الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205ملامح السریالیة فی شعر أدونیس
«کتاب التحولات والهجرة فی أقالیم النهار واللیل» نموذجاًملامح السريالية في شعر أدونيس «کتاب التحولات والهجرة في أقاليم النهار والليل» نموذجاً1224980ARادريس امينيجامعة طهرانابوالحسن امين مقدسيجامعة طهرانJournal Article20130116ملخّص: إن التشابه الکبیر بین اللغة الشعریة المعقدة عند أدونیس بجمالیة لغته الملیئة بالاستعارات المتباعدة و جوانبها التعبیریة و الإیحائیة و بین المدرسة السریالیة و اتساق منهج الشاعر الشعری مع رؤیة هذا المذهب، یطرحان علی الصعیدین الأدبی و المعرفی تساؤلات عن أسباب هذا التقارب بل الانتماء. فالأسلوب الشعری عند أدونیس و بخاصة فی دواوینه الأولی یتماشی و یتناغم مع عناصر السریالیة و ظهرت بوادر من توجه الشاعر السریالی فی ممارساته الشعریة الأولی و بلغت ذروتها فی هذا الدیوان. و بالرغم من هذا لم یتعرض أی دراسة للسریالیة عند أدونیس و لم تتوقف عندها إلا أقوال مبعثرة تخلو من الاستقصاء و العمق. من هنا و تلبیة لهذه الحاجة، عالج هذا البحث تأثیر المدرسة السریالیة فی ممارسات أدونیس الشعریة و ذلک بالترکیز علی دیوان «کتاب التحولات و الهجرة فی أقالیم النهار و اللیل» و ذلک من خلال دراسة منهجیة وصفیة تحلیلیة تتناول بنیته الجمالیة و التکوینیة. و خلص البحث إلی أنه جاء هذا الدیوان لیعکس تجسیدات السریالیة فی شعر أدونیس کما ینظر لها فی آرائه النقدیة و لیؤکد انتماء الشاعر إلی هذه المدرسة فکرا و ممارسة.ملخّص: إن التشابه الکبير بين اللغة الشعرية المعقدة عند أدونيس بجمالية لغته المليئة بالاستعارات المتباعدة و جوانبها التعبيرية و الإيحائية و بين المدرسة السريالية و اتساق منهج الشاعر الشعري مع رؤية هذا المذهب، يطرحان علي الصعيدين الأدبي و المعرفي تساؤلات عن أسباب هذا التقارب بل الانتماء. فالأسلوب الشعري عند أدونيس و بخاصة في دواوينه الأولي يتماشي و يتناغم مع عناصر السريالية و ظهرت بوادر من توجه الشاعر السريالي في ممارساته الشعرية الأولي و بلغت ذروتها في هذا الديوان. و بالرغم من هذا لم يتعرض أي دراسة للسريالية عند أدونيس و لم تتوقف عندها إلا أقوال مبعثرة تخلو من الاستقصاء و العمق. من هنا و تلبية لهذه الحاجة، عالج هذا البحث تأثير المدرسة السريالية في ممارسات أدونيس الشعرية و ذلک بالترکيز علي ديوان «کتاب التحولات و الهجرة في أقاليم النهار و الليل» و ذلک من خلال دراسة منهجية وصفية تحليلية تتناول بنيته الجمالية و التکوينية. و خلص البحث إلي أنه جاء هذا الديوان ليعکس تجسيدات السريالية في شعر أدونيس کما ينظر لها في آرائه النقدية و ليؤکد انتماء الشاعر إلي هذه المدرسة فکرا و ممارسة.https://iaall.iranjournals.ir/article_4980_876b286706a67f2b1b23c226dbf45d73.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205صدی القضیة الفلسطینیة فی مسرحیة «فلسطینیات» لعلی عُقلة عُرسانصدي القضية الفلسطينية في مسرحية «فلسطينيات» لعلي عُقلة عُرسان23384981ARحسين شمس آباديجامعة حکيم السبزواريعبدالباسط عرب يوسف آباديجامعة حکيم السبزواري0000-0003-4899-4051صديقة بزرکنياجامعة حکيم السبزواريJournal Article20130427ملخّص:
إن القضیة الفلسطینیة قضیة شعب یجاهد فی سبیل تحریر أرضه وإعادة الحریة إلی وطنه وطرد الغاصبین من بیته، وهی من الموضوعات الجوهریة التی شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحیین، فراحوا یسجّلون حضورهم السیاسی من خلال إنتاجاتهم الأدبیة متحدثین عن مأساة الشعب الفلسطینی وقضیة الأرض. یشیر تاریخ تطور المسرحیة العربیة إلى وجود موقف لها من القضیة الفلسطینیة، فقد بدت المسرحیة العربیة فی طور نشأتها حتى الآن متآلفة مع القضیة من خلال ترکیزها على تصویر اضطهاد الشعب الفلسطینی وظلم الصهاینة والإنکلیز لهم. من المسرحیین الذین جعلوا القضیة همَّهم الأول «علی عُقلة عُرسان» الکاتب والناقد المسرحی السوری الذی کانت القضیة –على حدّ قوله- مرکز النبض وأهم الموضوعات التی یدور حولها إنتاجه. مسرحیةُ «فلسطینیات» لعُرسان رکزّت علی نکبةِ فلسطین هذه الکارثةِ الکبرى فی حیاة الأمة الإسلامیة وهذه الدراسة تسعی أن تحلل تجلیات القضیة فی المسرحیة. بالقراءة والتدقیق فی عناصر المسرحیة من الشخوص والحوارات والفضاء وغیرها یبدو موضوعها الرئیسی وهو التعبیر عن الظلم الذی مارسه الیهود والإنکلیز فی حق الفلسطینیین، وأبعادها الفرعیة کالدعوة إلی الثورة والمقاومة، وتصویر حرب 1948م والانتفاضات والخیام وتشرد الشعب الفلسطینی وتصویر المرأة المناضلة. تؤکد هذه المسرحیة من البدایة إلی النهایة علی أن المقاومة هی الحل الأمثل وأن بقیة الحلول خلّابة وإنما تعنی المماطلة والاستسلام.ملخّص:
إن القضية الفلسطينية قضية شعب يجاهد في سبيل تحرير أرضه وإعادة الحرية إلي وطنه وطرد الغاصبين من بيته، وهي من الموضوعات الجوهرية التي شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحيين، فراحوا يسجّلون حضورهم السياسي من خلال إنتاجاتهم الأدبية متحدثين عن مأساة الشعب الفلسطيني وقضية الأرض. يشير تاريخ تطور المسرحية العربية إلى وجود موقف لها من القضية الفلسطينية، فقد بدت المسرحية العربية في طور نشأتها حتى الآن متآلفة مع القضية من خلال ترکيزها على تصوير اضطهاد الشعب الفلسطيني وظلم الصهاينة والإنکليز لهم. من المسرحيين الذين جعلوا القضية همَّهم الأول «علي عُقلة عُرسان» الکاتب والناقد المسرحي السوري الذي کانت القضية –على حدّ قوله- مرکز النبض وأهم الموضوعات التي يدور حولها إنتاجه. مسرحيةُ «فلسطينيات» لعُرسان رکزّت علي نکبةِ فلسطين هذه الکارثةِ الکبرى في حياة الأمة الإسلامية وهذه الدراسة تسعي أن تحلل تجليات القضية في المسرحية. بالقراءة والتدقيق في عناصر المسرحية من الشخوص والحوارات والفضاء وغيرها يبدو موضوعها الرئيسي وهو التعبير عن الظلم الذي مارسه اليهود والإنکليز في حق الفلسطينيين، وأبعادها الفرعية کالدعوة إلي الثورة والمقاومة، وتصوير حرب 1948م والانتفاضات والخيام وتشرد الشعب الفلسطيني وتصوير المرأة المناضلة. تؤکد هذه المسرحية من البداية إلي النهاية علي أن المقاومة هي الحل الأمثل وأن بقية الحلول خلّابة وإنما تعني المماطلة والاستسلام.https://iaall.iranjournals.ir/article_4981_6fe0c6b9308df748ec20cab2eaeef2bc.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205نمادپردازی در شعر مقاومت جواد جمیلنمادپردازي در شعر مقاومت جواد جميل39604982ARنرگس انصاريدانشگاه بينالمللي امام خميني(ره) قزوينJournal Article20130429چکیده:
کاربرد نماد در شعر معاصر، یکی از مشخصههای برجستهی شاعرانی است که با چندلایه کردن زبان خود، بر زیبایی اثر افزوده و خواننده را در دریافت معنی و مقصود با لذت کشف بیشتری مواجه میسازند. در این میان، شاخهی ادبیات متعهد عربی نیز از این مشخصه و ظرفیت هنری بهره برده و شاعران متعهد با خلق تصویرهایی زیبا و بدیع، زبان رمز و نماد را برای آثار دینی خود برگزیدهاند که این نوع ادبی با توجه به موضوع و محتوای خود، گاه نوع خاصی از نمادپردازی را میطلبد.
یکی از برجستهترین و شاید پرکاربردترین شاعران رمزپرداز در حوزهی ادبیات متعهد، شاعر معاصر عراقی، جواد جمیل است. وی در مجموعهی ارزشمند خود «الحسین لغة ثانیة» که به شعر حسینی میپردازد، زبانی آمیخته با انواع رمز را بهکار میگیرد که زبان وی را بهخوبی از دیگر شاعران متعهد متمایز میسازد. زبانی که باوجود بیتوجهی ناقدان بدان، نیازمند بررسی است؛ از اینرو در مقالهی حاضر، تلاش بر این است تا با روش توصیفی- تحلیلی، انواع نمادهای بهکار رفته در این مجموعه بررسی شود. البته با توجه به گستردگی و درهمتنیدگی نمادهای بهکار رفته در شعر وی، تنها مواردی بررسی میشود که به نوعی مرتبط با مفهوم مقاومت و پایداری است.چکيده:
کاربرد نماد در شعر معاصر، يکي از مشخصههاي برجستهي شاعراني است که با چندلايه کردن زبان خود، بر زيبايي اثر افزوده و خواننده را در دريافت معني و مقصود با لذت کشف بيشتري مواجه ميسازند. در اين ميان، شاخهي ادبيات متعهد عربي نيز از اين مشخصه و ظرفيت هنري بهره برده و شاعران متعهد با خلق تصويرهايي زيبا و بديع، زبان رمز و نماد را براي آثار ديني خود برگزيدهاند که اين نوع ادبي با توجه به موضوع و محتواي خود، گاه نوع خاصي از نمادپردازي را ميطلبد.
يکي از برجستهترين و شايد پرکاربردترين شاعران رمزپرداز در حوزهي ادبيات متعهد، شاعر معاصر عراقي، جواد جميل است. وي در مجموعهي ارزشمند خود «الحسين لغة ثانية» که به شعر حسيني ميپردازد، زباني آميخته با انواع رمز را بهکار ميگيرد که زبان وي را بهخوبي از ديگر شاعران متعهد متمايز ميسازد. زباني که باوجود بيتوجهي ناقدان بدان، نيازمند بررسي است؛ از اينرو در مقالهي حاضر، تلاش بر اين است تا با روش توصيفي- تحليلي، انواع نمادهاي بهکار رفته در اين مجموعه بررسي شود. البته با توجه به گستردگي و درهمتنيدگي نمادهاي بهکار رفته در شعر وي، تنها مواردي بررسي ميشود که به نوعي مرتبط با مفهوم مقاومت و پايداري است.https://iaall.iranjournals.ir/article_4982_61a3692251d55df1870316d4071a1aaa.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205سمبلهای «آرمانشهر» در شعر معاصر عربی و فارسیسمبلهاي «آرمانشهر» در شعر معاصر عربي و فارسي61864983ARيحيي معروفدانشگاه رازي کرمانشاهفاروق نعمتيدانشگاه پيام نور0000-0002-3699-6060Journal Article20120925چکیده:
آرمانشهر در اندیشهی شاعران و ادیبان، مدینهی فاضله و ناکجاآبادی است که در آن، همهی انسانها در آزادی و سعادت زندگی میکنند و از ظلم و جور و بیعدالتی خبری نیست. از این اندیشه در شعر معاصر عربی و فارسی با نمادهای مختلفی یاد میشود و بیشتر، نتیجهی نوعی غم غربت در نهان شاعر است که او را به تخیل جامعهای آرمانی سوق میدهد. "ارم ذاتالعماد"، بهعنوان برترین نماد آرمانشهری در شعر معاصر عرب مطرح است و در مقابل آن، دوران ایران باستان، مدینهی فاضلهی برخی شاعران معاصر فارسی است. همچنین عصر ظهور مهدی موعود، زادگاه و وطن اصلی، از سمبلهای مشترک شاعران دو زبان، در ترسیم آرمانشهر خویش است. علاوه بر این، برخی نمادهای تخیلی نیز که زاییدهی اندیشههای رمانتیک شاعران معاصر است، در ترسیم این ناکجاآباد بهکار رفته است. در این مقاله با تحلیل سمبلهای آرمانشهر در شعر معاصر فارسی و عربی، به شیوهی تحلیلی و کتابخانهای، به پرسشهای زیر پاسخ خواهیم داد:
1. سمبلهای متفاوت آرمانشهر در شعر معاصر عربی و فارسی، در چه سمبلهایی تجلّی مییابد؟
2. شاعران معاصر دو زبان، در ترسیم مدینهی فاضله، از چه نمادهای مشترک و تخیّلیای بهره میگیرند؟چکيده:
آرمانشهر در انديشهي شاعران و اديبان، مدينهي فاضله و ناکجاآبادي است که در آن، همهي انسانها در آزادي و سعادت زندگي ميکنند و از ظلم و جور و بيعدالتي خبري نيست. از اين انديشه در شعر معاصر عربي و فارسي با نمادهاي مختلفي ياد ميشود و بيشتر، نتيجهي نوعي غم غربت در نهان شاعر است که او را به تخيل جامعهاي آرماني سوق ميدهد. "ارم ذاتالعماد"، بهعنوان برترين نماد آرمانشهري در شعر معاصر عرب مطرح است و در مقابل آن، دوران ايران باستان، مدينهي فاضلهي برخي شاعران معاصر فارسي است. همچنين عصر ظهور مهدي موعود، زادگاه و وطن اصلي، از سمبلهاي مشترک شاعران دو زبان، در ترسيم آرمانشهر خويش است. علاوه بر اين، برخي نمادهاي تخيلي نيز که زاييدهي انديشههاي رمانتيک شاعران معاصر است، در ترسيم اين ناکجاآباد بهکار رفته است. در اين مقاله با تحليل سمبلهاي آرمانشهر در شعر معاصر فارسي و عربي، به شيوهي تحليلي و کتابخانهاي، به پرسشهاي زير پاسخ خواهيم داد:
1. سمبلهاي متفاوت آرمانشهر در شعر معاصر عربي و فارسي، در چه سمبلهايي تجلّي مييابد؟
2. شاعران معاصر دو زبان، در ترسيم مدينهي فاضله، از چه نمادهاي مشترک و تخيّلياي بهره ميگيرند؟https://iaall.iranjournals.ir/article_4983_27d88136ea311c321a0a06a6144b82f8.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205بررسی نشانه- معناشناختی ساختار روایی داستان کوتاه
«حبلٌ کالورید»بررسي نشانه- معناشناختي ساختار روايي داستان کوتاه «حبلٌ کالوريد»871084984ARناهيد نصيحتدانشگاه تربيت مدرسکبري روشنفکردانشگاه تربيت مدرسخليل پروينيدانشگاه تربيت مدرسفرامرز ميرزاييدانشگاه تربيت مدرسJournal Article20120430چکیده:
بنابر نظریهی «معناشناسیِ روایتِ» گریماس، از طریق برش متن، معنا به دست میآید. در این فرایند معناسازی، کنش و شَوِش، بهعنوان عوامل گفتمانی مهم، باعث شکلگیری گفتمان و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیت دیگر و نیز حالتهای پس از تغییر میشوند. کنش، نظامهای گفتمانی هوشمند، و شَوِش، نظامهای گفتمانی احساسی را بهوجود میآورد. داستان پایداری «حبلٌ کالورید»، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانهمعناشناسی نوین را دارد. در این گفتمان پویا، ابوهانی، شخصیت اصلی داستان، به دنبال تغییر وضعیت روحی خویش است. این تغییر، ناخودآگاه و توسط جوانان مبارز، در بستر زمانی و مکانی ویژه رخ میدهد. احساس و ادراک، بهویژه حس شنیداری، این فرایند شَوِشی را شکل میدهند. از سوی دیگر، گاهی کنش، گونههای شَوِشی داستان را بهوجود میآورد و گاهی هم شَوِش، کنشزا میشود. در حبلٌ کالورید، نظامهای گفتمانی هوشمند و حسی ـ ادراکی در تعامل هستند و گونههای مختلف نشانهمعناشناختی را بهوجود آوردهاند؛ اما گفتمان غالب، گفتمان احساسی است. از دیدگاه موضوعی، چون حبلٌ کالورید بهعنوان داستان پایداری، اخلاقمحور و ارزشمدار محسوب میشود، گفتمان مراممدار دارد.
بدین ترتیب هدف این مقاله، مطالعهی فرایند معناشناسی داستان و ویژگیهای روایی آن است تا سازوکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکلگیری معنا را بهدست آورد.چکيده:
بنابر نظريهي «معناشناسيِ روايتِ» گريماس، از طريق برش متن، معنا به دست ميآيد. در اين فرايند معناسازي، کنش و شَوِش، بهعنوان عوامل گفتماني مهم، باعث شکلگيري گفتمان و ايجاد تغيير از وضعيتي به وضعيت ديگر و نيز حالتهاي پس از تغيير ميشوند. کنش، نظامهاي گفتماني هوشمند، و شَوِش، نظامهاي گفتماني احساسي را بهوجود ميآورد. داستان پايداري «حبلٌ کالوريد»، قابليت مطالعه از ديدگاه نشانهمعناشناسي نوين را دارد. در اين گفتمان پويا، ابوهاني، شخصيت اصلي داستان، به دنبال تغيير وضعيت روحي خويش است. اين تغيير، ناخودآگاه و توسط جوانان مبارز، در بستر زماني و مکاني ويژه رخ ميدهد. احساس و ادراک، بهويژه حس شنيداري، اين فرايند شَوِشي را شکل ميدهند. از سوي ديگر، گاهي کنش، گونههاي شَوِشي داستان را بهوجود ميآورد و گاهي هم شَوِش، کنشزا ميشود. در حبلٌ کالوريد، نظامهاي گفتماني هوشمند و حسي ـ ادراکي در تعامل هستند و گونههاي مختلف نشانهمعناشناختي را بهوجود آوردهاند؛ اما گفتمان غالب، گفتمان احساسي است. از ديدگاه موضوعي، چون حبلٌ کالوريد بهعنوان داستان پايداري، اخلاقمحور و ارزشمدار محسوب ميشود، گفتمان مراممدار دارد.
بدين ترتيب هدف اين مقاله، مطالعهي فرايند معناشناسي داستان و ويژگيهاي روايي آن است تا سازوکارهاي توليد معنا و عناصر اصلي شکلگيري معنا را بهدست آورد.https://iaall.iranjournals.ir/article_4984_f95e14edb741dc28bab3873cc9d16408.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205حِرز شفا
(نقدی بر مقالهی بررسی مضمونی سرودههای عربی خاقانی)حِرز شفا (نقدي بر مقالهي بررسي مضموني سرودههاي عربي خاقاني)1091264985ARهادي رضواندانشگاه کردستانJournal Article20130122چکیده:
سرودههای عربی خاقانی بیشتر از شعر فارسی وی نیازمند تصحیح و بازنگری است؛ زیرا هرگونه بررسی، تطبیق و مقایسه در شعر عربی خاقانی، خود مستلزم فهم آن است.
این گفتار، نقدی است بر مقالهی (بررسی مضمونی سرودههای عربی خاقانی و مقایسهی آنها با چکامههای پارسی وی). نگارنده پس از تصحیح دوبارهی بیتهایی از شعر عربی خاقانی که در مقالهی مذکور به آنها اشاره شده است، ابیات را بازخوانی کرده و معنای درست آنها را آورده است.
این پژوهش، نشان میدهد که تصحیف، تحریف، زیادت و سقط در سرودههای عربی خاقانی تا چه اندازه فهم آنها را با اشکال روبهرو کرده است.
بر این اساس، ترتیب مطالب در این مقاله، تقریباً موافق عنوانهای مقالهی نقدشده است و مصادر پژوهش، سه تصحیح رایج از دیوان خاقانی است که نویسندگان آن مقاله استفاده کردهاند.چکيده:
سرودههاي عربي خاقاني بيشتر از شعر فارسي وي نيازمند تصحيح و بازنگري است؛ زيرا هرگونه بررسي، تطبيق و مقايسه در شعر عربي خاقاني، خود مستلزم فهم آن است.
اين گفتار، نقدي است بر مقالهي (بررسي مضموني سرودههاي عربي خاقاني و مقايسهي آنها با چکامههاي پارسي وي). نگارنده پس از تصحيح دوبارهي بيتهايي از شعر عربي خاقاني که در مقالهي مذکور به آنها اشاره شده است، ابيات را بازخواني کرده و معناي درست آنها را آورده است.
اين پژوهش، نشان ميدهد که تصحيف، تحريف، زيادت و سقط در سرودههاي عربي خاقاني تا چه اندازه فهم آنها را با اشکال روبهرو کرده است.
بر اين اساس، ترتيب مطالب در اين مقاله، تقريباً موافق عنوانهاي مقالهي نقدشده است و مصادر پژوهش، سه تصحيح رايج از ديوان خاقاني است که نويسندگان آن مقاله استفاده کردهاند.https://iaall.iranjournals.ir/article_4985_301e1b9cbe170f0ee641196a2ff4c38c.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205گول نمایی و هنجار گریزی در ادبیات عصر عباسیگول نمايي و هنجار گريزي در ادبيات عصر عباسي1271584986ARهادي نظري منظمدانشگاه تربيت مدرسسيد محمود قتاليدانشگاه بوعلي سينا، همدانJournal Article20130519چکیده:
شعر تحامق یا گول نمایی گونهای خاص از ادبیات طنزآلود، ونوعی انتقاد واعتراض ضمنی است که در ادبیات عباسی ظهور وگسترش یافت. عصر عباسی جماعتی از شاعران دریوزه، فقیر، وهنجارگریز را شاهد بود که در پسِ کودن نمایی وخنداندن مردم، تصویری از دگرگونی ارزشها ودرد ورنج خویش واقشار فقیر جامعه به دست داده وبدین وسیله، درآمد وشهرتی کسب کردند و به ادبیات عرب نیز صبغهای مردمی بخشیدند.
روش این مقاله، توصیفی- تحلیلی است و در آن، عوامل پیدایش ادبیات گول نمایی در عصر عباسی واهداف وعلل گرایش به این آیین مورد بررسی وتحلیل قرار گرفته است. تبیین مهم ترین موضوعات وبررسی ویژگیهای فنی وارزش ادبی این گونه اشعار نیز مورد توجه نگارندگان بوده است.چکيده:
شعر تحامق يا گول نمايي گونهاي خاص از ادبيات طنزآلود، ونوعي انتقاد واعتراض ضمني است که در ادبيات عباسي ظهور وگسترش يافت. عصر عباسي جماعتي از شاعران دريوزه، فقير، وهنجارگريز را شاهد بود که در پسِ کودن نمايي وخنداندن مردم، تصويري از دگرگوني ارزشها ودرد ورنج خويش واقشار فقير جامعه به دست داده وبدين وسيله، درآمد وشهرتي کسب کردند و به ادبيات عرب نيز صبغهاي مردمي بخشيدند.
روش اين مقاله، توصيفي- تحليلي است و در آن، عوامل پيدايش ادبيات گول نمايي در عصر عباسي واهداف وعلل گرايش به اين آيين مورد بررسي وتحليل قرار گرفته است. تبيين مهم ترين موضوعات وبررسي ويژگيهاي فني وارزش ادبي اين گونه اشعار نيز مورد توجه نگارندگان بوده است.https://iaall.iranjournals.ir/article_4986_8e10e3c3b351bb720781cc09363d01aa.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636192820131205بررسی سیر سوگوارهای شکست ابرمرد در دو چکامه از بیّاتی و اخوان ثالثبررسي سير سوگوارهاي شکست ابرمرد در دو چکامه از بيّاتي و اخوان ثالث1591844987ARاحمدرضا حيدريان شهريدانشگاه فردوسي مشهدJournal Article20130420چکیده:
عبدالوهّاب بیّاتی (1926- 1999) از نامدارترین سرایندگان پیشگام شعر نو عربی در عصر حاضر است که بهویژه در متن فاخر سوگ- سرودهی «موت الإسکندر المقدونی» از دفتر «الموت فی الحیاة» به طرح سیر سوگوارهای شکست ابرمرد معاصر عراقی در هیئت اسکندر مقدونی پرداخته است. در ادبیات معاصر فارسی نیز مهدی اخوان ثالث (1307- 1369) در سراسر داستانوارهی بشکوه «قصّهی شهر سنگستان» از دفتر «از این اوستا» در بزرگداشتی آیینی، تراژدی شکست ابرمرد اساطیری ایران یا همان شهریار شهر سنگستان را بازمیگوید.
این جستار طی خوانش تطبیقی دو سروده، به تبیین الگوی سوگوارهای عبدالوهّاب بیّاتی و مهدی اخوان ثالث در تصویر «شکست ابرمرد» پرداخته و کوشیده است تا همگانیها و ناهمسانیهای این دو غمنامه را در چگونگی روایت شکست قهرمان بازنماید؛ برای دستیابی به این هدف، نگارنده پس از گذری کوتاه بر زندگی و آثار پدیدآورندگان دو متن، در آغاز، عناصر مطرحِ دو سوگ- سروده را با تأکید بر طرح داستانی و سازههای آن، تصویر ابرمرد و اندیشه و بینش او مورد توجه قرار داده و در ادامه، برای برابریابی سازههای سیر سوگوارهای آنها به تحلیل گفتار دو متن، سبک، لحن و تکنیک و واکنش روانی روایتشنو میپردازد و در بخش پایانی، رویکرد فرجامشناسانه و پیشگویانهی راوی را به تماشا مینشیند؛ برآیند نهایی پژوهش حاضر، بهرهگیری دو پدیدآور از عناصر برجستهی هر دو گونهی تراژدی و داستان است که در راستای تبیین روشن آرمان جاودانگیِ نهفته در ضمیر خودآگاه با ترسیم نگارههای مرگ و نیستی در سیری سوگوارانه، نسبتاً موفق بوده است.چکيده:
عبدالوهّاب بيّاتي (1926- 1999) از نامدارترين سرايندگان پيشگام شعر نو عربي در عصر حاضر است که بهويژه در متن فاخر سوگ- سرودهي «موت الإسکندر المقدوني» از دفتر «الموت في الحياة» به طرح سير سوگوارهاي شکست ابرمرد معاصر عراقي در هيئت اسکندر مقدوني پرداخته است. در ادبيات معاصر فارسي نيز مهدي اخوان ثالث (1307- 1369) در سراسر داستانوارهي بشکوه «قصّهي شهر سنگستان» از دفتر «از اين اوستا» در بزرگداشتي آييني، تراژدي شکست ابرمرد اساطيري ايران يا همان شهريار شهر سنگستان را بازميگويد.
اين جستار طي خوانش تطبيقي دو سروده، به تبيين الگوي سوگوارهاي عبدالوهّاب بيّاتي و مهدي اخوان ثالث در تصوير «شکست ابرمرد» پرداخته و کوشيده است تا همگانيها و ناهمسانيهاي اين دو غمنامه را در چگونگي روايت شکست قهرمان بازنمايد؛ براي دستيابي به اين هدف، نگارنده پس از گذري کوتاه بر زندگي و آثار پديدآورندگان دو متن، در آغاز، عناصر مطرحِ دو سوگ- سروده را با تأکيد بر طرح داستاني و سازههاي آن، تصوير ابرمرد و انديشه و بينش او مورد توجه قرار داده و در ادامه، براي برابريابي سازههاي سير سوگوارهاي آنها به تحليل گفتار دو متن، سبک، لحن و تکنيک و واکنش رواني روايتشنو ميپردازد و در بخش پاياني، رويکرد فرجامشناسانه و پيشگويانهي راوي را به تماشا مينشيند؛ برآيند نهايي پژوهش حاضر، بهرهگيري دو پديدآور از عناصر برجستهي هر دو گونهي تراژدي و داستان است که در راستاي تبيين روشن آرمان جاودانگيِ نهفته در ضمير خودآگاه با ترسيم نگارههاي مرگ و نيستي در سيري سوگوارانه، نسبتاً موفق بوده است.https://iaall.iranjournals.ir/article_4987_e3dcf81068daa9d0cf4aa703d9858ae7.pdf