب عربی بوده و از جایگاه بس بلندی نزد اعراب، به ویژه، اندیشمندان و ادبای بزرگ آنها برخوردار بوده است. به نظر میرسد، پژوهش تطبیقی دربارهی عراق، به عنوان کشور همسایه، با توجه به اشتراکات گستردهی فرهنگی، اعتقادی، تاریخی و ...، خالی از فایده نباشد. زبان و ادبیات فارسی از دیدگاه شعرای مورد نظر این پژوهش (زهاوی، رصافی، نجفی و جواهری) از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و منبع الهام بسیاری از آنهاست. بیشتر آنها خود را ملزم به یادگیری زبان فارسی میدانند. ادبیات فارسی نزد آنها همسنگ ادب عرب، بلکه به روح عربی نزدیکتر است. در پسزمینه و پیشزمینهی آثار آنها هیچ ستیزی با زبان و ادب و قومیت ایرانی یافت نمیشود. نقش ارتباطات دوستی برخی از شعرای عراقی و ایرانی و سفرها واقامتهای آنها در ایران، در عمیق تر شدن این تأثیرها، قابل تأمل است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، در پیپاسخ دادن به این پرسش است که: دیدگاه شاعران مورد نظر این پژوهش دربارهی جایگاه زبان و ادب فارسی و مفاخر علمی و ادبی ایران چیست؟ارتباط تاریخی ایرانیان و اعراب، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، بر اهل تحقیق پوشیده نیست. جریان تأثیر وتاثّر متقابل این دو ملّت، عمری به درازای این ارتباط و جنبههای گوناگون آن دارد. ادبیات تطبیقی در صدد کشف و توصیف و تحلیل چنین ارتباطاتی است. زبان و ادبیات فارسی و مفاخر آن، همواره، منشاء تاثیرگذاری در ادب عربی بوده و از جایگاه بس بلندی نزد اعراب، به ویژه، اندیشمندان و ادبای بزرگ آنها برخوردار بوده است. به نظر میرسد، پژوهش تطبیقی دربارهی عراق، به عنوان کشور همسایه، با توجه به اشتراکات گستردهی فرهنگی، اعتقادی، تاریخی و ...، خالی از فایده نباشد. زبان و ادبیات فارسی از دیدگاه شعرای مورد نظر این پژوهش (زهاوی، رصافی، نجفی و جواهری) از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و منبع الهام بسیاری از آنهاست. بیشتر آنها خود را ملزم به یادگیری زبان فارسی میدانند. ادبیات فارسی نزد آنها همسنگ ادب عرب، بلکه به روح عربی نزدیکتر است. در پسزمینه و پیشزمینهی آثار آنها هیچ ستیزی با زبان و ادب و قومیت ایرانی یافت نمیشود. نقش ارتباطات دوستی برخی از شعرای عراقی و ایرانی و سفرها واقامتهای آنها در ایران، در عمیق تر شدن این تأثیرها، قابل تأمل است. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، در پیپاسخ دادن به این پرسش است که: دیدگاه شاعران مورد نظر این پژوهش دربارهی جایگاه زبان و ادب فارسی و مفاخر علمی و ادبی ایران چیست؟https://iaall.iranjournals.ir/article_2281_d746c94d9082b667d730a98d178f2843.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522کارکرد هنری صحنه و صحنه¬پردازی در داستان حضرت سلیمان(ع) براساس سوره مبارکه نملکارکرد هنری صحنه و صحنه¬پردازی در داستان حضرت سلیمان(ع) براساس سوره مبارکه نمل75982282ARعلی باقر طاهری نیادانشیار گروه زبان وادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینامریم بخشیدانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سیناروح الله مهدیان طرقبهدانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سیناJournal Article20100311صحنهی داستان، بیانگر زمان، مکان و محیطی است که عمل داستانی در آن به وقوع میپیوندد. صحنه در داستان از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا داستان حتماً باید در جایی اتفاق بیفتد و در زمانی به وقوع بپیوندد. داستان حضرت سلیمان(ع) نیز نه تنها جزء داستانهایی است که در آن صحنه و صحنهپردازی اهمیت بسیاری دارد، بلکه از این منظر، هنریتر از داستانهای بشری، ایفای نفش کرده است؛ به طوریکه هم بر رفتار شخصیتهای داستان، تأثیر گذاشته و از آنان تأثیر پذیرفته و اعمال آنان را توجیه و باعث تعامل شخصیتی میان شخصیتهای داستان، با صحنهها شده است. اختلاط زمان و مکان و بلافصل بودن آن دو، در این داستان، نمود پیدا کرده و در پردهی نهم و دهم، صحنه معادل داستان قرار گرفته است و نه تنها در لایه بیرونی خود، تمام ویژگیهای صحنهپردازی هنری و ادبی را دارد، بلکه در لایهی درونی خود به عنوان صحنهی خارقالعاده عمل کرده است.صحنهی داستان، بیانگر زمان، مکان و محیطی است که عمل داستانی در آن به وقوع میپیوندد. صحنه در داستان از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا داستان حتماً باید در جایی اتفاق بیفتد و در زمانی به وقوع بپیوندد. داستان حضرت سلیمان(ع) نیز نه تنها جزء داستانهایی است که در آن صحنه و صحنهپردازی اهمیت بسیاری دارد، بلکه از این منظر، هنریتر از داستانهای بشری، ایفای نفش کرده است؛ به طوریکه هم بر رفتار شخصیتهای داستان، تأثیر گذاشته و از آنان تأثیر پذیرفته و اعمال آنان را توجیه و باعث تعامل شخصیتی میان شخصیتهای داستان، با صحنهها شده است. اختلاط زمان و مکان و بلافصل بودن آن دو، در این داستان، نمود پیدا کرده و در پردهی نهم و دهم، صحنه معادل داستان قرار گرفته است و نه تنها در لایه بیرونی خود، تمام ویژگیهای صحنهپردازی هنری و ادبی را دارد، بلکه در لایهی درونی خود به عنوان صحنهی خارقالعاده عمل کرده است.https://iaall.iranjournals.ir/article_2282_6c8b9fb39d49bfaadf064f92ab3eee6d.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522القلب فی القرآن الکریم، استعمالٌ حقیقی أو مجازیالقلب فی القرآن الکریم، استعمالٌ حقیقی أو مجازی991202283ARمحمّدنبی احمدیاستادیار گروه عربی دانشگاه رازی کرمانشاهعباس حاج زین العابدینیاستادیار گروه الهیّات دانشگاه رازی کرمانشاه.Journal Article20111012لقد حظیت الجوارح الإنسانیة باهتمامٍ خاصٍّ فی النصوص الدینیة و خاصّةً فی القرآن الکریم . هناک أسرارٌ تکمن فی کیفیة البیان و تبیین الأعمال الّتی تقوم الجوارح بها و تقدیم بعضها علی بعض أو تأخیر بعضها عن بعض . أمّا " القلب " وما یرادفه من الألفاظ فیحتلّ مکانةً مرموقةً بالنّسبة إلی سائر الجوارح . رُغم أنّ لهذه الجوارح کلّها و للقلب خاصّةً صفاتاً وأعمالاً تثیر الإعجاب مثلما صرّح بذلک فی الآونة الأخیرة بعض الإخصّائیین کالدکتور "مایکل رزن" بأنّ للقلب آلافاً من الخلایا العصبیّة الّتی تتولّی ادّخار المعلومات. لکن شیئٌ من هذه الشواهد لا تدلّ علی نفی الإستعمال المجازی للفظة "القلب" فی القرآن الکریم. مع ذلک صرّح بعض الباحثین فی هذا المجال ، إعتماداً علی بعض البحوث التجریبیّة و غفلةً عن الأدلّة الکثیرة الّتی جاء بها مفسّرو القرآن الکریم علی الإستعمال المجازی للفظة "القلب"، صرّح بأنّ هذه اللفظة استعملت فی القرآن فی معناها الحقیقی. وأمّا هذا البحث الّذی بین أیدیکم فینصّ علی خلاف ذلک ویصرّ علی الإستعمال المجازی لهذه اللفظة فی القرآن دون الرّد علی البحوث العلمیّة المشار إلیها أو عدم الإکتراث بها.لقد حظیت الجوارح الإنسانیة باهتمامٍ خاصٍّ فی النصوص الدینیة و خاصّةً فی القرآن الکریم . هناک أسرارٌ تکمن فی کیفیة البیان و تبیین الأعمال الّتی تقوم الجوارح بها و تقدیم بعضها علی بعض أو تأخیر بعضها عن بعض . أمّا " القلب " وما یرادفه من الألفاظ فیحتلّ مکانةً مرموقةً بالنّسبة إلی سائر الجوارح . رُغم أنّ لهذه الجوارح کلّها و للقلب خاصّةً صفاتاً وأعمالاً تثیر الإعجاب مثلما صرّح بذلک فی الآونة الأخیرة بعض الإخصّائیین کالدکتور "مایکل رزن" بأنّ للقلب آلافاً من الخلایا العصبیّة الّتی تتولّی ادّخار المعلومات. لکن شیئٌ من هذه الشواهد لا تدلّ علی نفی الإستعمال المجازی للفظة "القلب" فی القرآن الکریم. مع ذلک صرّح بعض الباحثین فی هذا المجال ، إعتماداً علی بعض البحوث التجریبیّة و غفلةً عن الأدلّة الکثیرة الّتی جاء بها مفسّرو القرآن الکریم علی الإستعمال المجازی للفظة "القلب"، صرّح بأنّ هذه اللفظة استعملت فی القرآن فی معناها الحقیقی. وأمّا هذا البحث الّذی بین أیدیکم فینصّ علی خلاف ذلک ویصرّ علی الإستعمال المجازی لهذه اللفظة فی القرآن دون الرّد علی البحوث العلمیّة المشار إلیها أو عدم الإکتراث بها.https://iaall.iranjournals.ir/article_2283_5c9b8c564e4d72b91e581bd72f5b0247.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522دراسة مضامین القصائد العربیه للخاقانی و موازنتها بقصائده الفارسیةدراسة مضامین القصائد العربیه للخاقانی و موازنتها بقصائده الفارسیة1211532284ARعبدالله رسولنژاداستادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه کردستان. (عهدهدار مکاتبات)سید احمد پارسادانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کردستان.Journal Article20110118 یُعَدُّ الخاقانی (595-520 هـ.ق) من الشعراء البارزین و المجیدین فی الأسلوب الآذربیجانی و حیث أنشد الشعر باللغتین الفارسیة و العربیة. ورغم ازدیاد الدراسات حول هذا الشاعر فی العقود الأخیرة، لم تَحظ أشعاره العربیة باهتمام لائق، فجاءت الآراء حوله و حول أفکاره ناقصة و مبنیّة علی قصائده الفارسیة فقط. تسعی هذه الدراسة أن تسدّ هذه الثغرة و تجیب عن السؤالین التالیین: ما هی المشابهات و المفارقات من حیث المضمون فی قصائد خاقانی العربیة و الفارسیة؟ ما هو دلیل عدم الإقبال علی قصائده العربیة؟ اسلوب البحث کیفی و یعتمد علی دراسة و تحلیل المضامین و استخراج النتائج بشکل توصیفی. ونتائج البحث ترشدنا إلی فهم أوسع عن الخاقانی و أفکاره و تُعینُ علی دراسات جدیدة و مهذّبة حوله. یُعَدُّ الخاقانی (595-520 هـ.ق) من الشعراء البارزین و المجیدین فی الأسلوب الآذربیجانی و حیث أنشد الشعر باللغتین الفارسیة و العربیة. ورغم ازدیاد الدراسات حول هذا الشاعر فی العقود الأخیرة، لم تَحظ أشعاره العربیة باهتمام لائق، فجاءت الآراء حوله و حول أفکاره ناقصة و مبنیّة علی قصائده الفارسیة فقط. تسعی هذه الدراسة أن تسدّ هذه الثغرة و تجیب عن السؤالین التالیین: ما هی المشابهات و المفارقات من حیث المضمون فی قصائد خاقانی العربیة و الفارسیة؟ ما هو دلیل عدم الإقبال علی قصائده العربیة؟ اسلوب البحث کیفی و یعتمد علی دراسة و تحلیل المضامین و استخراج النتائج بشکل توصیفی. ونتائج البحث ترشدنا إلی فهم أوسع عن الخاقانی و أفکاره و تُعینُ علی دراسات جدیدة و مهذّبة حوله.https://iaall.iranjournals.ir/article_2284_71489d9be2a33b2169e06165bf160849.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522دراسة مفاهیم الإستعارات فی نهج البلاغة
(علی أساس منهج اللسانیات المعرفیة)دراسة مفاهیم الإستعارات فی نهج البلاغة
(علی أساس منهج اللسانیات المعرفیة)1551882285ARمهتاب نورمحمدیدانشجوی دکترای زبانشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیفردوس آقاگلزادهدانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرسارسلان گلفامدانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20100316دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضعها ویمکن تلخص أصول هذه النظریة فی ثمانیة إحتمالات فیما یلی:الحضور المطلق، المجالات، النموذج، أحادی الإتجاه، الثبوت، الضرورة، الإبداع والمرکزیة. بما أن الإستعارة تُمهّدُ إمکانیة فهم الموضوعات الإنتزاعیة علی حسب الموضوعات أکثر عینیةً لهذا السبب للإستعاره دور هام فی المجالات الإنتزاعیة کالمذهب. إذن حَصرُدراسات الإستعارة علی جوانب علمِ الجمال فی النصوص الدینیة کنهج البلاغة بناءً علی إطارنظریة الإستعارة المعاصرة کان الدافع الرئیس للبحث عن أسس هذه النظریة، إدراک مفاهیم الإستعارات وإعادة بناء النماذج المعرفیة. معطیات هذه المقالة التی حصلت من استخراج بعض نماذج من الاستعارات فی نهج البلاغة و تحلیله فی اطار نظریة المعرفیة ، زیادة علی تأیید الاسس النظریة المعرفیة للاستعارة وکثرتها ؛ تشیر الی ضرورة المعرفة علیها فی نهج البلاغة کنص دینی.دراسة الإستعارة تُعَدُّ من أبرز مواضع المنهج القائم علی المعنی فی اللسانیات المعرفیة.بناءً علی نظریة الإستعارة المعرفیة مکانة الإستعارة هی نظام یقوم علی مفهومٍ نُفکّرُ بناءً علیه ونعمل به.إذن اللغة بما أنها مأخوذة عن العملیات العقلیة هی استعاریة بالضبط. فی هذه النظریة تُطلق الإستعارة علی وضع المعنی فی غیر موضعها ویمکن تلخص أصول هذه النظریة فی ثمانیة إحتمالات فیما یلی:الحضور المطلق، المجالات، النموذج، أحادی الإتجاه، الثبوت، الضرورة، الإبداع والمرکزیة. بما أن الإستعارة تُمهّدُ إمکانیة فهم الموضوعات الإنتزاعیة علی حسب الموضوعات أکثر عینیةً لهذا السبب للإستعاره دور هام فی المجالات الإنتزاعیة کالمذهب. إذن حَصرُدراسات الإستعارة علی جوانب علمِ الجمال فی النصوص الدینیة کنهج البلاغة بناءً علی إطارنظریة الإستعارة المعاصرة کان الدافع الرئیس للبحث عن أسس هذه النظریة، إدراک مفاهیم الإستعارات وإعادة بناء النماذج المعرفیة. معطیات هذه المقالة التی حصلت من استخراج بعض نماذج من الاستعارات فی نهج البلاغة و تحلیله فی اطار نظریة المعرفیة ، زیادة علی تأیید الاسس النظریة المعرفیة للاستعارة وکثرتها ؛ تشیر الی ضرورة المعرفة علیها فی نهج البلاغة کنص دینی.https://iaall.iranjournals.ir/article_2285_fb3da76bbaa43720ae06bbc603118fbd.pdfانجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)2345636182220120522المفارقة الفنّیة فی شعر أمل دنقلالمفارقة الفنّیة فی شعر أمل دنقل1892182286ARJournal Article20110307من المیزات اللسانیةلشعرأمل دنقل هی المفارقة الفنیة التی یتشکل من خلالها المفاکهة و التناص. العامل الأساس لهذه المفارقة الفکهة المرة، هو ظروف السیاسیة التی حاول الشاعر أن ینقدها و یردّها بشمّه السیاسی القوی. تلک الظروف التی أدت إلی الخیبة المتزایدة للمصریین و العرب فی العقدین الستین و السبعین للقرن العشرین المیلادی؛ و إن کانت جذور مفارقته فی ماضی حیاته السیاسی المتحول و المتغبر، لکن فی جانب ذلک، توافق حیاته الشعری مع اصالة هذا الفن، یساعده فی تقدیمه لهذا السحر اللسانی. کان دنقل اتخذ ادب المقاومة بمعان اکثر مفارقة و مرارة- أعنی لسان العصیان الشعری- لینقذ الأمة العربیة، إلی أن أخذ شعره دور البطل فی تجسیم الظروف الفظیعة لأن سیّدالثغرة فی الضمیر المصری و العربی؛ هذا سر لقبه « أمیر شعراء العصیان». لا یقول دنقل الهجاء لإضحاک الناس بل جعل تمرّده القارئَ یعی مفاکهته المرة المتسترة فی ترسیم الأوضاع السیاسیة الموجودة فی إطار المفارقة. یدعو أمل دنقل الأدب و اللغة الموروثة و القدیمة لحل الأوضاع السیاسیة و هذه القراءة العمیقة إلی جانب رؤیته العمیقة یعرض نفسها فی إنعکاس تمرد شعراء العصر الجاهلی و العباسی مثل المتنبی من خلال عملیة التناص فی شعره؛ إلی أن أخذ لقب صعلوک العصر الحاضر. یرید الباحث فی هذا المقال، أن یکشف عن مدی تأثیر الظروف السییاسیة الإجتماعیة للمجتمع المصری- العربی، علی صیاغة لغة أمل دنقل للشعرلغرض إظهار مدی نجاح فن المفارقة للشاعر، کعنصر لسانی مسیطر فی نقد الظروف السیاسیة للعقدین المذکورین.من المیزات اللسانیةلشعرأمل دنقل هی المفارقة الفنیة التی یتشکل من خلالها المفاکهة و التناص. العامل الأساس لهذه المفارقة الفکهة المرة، هو ظروف السیاسیة التی حاول الشاعر أن ینقدها و یردّها بشمّه السیاسی القوی. تلک الظروف التی أدت إلی الخیبة المتزایدة للمصریین و العرب فی العقدین الستین و السبعین للقرن العشرین المیلادی؛ و إن کانت جذور مفارقته فی ماضی حیاته السیاسی المتحول و المتغبر، لکن فی جانب ذلک، توافق حیاته الشعری مع اصالة هذا الفن، یساعده فی تقدیمه لهذا السحر اللسانی. کان دنقل اتخذ ادب المقاومة بمعان اکثر مفارقة و مرارة- أعنی لسان العصیان الشعری- لینقذ الأمة العربیة، إلی أن أخذ شعره دور البطل فی تجسیم الظروف الفظیعة لأن سیّدالثغرة فی الضمیر المصری و العربی؛ هذا سر لقبه « أمیر شعراء العصیان». لا یقول دنقل الهجاء لإضحاک الناس بل جعل تمرّده القارئَ یعی مفاکهته المرة المتسترة فی ترسیم الأوضاع السیاسیة الموجودة فی إطار المفارقة. یدعو أمل دنقل الأدب و اللغة الموروثة و القدیمة لحل الأوضاع السیاسیة و هذه القراءة العمیقة إلی جانب رؤیته العمیقة یعرض نفسها فی إنعکاس تمرد شعراء العصر الجاهلی و العباسی مثل المتنبی من خلال عملیة التناص فی شعره؛ إلی أن أخذ لقب صعلوک العصر الحاضر. یرید الباحث فی هذا المقال، أن یکشف عن مدی تأثیر الظروف السییاسیة الإجتماعیة للمجتمع المصری- العربی، علی صیاغة لغة أمل دنقل للشعرلغرض إظهار مدی نجاح فن المفارقة للشاعر، کعنصر لسانی مسیطر فی نقد الظروف السیاسیة للعقدین المذکورین.https://iaall.iranjournals.ir/article_2286_6faa23cafb1ffd4cac900a3e298df3e7.pdf