الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220اسلامیسازی اسطوره نزد باکثیر
(نمایشنامه «تراژدی اودیب» به عنوان نمونه)أسلمة الأسطورة لدي باکثير (مسرحية مأساة أوديب نموذجا)12446816ARرجاء أبوعلياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطبايييوسف محمديکارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييJournal Article20161105باکثیر (1910م ـ 1969م) نویسندهای یمنیالاصل است که عمر خویش را در مصر در دفاع از مسائل مربوط به ملتهای مسلمان سپری نمود. وی از اندک نویسندگانی بود که به پتانسیل اسطوره در ادبیات پی برد و ازآنجاکه اسطورهها با توجه به رمزگونه بودنشان، قادر به دربرگرفتن دلالتهای گوناگون هستند، پیوسته در گذر زمان مورد توجه بسیاری از نویسندگان قرار گرفتهاند و بدون شک این بازگشت به اسطورهها بهوسیلة باکثیر، تلاشی برای استمداد از حوادث گذشته جهت آفریدن آیندهای بهتر و روشنتر است. <br /> این پژوهش، با تکیه بر روش توصیفی ــ تحلیلی، درصدد بررسی دیدگاه باکثیر به اسطوره و کشف ایده و درونمایههای یکی از مهمترین نمایشنامههای اسطورهای وی است. در پایان، پژوهش به این نتیجه رسید که تفسیر باکثیر از اسطوره، مبتنی بر دیدگاه اسلامی وی به انسان و جهان صورت گرفتهاست. باکثیر از ترس گسترش اندیشههای بتپرستیِ اسطورهها ـ که با فرهنگ و اندیشههای اسلامی در تضاد است ـ به بازسازی و اسلامی ساختن آنها پرداخت. همچنین، آشکار شد که مفهوم ادبیات نزد باکثیر بر اساس نوآوری فنی، هدفمند و زیبا و استوار است و از اینجاست که نمایشنامههای وی بیش از هر نمایشنامهنویسی در ادبیات معاصر عرب، دارای پتانسیل تحول به مصداقی روشن و کامل برای ادبیات اسلامی است؛ ادبیاتی که در کنار پرداختن به موضوع اخلاقی به فنی بودن بیان و ساختمان نوع ادبی اهمیت میدهد.علي أحمد باکثير (1910 ـ 1969م) أديب يمني الأصل، عاش جلّ حياته في مصر مدافعاً عن قضايا الأمة العربية، والإسلامية، بل وقضايا الإنسانية جمعاء. يُعدّ باکثير من الأدباء القلائل الذين فطنوا إلي أهمية الأسطورة ودورها وطاقاتها علي الساحة الأدبية بعد ما أصبحت الأسطورة منذ أوَّل لقاءٍ بها للأدباء فنَّاً أدبيًّاً تنبّهوا إليه، وحقلاً خصباً نهلوا منه، وفطنوا إلى ما تتضمَّنه من رموزٍ ومعانٍ تبلور التجربة الإنسانيّة، وتثري الإنتاج الإبداعي الأدبي المعبِّر عنها؛ لذلک استلهمها الأدباء علي مرِّ العصور ليوظِّفوها في أدبهم بمايعکس رؤاهم. ومن المؤکَّد أنّ هذا الالتفات إلي الخَلف لايُعدُّ تقهقراً في ظلّ التطور العقلي والمادي للبشريّة، ولا هو شغفٌ بالأسطورة کغاية في حدّ ذاتها؛ وإنّما هي محاولةٌ لإخراج التجربة الذاتية الشخصية من دائرتها الضيقة إلي عالم أرحب؛ إلي تجربة إنسانية عامة، بغية الوصول إلي مستقبل أکثر إشراقاً وتألّقا. هذا ويهدف البحث إلي کشف رؤية باکثير واستجلاء أفکار أهمّ مسرحياته الأسطورية من خلال قراءتها اعتماداً علي المنهج الوصفي ـ التحليلي. لقد تبيَّن من خلال هذه الدراسة أن تأويل الکاتب للأسطورة قد تمّ من منظار الرؤية الإسلامية للإنسان والحياة والکون؛ حيث إنَّ باکثير حاول أسلمة الأسطورة خوفاً من انتشارها وغلبتها علي الفکر بما لايتناسب مع الثقافة الإسلامية، وکأنه يتنبأ بما سيحدث مستقبلاً من تأثير وإقبال عليها دون تروٍّ. کما توصَّل البحث إلي أن مفهوم الأدب عند باکثيريقوم علي أساس الإبداع الفني الهادف الجميل، وهو ما يندرج تحت مظلَّة تعاريف الأدب الإسلامي، ومن ثمَّ فإنّ أدبَ باکثيريمثِّل خير أنموذج لأدب إسلامي قوي، ومصداقاً واضحاً لکل تعاريفه؛يتحقَّق فيه إلي جانب شَرَف الموضوع حيويةُ الفن، وفنيةُ الأداء، وجودة السبک.https://iaall.iranjournals.ir/article_46816_82f7166ac4ff65d847cb02f25b922b1b.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220بازتاب ناسازواری در اسلوبهای بلاغیانعکاس المفارقة في الأساليب البلاغية254448747ARرقيه رستم پوردانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه الزهرا (س)مريم غلاميدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه الزهرا (س)Journal Article20150104بلاغت عربی که دربردارندة سه علم معانی و بیان و بدیع است، همچنان در زمرة مهمترین پژوهشهای ادبی به شمار میرود، و به شکل خاص در اسلوبهای آموزشی و تطبیقی به کار گرفته میشود. رویکردهای معاصر با خلق اصطلاحات جدید به بررسی نقدی و بلاغی متون میپردازند. از جملة این اصطلاحات، اصطلاح ناسازواری است که عنصر اساسی و مهمی در ادبیات به شمار میآید. ناسازواری عنصری فنی در متون ادبی است که ادیب در ادبیات خود از آن بهره میجوید. این تکنیک و اصطلاح بهتازگی وارد حوزة نقد ادبی شدهاست. <br />مقالة حاضر میکوشد تا برخی اسلوبهای بلاغی قدیم مرتبط با ناسازواری به عنوان اصطلاحی نوظهور را بررسی کند و حضور ناسازواری را در بلاغت قدیم تبیین نماید. نتایج پژوهش بر این امر دلالت دارد که اصطلاح ناسازواری بر اسلوبهای بسیاری در بلاغت صدق میکند. لیکن برخی اسلوبها در بلاغت عربی وجود دارد که تقریباً با ناسازواری و ظهور آن ارتباط بسیار محکم و پیوستهای برقرار نمودهاست. از جملة آن میتوان به تقدیم و تأخیر و حذف و ذکر در علم معانی، استعاره و کنایه در علم بیان، مدح بما یشبه الذم و تجاهل عارف در علم بدیع اشاره کرد. این پژوهش در توصیف اسلوبهای بلاغی و تحلیل چگونگی حضور ناسازواری در آنها، از اسلوب توصیفی ـ تحلیلی بهره جستهاست.إنّ البلاغة العربية بعلومها الثلاثة لاتزال تُعدّ من أهمّ الدراسات الأدبية، خاصّة في المناهج التعليمية، أو الإجراءات التطبيقية الّتي تتّخذ مقولاتها محورًا للتطبيق على النصوص والخطابات. فقد ظهرت اتجاهات معاصرة وکلّ منها تخلق مصطلحات جديدة تعالج النصوص عبرها معالجة نقدية وبلاغية. من ضمن تلک المصطلحات نشير إلى المفارقة الّتي تُعدّ مکوّنًا أساسيًا ومهمًّا في الأدب، فهي ظاهرة فنّية في النصوص الأدبية يستخدمها الأديب، مع ذلک لم تدخل کتقنية حديثة في مجال النقد العربي إلّا مؤخرًا.<br /> يسعي هذا البحث إليتبيين بعض الأساليب البلاغية القديمة الّتي ترتبط بالمفارقة کمصطلح جديد محاولًا تبيين حضور المفارقة في البلاغة القديمة. وقد تدلّ نتائج البحث على أنّ مصطلح المفارقة يطلق على أنماط کثيرة جدًّا من التعبير، ولکن هناک أساليب مختلفة في البلاغة العربية القديمة يغطي کلّ منها جانبًا من جوانب المفارقة، منها التقديم والتأخير والحذف والذکر في علم المعاني، الاستعاره والکنايه في علم البيان، والمدح بما يشبه الذم وتجاهل العارف في علم البديع. وقد اعتمد البحث على المنهج الوصفي ـــ التحليلي، حيث يبدأ بتوصيف الأساليب البلاغية، ومن ثمّ يقدّم تحليلًا عن کيفية حضور المفارقة في تلک الأساليب.https://iaall.iranjournals.ir/article_48747_88ca3699db7e0a52b56b46ea96cca5f7.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220تحلیل گفتمان رهبر انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای
(نمونه: سخنرانی خطاب به مردم مصر)تحليل خطاب قائد الثّورة الإسلاميّة في إيران السيّد علي الخامنئي456645976ARروح الله صيادي نجاداستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه کاشان0000-0001-7628-9830حسين ذکائيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه کاشانJournal Article20160707گفتمان به عنوان رویکردی نوین، اندیشه محققان را به خود مشغول ساخته است؛ چراکه مناسبات بین انسان، ایدئولوژی و جامعه را تبیین مینماید که نتیجه چنین امری آگاهی از فرایند سازگاری و ناسازگاری فرد با جامعه است. در این راستا، سیاستمدار از زبان به عنوان طرحی برای ساخت سازههای ایدئولوژیکی بهره میگیرد. با توجه به قطع روابط میان ایران و مصر، آیتالله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، به زبان عربی در نماز جمعه، مردم مصر را مورد خطاب قرار میدهد. این گفتمان آکنده از استراتژیهایی است که محقق با روش توصیفی و با رویکرد کاربردشناسی زبان، آن را بررسی کردهاست و از توانایی صاحب گفتمان (فرستنده) در بهرهبرداری از خطبة نماز جمعه (کانال) برای تأثیرگذاری بر ملت مصر (گیرنده)، پرده برمیدارد. امام خامنهای با بهکارگیری بلاغت، زبان و منطق، بر گذشته، تاریخ و تمدن مصر تکیه میکند تا ضمن نشاندادن همدلی با مردم مصر اعلام نماید که حامی و همراه آنها و انقلابشان است. او در پایان توصیههای هشتگانة خود را با رویکردی بالادستی و دستوری به مردم مصر و اقشار آن (همچون ارتش و الازهر) عرضه میدارد تا حکومت مردمسالارانة بدون دخالت غرب در آن کشور برقرار شود. ایشان از ابزارهایی همچون «استعاره»، «تکرار» و «برهان» برای تقویت فکر خود و نزدیک ساختن دو کشور استفاده مینماید.إنّ الخطاب کإتّجاهٍ جديدٍ قد شغل فکرةَ الباحثين لأنّه يبيّن المناسبات بين الإنسانِ واللّغة والإيدئولوجيّة والمجتمع، فنتيجة هذا الأمر هو إدراک مسار التّقارب أو الخلافات بين الأوّل والأخير. إذن السياسيّ يستخدم اللّغة کمشروعٍ لبناء الهيکلة الإيدئولوجيّة عبرَ اللّغة. فآية الله الخامنئي بصفته قائداً للثّورة الإسلاميّة ونظرأ لقطع العلاقات بين إيرانَ ومصرَ، يوجّه رسالتَه إلي المصريّين عبر کلمةٍ ألقاها باللّغة العربيّة في صلاة الجمعة. فإنّ خطابَه مليءٌ بالإستراتجيّات الّتي يتناولها الباحثُ بالأساليبِ الوصفيّة عبَر المنظور التداوليّ. إنّ هذه الدراسةَ تکشف قدرات صاحب الخطاب (المُرسل) في إستخدام خطبةِ صلاة الجمعة (القناة) للتّأثير علي الشّعب المصريّ (المرسل إليه). وإنّه متراوحٌ بينَ البلاغةِ واللّغة والمنطق، فيرکز علي الماضي والتّاريخ والحضارة ليبرز تضامنَه مع مصر ويقنعهم بأنّه داعمٌ ومتعاطفٌ مع الشّعب وثورتِه؛ ثمّ يوجّه إرشاداتِه الثّمانيةِ من المنطلق التوجيهيّ إلي الشّعب المصريّ وشرائحه کالجيش والأزهر لکي تستقر حکومةٌ ديموقراطيةٌ دونَ التّدخّل الغربيّ. فالإستعارةُ والتّکرار والحجاج من أبرز أدواته الليّنةُ الّتي دعمت فکرتَه في التّقارب بينَ البلدين.https://iaall.iranjournals.ir/article_45976_fc0cc6aa64f41499d7e9cbdcfd492788.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220دلالتهای تصویرپردازیهای حسآمیخته
در مجموعه داستانهای «لیل الغرباء» اثر غادة السماندلالات الصور المتراسلة في مجموعة «ليل الغرباء» لغادة السمان679045404ARخداداد بحرياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خليج فارسJournal Article20160103حسآمیزی از بارزترین جلوههای بلاغت است که غالباً بر اساس استعارة مکنیه و تشبیه بنا میشود. در این فن بلاغی، ادیب حواس را در هم میآمیزد و برخی مدرکات مربوط به یک حس را با صفتهای متعلق به حواس دیگر وصف مینماید یا امور معنوی را با چیزی وصف میکند که به حواس ظاهری اختصاص دارد. این مقاله با بهکارگیری روش وصفی ـ تحلیلی در پی آن است که تصویرهای حسآمیخته را در مجموعه داستانهای لیل الغرباء (شام غریبان) اثر غادة السمان، بانوی نویسنده و شاعر سوری بررسی نماید تا چگونگی بهکارگیری این نوع تعبیر مجازی را در مجموعه داستان یادشده مشخص سازد. <br />نتایج نشان میدهد غادة السمان زمانی به ابداع تصویرهای حسآمیخته اقدام نموده که بیان اغراض موردنظرش با تعبیرات حقیقی دشوار بودهاست. وی در آفرینش این نوع تعابیر، برای حسی که مبنای حسآمیزی قرار میدهد، مناسبترین حس را برای درآمیختن انتخاب میکند و از میان اوصاف آن، نزدیکترین صفت را برای رساندن مقصود خویش برمیگزیند. نویسنده همچنین به این نتیجه رسیده که تصویرهای حسآمیخته و دیگر تصویرهای حقیقی و مجازی به شکلی هماهنگ به رساندن معنای موردنظر نویسنده کمک میکنند؛ تا جایی که بدون بهرهگیری از آنها معنا ناقص و اوصاف ناتمام میماند. با وجود این، مجموعه لیل الغرباء از تصویرهای حسآمیختة تکراری خالی نیست که این امر جنبههای نوآورانة آن را تاحدی تحتالشعاع قرار دادهاست.إنّ الفنون البيانية خير وسيلة في أيدي الأديب ليصوّر ما في ضميره، فيربط بها بين أمور عدّة، لا علاقة بينها في الظاهر. وتراسل الحواس من أبرز مظاهرها حيث يُبنى غالباً على أساس الاستعارة المکنية والتشبيه. يمزج الأديب في هذا النوع من التعبير بين مدرکات الحواس، فيصف بعضها بصفات غيرها أو يصف الأمور المعنوية بما يختص بالحواس الظاهرة، حينما يسعفه هذا الامتزاج في بيان أغراضه. ترمي هذه المقالة إلى دراسة الصور المتراسلة في مجموعة «ليل الغرباء» للکاتبة والشاعرة السورية غادة السمان للوقوف على کيفية استخدام هذا الضرب من التعبير في مجموعتها القصصية.<br /> استعان الباحث في هذه الدراسة بالمنهج الوصفي ـــــ التحليلي، وقد توصّل إلى نتائج أهمّها أنّ غادة السمان أبدعت في الصور المتراسلة، حينما صعب عليها التعبير عن أغراضها بالتعابير الحقيقية، فأخذت التراسل طريقاً للتعبير عمّا في نفسها، لا تصنّعاً، ولا تکلّفاً. إنّها في إبداع هذا النوع من التعبير، تصطفي لحاسة تَبني عليها التراسل أنسب حاسة للامتزاج، وتختار منها أقرب الأوصاف، کما توصّل الباحث أيضاً إلى أنّ الصور المتراسلة وغيرها من الصور الحقيقية والمجازية جاءت متّسقة، وهي تتعاون معاً لإيصال المعاني التي قصدتها الکاتبة، بحيث لا تتمّ المعاني والأوصاف بدونها.https://iaall.iranjournals.ir/article_45404_8cea59e0c69a6b0c981025540b662e68.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171122خودزندگینامه نوشت خیالی و عناصر آن
در رمان «الواح» رشید الضعیفالسيرة الذاتية المتخيّلة وعناصرها في رواية "ألواح" لرشيد الضعيف9111246730ARفاطمه پرچکانياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خوارزميJournal Article20161215 <br />رمان، روایتی است که عناصر اصلی خود را از زندگی واقعی یا خیالی وام میگیرد. خودزندگینامهنوشت نیز روایتی است که نویسنده از زندگی خود ارائه میدهد. آنچه در این میان قابل توجه است، رابطهای است که بین رمان و خودزندگینامهنوشت وجود دارد که خود، موجب شکلگیری سبکی نو موسوم به خودزندگینامهنوشت خیالی یا اتوفیکسیون در این نوع هنری میگردد. <br />در حوزه زبان و ادبیات عربی، رشید الضعیف رماننویس معاصر لبنانی در عمده نوشتههایش به این نوع رمان گرایش دارد. او در جدیدترین رمانش «الواح» با مرکز قراردادن زندگی شخصی خود از طرفی و مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه از سویی دیگر میکوشد بین رمان و خودزندگینامهنوشت پیوند برقرار نماید که ازجمله نشانههای این پیوند انتخاب نام رشید الضعیف برای شخصیت اصلی رمان الواح است. مقاله حاضر میکوشد با روش توصیفی- تحلیلی و از طریق اصول روایتشناسی به تحلیل عناصر رمان مذکور پرداخته، مصادیق حرکت نویسنده را بین من واقعی و من روایتگر بررسی نماید. <br />نتایج بهدستآمده نشان میدهد رشید الضعیف با استفاده از تکنیک رایج در اتوفیکسیون با حرکت در مرز واقعیت و خیال، خویشتن را در برابر انتقادات متداول در جامعه شرقی عربی مصون میدارد و درعینحال توانستهاست حوادث را بهگونهای هدایت کند تا تطابق کامل بین حوادث روایت و حوادث واقعی زندگیاش شکل نگیرد.الرواية هي سرد خيالي تأخذ مادّتها من أحداث وشخصيّات حقيقية أو خيالية. وفي السيرة الذاتية يلجأ الکاتب إلى قصة حياته. ومن هنا نحن أمام العلاقة الإشکالية بين السيرة الذاتية والرواية. الأمر الذي أحدث نوعًا أدبيًّا جديدًا هو السيرة الذاتية المتخيّلة. رشيد الضعيف روائي لبناني يتّجه في معظم رواياته نحو التخييل الذاتي أو السيرة الذاتية المتخيّلة أي أتوفيکسيون، منها روايته الأخيرة "ألواح" حيث يسمّي شخصيتها الرئيسية على اسمه. وهي تتشکّل من لوحات ومشاهد مختلفة تتطرّق إلى مواضيع شخصية وعائلية إلى جانب مسائل اجتماعية وسياسية.<br /> يدرس هذا المقال عن طريق المنهج الوصفي ـ التحليلي ومن خلال علم السرد في السيرة الذاتية المتخيّلة، العناصر التي کوّنت الرواية ويتطرّق إلى أبرز العناصر التي تميّزت بها رواية رشيد الضعيف، من الجرأة والالتزام والهزء والسخرية من الذات، کما أنّ الکاتب يتنقّل في روايته بين أنا الروائي الحقيقي وأنا الراوي.<br /> ومن أهمّ ما وصل إليه البحث هو أنّ السيرة الذاتية المتخيّلة من الناحية الوظيفية هي نوع من اعتراف يدخل فيه الشکّ لأنّه لا يمکن اعتباره حقيقة تامّة، بل هو مزيج من الحقيقة والخيال. هذا الأمر يصون الکاتب أمام النقد في المجتمع الشرقي العربي؛کما أنّه لا يمکن التطابق التامّ بين ما حدث للروائي في حياته الشخصية وما يحدث للراوي خلال الرواية.https://iaall.iranjournals.ir/article_46730_f14d70dd973c8887b48cd13b9b1912e6.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220تصویرپردازیهای زیباشناسانۀ واژۀ «النفط» در شعر عباسىالصور الجمالية لمفردة النِّفط في الشّعر العبّاسي11313046027ARعزيز البوشهبازيدانشجوي دکتراي دانشگاه آزاد اسلامي آبادانمحمد جواد اسماعيل غانمىاستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه آزاد اسلامي آبادانعبدالکريم البوغبيشاستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه آزاد اسلامي آبادانJournal Article20150921عصر عباسی به عصر نوگرایی در موضوعات و اصطلاحات متمایز گردیدهاست، بهطوریکه برخی شاعران این عصر به تصویرآفرینی از واژگانی اهتمام نشان دادند که یا پیشتر مرسوم نبودهاست یا در بیشتر مواقع، به دلیل ویژگیهای سلبیشان به دور از زیبایی بودهاند. یکی از این واژگان واژۀ «النفط» (نفت) است که چهبسا به دلیل ویژگیهایش ذوق ادبی، آن را پس میزند و با ویژگیهای زیباشناختی ناسازگار مینماید. با وجود این، شاعران عباسی به کمک آرایهپردازیهای ادبی توانستند از باب خدمت به ادب خویش این ویژگیها را بهخوبی به کار بندند تا از آنها شاهکارهای ادبیِ زیبایی بیافرینند. ازاینرو، واژۀ نفت در وصف زن و اسب به کار رفت، در نام برخی دانشمندان استفاده شد، شعلههایش به ستارگان درخشان و شمشیرِ طلاکاریشده مانند گردید و دودش به تاریکی شب تشبیه شد. این واژه در موضوعاتی دیگر نیز به کار میرفت که کاربردِ آن کمتر به ذهن میرسید. در این مقاله میکوشیم کاربردهای زیباشناسانۀ واژۀ مذکور را با توجه به سیر آن در شعر دورۀ عباسی واکاویم و بیان داریم که چگونه شاعران این دوره توانستند با پرواز در آسمان خیال، تصاویر بلاغیِ زیبایی را از این مادۀ بدبو ترسیم کنند. این تصاویر بیشتر در معنای حقیقی نفت، در دو جنبۀ مثبت و منفیاش به کار رفته، و گاهی نیز به طور مجازی در معانی دیگر نمود یافتهاند.لقد تميّز العصر العباسي بأنّه عصر التجديد في الموضوعات والاصطلاحات، لهذا أظهر بعض الشعراء اهتمامهم في خلق صور خيالية لکلمات لم تکن مألوفة من قبل أو بعيدة عن الجمال في أکثر الأحيان لما فيها من صفات سلبية،کمفردة النِّفط التي يمجّها الذوق الأدبي في الوهلة الأولى لأنّها تخالف البُعد الجمالي، ولکن بفضل الصنعة الأدبية استطاع هؤلاء أن يوظّفوا تلک الصفات بشکل جيدٍ خدمة لأدبهم، ليخلقوا منها روائع أدبية جميلة. فدخلت في وصف المرأة وفي وصف الخيل وأصبحت اسما لعلماء وشبّهت نارها بالنجوم اللامعة وبالسيف المذّهب ودخانها بالليل الدامس، ودخلت في مجالات قلّما يخطر على البال استعمالها، لذلک نحاول في هذا المقال أن نُبيّن مواطن الجمال لمفردة النِّفط من خلال تتبّع سيرها في شعر هذه الفترة وکيف استطاع الشعراء أن يحلقّوا في فضاء الخيال ليرسموا صورا بلاغية جميلة لهذه المادة النتنة وقد تمثّلت هذه الصور في استخدام النِّفط بمعناه الحقيقي بشقّيه السلبي والإيجابي أو باستخدامه مجازا في معان أخرى.https://iaall.iranjournals.ir/article_46027_3040caa43ea857a7fe343e8d6f4fda63.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220باثولوجیا الوجودیة النسویة لبوفوار فی قصة «عیناک قدری» لغادة السمانآسيبشناسي فمينيسم اگزيستانسياليستي «سيمون دوبووار» در داستان «عيناک قدري» غادة السمان13115441257ARعلي اکبر محسنيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه رازيسميره خسرويدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه رازيJournal Article20160203کتبت غادة السمان مجموعتها القصصیة القصیرة «عیناک قدری» حول قضایا النساء وهی متأثرة بالمنهج الأدب الغربی الفکری و خاصة دراسات سیمون دی بوفوار والتعالیم الدینیة وبجانبها المضامین الأخلاقیة الموجودة فی الثقافة العربیة. هذه الدراسة من خلال المنهج الوصفی ـ التحلیلی وترکیزها علی نظریتی دی بوفوار فی قصة «عیناک قدری» غادة سمان، تسعی إلی باثولوجیا الوجودیة النسویة. دی بوفوار، بتفسیرها الوجودی للعلاقة بین الرجل والمرأة، أعلنت أنّ التعالیم الجنسیة المنتجة من الثقافة الذکوریة هی السبب الرئیسی لإنشاء "عدم المساواة بین الجنسین" و «تمثل النساء بالجنس الآخر». وأعلنت أنّ النساءَ برفض اختلافاتها البیولوجیّة مع الرجال، أصبحت عضواً فی مجتمعهم وبهذا، تمتّعت بامتیازاتهم. إنّ هذا المقال یدرّس الشخصیة الرئیسیة فی القصة لکی یشیر إلی أهداف السمان من استخدام هذه الشخصیة فی قصتها، ثم قامت الدراسة بتحلیل وتنفیذ أفکار دی بوفوار علی قصة «عیناک قدری» حتی تشیر إلی مدی خسارات هذه النظریة علی النساء وحیاتها الفکریة والروحیة، وبجانبها تفسّر مدی فاعلیة السمان فی الخروج عن السیطرة النسویة علی أفکارها. وقد توصّل المقال فیالنهایة أنّ الهویة النسویة، الحب والزواج هی ثلاثة عناصر هامّة فی هذه القصة وحذفها ینشأ صراع الهویة فی نفوسها.غادة السمان با پيشينة فکري و فرهنگي خود که متأثر از چند خاستگاه انديشگاني است، مجموعه داستان «عيناک قدري» را با محوريت زنان به نگارش درآوردهاست. انديشههاي السمان، تلفيقي از انديشههاي غربي بهخصوص نظريات سيمون دوبووار، آموزههاي ديني، و نيز مباني اخلاقي فرهنگ عربي است. اين مقاله با روش تحليلي ـ توصيفي و با استفاده از منابع کتابخانهاي سعي دارد تا از طريق نقد فمينيستي داستان «عيناک قدري»، به آسيبشناسي فمينيسم اگزيستانسياليستي دوبووار بپردازد. بدين منظور ابتدا شخصيت زن داستان (طلعت) مورد مطالعه قرار گرفته و از اين طريق، به نقش وي در داستان اشاره شده تا مشخص شود که نويسنده با خلق اين نقش، به دنبال چه هدفي بودهاست. در ادامه به تحليل انديشههاي دوبووار و تطبيق آنها با زندگي شخصيت زن داستان پرداخته شده تا آسيبهاي اين طرز فکر در زندگي زنان مشخص شود و نيز روشن سازيم که سمان به عنوان يک داستاننويس آشنا با مباني فمينيسم، تا چه ميزان توانسته خود را از سيطرة اين انديشهها رهايي بخشد. درنهايت مشخص شد که هويت زنانه، عشق و ازدواج سه عنصر اصلي در اين داستان هستند که حذف آنها، زن را دچار تعارض هويت جنسيتي ميسازد.https://iaall.iranjournals.ir/article_41257_c3ca55a16e05b16b9f74a5bdec0ca3dc.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220اللغة والجنس فی روایة أصل و فصل لسحر خلیفة علی أساس نظریة فووظائف لغویة لـ: مایکل هالیدایزبان و جنسيت در رمان «أصل و فصل» سحر خليفه (براساس فرانقشهاي زباني مايکل هاليدي)15517847895ARجميل جعفرياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه کردستان، سنندجهادي رضواندانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه کردستان، سنندجزينب بيگ زادةدانشجوي کارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه کردستان، سنندجJournal Article20160726الدراسات المنفّذة فی حقل النسویة واللسانیات الاجتماعیة تدلّعلی أنّ للعوامل الاجتماعیة تأثیراً کبیراً علی اللغة. فی ضمن هذه العوامل، للجنس سهم کبیر وأنّه یلعب الدور الأکبر لخلق الاختلافبین لغة الجنسین. تُعدّ الروایة من الأنواع الأدبیة التی حظیت باهتمام کبیر من جانب النساء فلها علاقة خاصة بالفوارق الجنسیة وقد عکست النساء جوانب من حیاتهن الجنسیة فیها. لقد تمّ دراسة أثر هذا العامل علی السلوک اللغوی، فی الحقول المختلفة لعلم اللسانیات. نظریة مایکل هالیدای تُعدّ من النظریات اللغویة التی تستخدم فی مثل هذه الدراسات کثیراً فمایکل یُعدّ منظّراً رئیسیاً فی مجال اللسانیات الوظیفیة حیثا هتمّ بالنص والخطاب علاوة علی تحلیل المفردات وخطط الأقسام الأساسیة للمعنی فی ثلاثة مستویات فووظیفیة أی: المستوی الفکری، والمستوی بین الشخصی، والمستوی النصی. فی هذه الدراسة نحن نحاول أن ندرس علاقة اللغة بالجنس فی روایة "أصل و فصل" لسحر خلیفة علی أساس ثلاث فووظائف لغویة لمایکل هالیدای مستخدمین أسلوب الوصف والتحلیل فی المستویات المختلفة للنص أی: المستوی الدلالی، والمستوی النحوی، ومستوی دراسة المنظور. النتیجة التی حصلنا علیها بواسطة تطبیق هذه النظریة علی الروایة المذکورة هی تأثیر جنس الکاتبة والعوامل الاجتماعیة علی المفردات والجمل وأفکارها فی ضمن الروایة ومحاولة الکاتبة لاستعادة هویة النساء ودورهن فی المجتمع بواسطة اللغة فی الروایة.پژوهشهاي انجامشده در حوزة زبانشناسي اجتماعي نشان ميدهد که عوامل اجتماعي بهويژه جنسيت تأثير بسزايي بر زبان دارند. ازآنجاکه زنان در عصر حاضر به صورت گستردهاي به نوشتن رمان گرايش پيدا کرده و جنبههايي از زندگي جنسيتيشان را در آن منعکس ساختهاند، مسئلة تفاوتهاي جنسيتي همواره رابطة ويژهاي با رمان داشته و در حوزههاي مختلف زبانشناسي نيز تأثير اين عامل بر رفتارهاي زباني بهويژه در رمان بررسي شدهاست. ازجمله نظريات زبانشناسي که در انجام اين پژوهشها کاربرد فراواني دارد نظرية مايکل هاليدي است. وي بخشهاي بنيادين معنا در زبان را، در سه فرانقش «انديشگاني، بينافردي و متني» بررسي نمودهاست. براساس همين نظريه، پژوهش حاضر ميکوشد با روش توصيفي ـ تحليلي، رابطة بين زبان و جنسيت را در رمان «أصل و فصل» سحر خليفه، در سطوح مختلف «معنايي، نحوي و منظورشناختي» بررسي کند. مهمترين نتيجة بهدستآمده نشان ميدهد تأثير جنسيت نويسنده و عوامل اجتماعي بر واژگان، جملات و تفکرات وي در خلال داستان و نيز تلاش نويسنده براي بازنمودِ هويت و نقش زنان در اجتماع از طريق زبان در داستان است.https://iaall.iranjournals.ir/article_47895_a870c22caa248591dc0b8a314eceed0b.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220انعکاس الذکاءات المتعددة والأهداف المعرفیّة
فی کتاب العربیة للصّفّ الثامننمود هوشهاي چندگانه و سطوح شناختي در کتاب عربي پاية هشتم17920254226ARمحمد اجاقيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهانمحمد خاقاني اصفهانياستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهان0009-0001-9696-6840امير قمرانياستاديار گروه آموزش کودکان با نيازهاي خاص دانشگاه اصفهانJournal Article20160507بما أنَّ نظریة الذکاءات المتعددة تتمحور حول المحتوی وتؤکّد علی تنویعه، والمجال المعرفی یصنّف الأهداف المعرفیة، اقترح آرمسترنج (1984) أن یُعدّ وینظّم المحتوی التعلیمی وفقًا لهما معًا. إنّ الکتاب المدرسی کأکثر المواد التعلیمیة تداولًا یُعدّ أفضل مجال لتطبیق هذه الأنموذج المتکامل. علی ذلک، قامت الدراسة الحالیة بتحلیل محتوی کتاب العربیة للسنة الدراسیة الثامنة فی ضوء هذا الأنموذج لکی تقیس وتقوّم کیف تمّ توزیع الذکاءات المتعددة والأهداف المعرفیة فی هذا الکتاب؟تدلّ النتایج علی أن الذکاءات اللغویة والمنطقیة والبصریة والجمعیة، والأهداف المعرفیة السفلی (التذکر والفهم والتطبیق) أکثر تداولاً وحضوراً فی هذا الکتاب. هذا ولیست للذکاءات الأخری(الجسمانیة والموسیقائیة والفردیة والطبیعیة)، والأهداف الأخری(التحلیل والتقییم والإبداع) حضور فیه.از آنجايي نظرية هوشهاي چندگانه نظريهاي محتوامحور است و بر تنوع محتوا تأکيد دارد؛ و حيطة شناختي اهداف شناختي را سطحبندي ميکند، آرمسترانگ (1984) پيشنهاد کرد محتواي آموزشي طبق اين دو نظريه تهيه و تنظيم شود. کتاب درسي به عنوان متداولترين محتواي آموزشي بهترين مجال براي بهکارگيري اين الگوي تلفيقي است. به همين روي، پژوهش پيش رو، محتواي کتاب عربي پاية هشتم را براساس اين الگو تحليل کردهاست تا چگونگي توزيع هوشهاي چندگانه و سطوح شناختي در اين کتاب را بسنجد و ارزيابي کند. نتايج نشان ميدهد که هوشهاي زباني، رياضي، فضايي و ميانفردي به ترتيب هوشهاي رايج، و سطوح پايين شناختي (يادآوردن، فهميدن و کار بستن) سطوح درگير در اين کتاب هستند. ديگر هوشها و سطوح در اين کتاب پوشش داده نشدهاند.https://iaall.iranjournals.ir/article_54226_16cb96ea87b8ec5348a6289728604092.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134420171220کتاب «عن بناء القصیدة العربیة الحدیثة»
نقده فی الشکل والمحتوینقد کتاب «عن بناء القصيدة العربية الحديثة» (بررسي ساختار و محتوا)20322640780ARحسين ابويسانيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خوارزميJournal Article20161205لقد جرّبت الآداب العالمیة عبر القرن العشرین تجارب غنیة لم تجرّبها فی غیره من القرون إذ تطوّرت فیه عناصر الأدب وتکنیکاته فی الشکل والمضمون تطوّراً ملحوظاً. کذلک حاول الأدب العربی مواکبة هذه العناصر والتکنیکات الجدیدة والاستمتاع بها. <br /> کتاب "عن بناء القصیدة العربیة الحدیثة" لعلی عشری زاید، یسعی إلی قراءة جدیدة عن بناء القصیدة العربیة الحدیثة، ویحاول دراسة التکنیکات الدخیلة فیها مستعیناً ببعض الشعراء العرب المعاصرین فی عدد من آثارهم وفی التکنیکات المستفادة عندهم. <br />إنّ هذه المقالة التی تدرس کتابَ عشری زاید دراسة تحلیلیة، وتُبیّن نقاط الضعف والقوّة فیه، تبتغی الإجابةَ عن هذا السؤال أیضاً: ما هی التطوّرات المشار إلیها فی کتاب "عن بناء القصیدة العربیة الحدیثة"، وهل رافق النجاحُ الکاتبَ فی مساعیه؟ فبعض النتائج یشیر إلی أنّ الکتاب بما فیه من الضعف أحیاناً، لکنه تمکّن من أن یُبرز ویُبیّن قسماً من التطوّرات والتکنیکات الجدیدة الطارئه علی الشعر العربی المعاصر. إذن یجدر أن ینضوی ضمن کُتُب الدراسات العلیا لطلاب الأدب العربی.کتاب «عن بناء القصيدة العربية الحديثة» اثر علي عَشري زايد ازجمله آثار نقادانهاي است که به بازخواني ساختار جديد شعر معاصر عربي پرداختهاست. عَشري زايد در اين کتاب تحولات بهوجودآمده در شعر معاصر عربي را بررسي کرده و کوشيده تا با استناد به آثار برخي شاعران معاصر عرب، تکنيکهاي شعري تازه را در شعر معاصر عربي بيابد و آنها را بررسي و تحليل نمايد.<br /> جستار پيشِ رو به شيوة توصيفي ـ تحليلي ميکوشد کتاب عشري زايد را معرفي کند و به بيان نقاط ضعف و قوّت آن بپردازد تا بتواند به اين پرسش پاسخ دهد که: تحولات رصدشده در «عن بناء القصيدة العربية الحديثة» چيستند و آيا عشري زايد توانسته به گونهاي صحيح و مفيد آنها را واکاوي و بيان نمايد؟ نتيجة بهدستآمده نيز نشان ميدهد ضمن در نظر گرفتن برخي نقاط ضعف کتاب، ميتوان آن را مبيّن برخي تحولات و تکنيکهاي جديد شعر معاصر عربي دانست و از آن به عنوان يک منبع اصلي در تدوين سرفصلهاي مختلف آموزشي بهرهمند شد.https://iaall.iranjournals.ir/article_40780_64011fc9bcb8d3b7f4b12021b6ef85c2.pdf