انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419پدیدههای عروضی لطیف (المراقبة والمعاقبة والمکانفة)پدیدههای عروضی لطیف (المراقبة والمعاقبة والمکانفة)1211612ARمحمد ابراهیم خلیفه شوشتریJournal Article20120814علمای عروض توانستند پدیدههایى بین واحدهاى آهنگ بیت شعر کشف کنند که این پدیدهها نشان دهندة تعامل و رفتار عجیبى بین این آهنگهاست؛ این تعامل در دو جا دیده شده است:
1ـ در داخل یک تفعیله.
2ـ بین دو تفعیله.
این تعامل طبق یک نظام دقیق و ظریف صورت گرفته است که ذیلاً شرح این پدیدهها بهطور مختصر ذکر مىشود:
1ـ در بعضى از بحرها ملاحظه شده است که تفعیله هایى که بر دو سبب کنار هم مشتملند، باید یکى از دو سبب آنها زحاف را قبول کند، به شرط این که سبب دوم از زحاف سالم بماند. این پدیده را (المراقبة) نامیدهاند.
2ـ در بعضى از بحرها دیده شده است که در تفعیلههایى که بر دو سبب مشتملند، دو حالت جایز است:
حالت اول: این که هیچ زحافى تقبل نکنند، یعنى دو سبب تفعیله سالم از زحاف مىمانند.
حالت دوم: این که یکى از دو سبب تفعیله زحاف را به شرطى تقبل کند که سبب دوم از زحاف سالم بماند.
همچنین در بحرهاى دیگر ملاحظه شده است که این تعامل بین دو تفعیله همسایه صورت گرفته است و سه حالت زیر را دارد:
حالت اول: سبب اول تفعیله بعدى به شرطى زحاف را مىپذیرد که آخرین سبب تفعیله قبلى از زحاف سالم بماند.
حالت دوم: آخرین سبب تفعیله قبلى به شرطى زحاف را قبول مىکند که اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بماند.
حالت سوم: سببهاى اول و آخر تفعیلهاى که در وسط قرار دارد، به شرطى زحاف را هر دو قبول کنند که آخرین سبب تفعیله قبلى، و اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بمانند. این پدیده را (المعاقبه) نامیدهاند.
3ـ در بحرهای دیگر ملاحظه شده است که دو سبب تفعیله در پذیرفتن زحاف آزاد هستند، بهطوری که مىتوانند هر دو از زحاف سالم باشند، و یا هر دو زحاف را قبول کنند، و یا یکی از آنها سالم بماند و دیگرى زحاف را بپذیرد. این پدیده را (المکانفة) نام گذاری کردهاند.
علمای عروض توانستند پدیدههایى بین واحدهاى آهنگ بیت شعر کشف کنند که این پدیدهها نشان دهندة تعامل و رفتار عجیبى بین این آهنگهاست؛ این تعامل در دو جا دیده شده است:
1ـ در داخل یک تفعیله.
2ـ بین دو تفعیله.
این تعامل طبق یک نظام دقیق و ظریف صورت گرفته است که ذیلاً شرح این پدیدهها بهطور مختصر ذکر مىشود:
1ـ در بعضى از بحرها ملاحظه شده است که تفعیله هایى که بر دو سبب کنار هم مشتملند، باید یکى از دو سبب آنها زحاف را قبول کند، به شرط این که سبب دوم از زحاف سالم بماند. این پدیده را (المراقبة) نامیدهاند.
2ـ در بعضى از بحرها دیده شده است که در تفعیلههایى که بر دو سبب مشتملند، دو حالت جایز است:
حالت اول: این که هیچ زحافى تقبل نکنند، یعنى دو سبب تفعیله سالم از زحاف مىمانند.
حالت دوم: این که یکى از دو سبب تفعیله زحاف را به شرطى تقبل کند که سبب دوم از زحاف سالم بماند.
همچنین در بحرهاى دیگر ملاحظه شده است که این تعامل بین دو تفعیله همسایه صورت گرفته است و سه حالت زیر را دارد:
حالت اول: سبب اول تفعیله بعدى به شرطى زحاف را مىپذیرد که آخرین سبب تفعیله قبلى از زحاف سالم بماند.
حالت دوم: آخرین سبب تفعیله قبلى به شرطى زحاف را قبول مىکند که اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بماند.
حالت سوم: سببهاى اول و آخر تفعیلهاى که در وسط قرار دارد، به شرطى زحاف را هر دو قبول کنند که آخرین سبب تفعیله قبلى، و اولین سبب تفعیله بعدى از زحاف سالم بمانند. این پدیده را (المعاقبه) نامیدهاند.
3ـ در بحرهای دیگر ملاحظه شده است که دو سبب تفعیله در پذیرفتن زحاف آزاد هستند، بهطوری که مىتوانند هر دو از زحاف سالم باشند، و یا هر دو زحاف را قبول کنند، و یا یکی از آنها سالم بماند و دیگرى زحاف را بپذیرد. این پدیده را (المکانفة) نام گذاری کردهاند.
انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419موسیقی در شعر اجتماعی نزد حافظ ابراهیمموسیقی در شعر اجتماعی نزد حافظ ابراهیم23391613ARابراهیم زارعی فرJournal Article20120814موسیقى یکى ازمهمترین عناصرتشکیل دهنده شعراست؛ براین اساس، بسیارى ازشاعران به انتخاب وزن و واژه هاى آهنگین اهتمام ویژه اى ورزیدهاند. حافظ ابراهیم از جمله شاعرانى است که به این امر نگاهى ویژه دارد. دراین مقاله به بررسى موسیقى شعر اجتماعى این شاعر معاصر پرداخته شده وموسیقى ظاهرى(شنیدارى) و معنوى آن مورد بررسى قرار گرفته است. این شاعر درانتخاب اوزان شعرى هماهنگ با موضوع موفق است، واز واژه هاى آهنگین مناسب با محتواى شعر خودنیزبه نیکى بهره برده است. او همچنین در موسیقى معنوى که از آرایههاى معنوى حاصل مىشود، موفق است. موسیقى یکى ازمهمترین عناصرتشکیل دهنده شعراست؛ براین اساس، بسیارى ازشاعران به انتخاب وزن و واژه هاى آهنگین اهتمام ویژه اى ورزیدهاند. حافظ ابراهیم از جمله شاعرانى است که به این امر نگاهى ویژه دارد. دراین مقاله به بررسى موسیقى شعر اجتماعى این شاعر معاصر پرداخته شده وموسیقى ظاهرى(شنیدارى) و معنوى آن مورد بررسى قرار گرفته است. این شاعر درانتخاب اوزان شعرى هماهنگ با موضوع موفق است، واز واژه هاى آهنگین مناسب با محتواى شعر خودنیزبه نیکى بهره برده است. او همچنین در موسیقى معنوى که از آرایههاى معنوى حاصل مىشود، موفق است. انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419اسطوره تموز در شعر پیشگامان شعر نو در عراق و سوریهاسطوره تموز در شعر پیشگامان شعر نو در عراق و سوریه41621614ARشهریار نیازیعبداللّه حسینیJournal Article20120814تموز یا دوموزی یکی از خدایان اساطیری میان رودانی است که نماد باروری، شکوفایی و خیزش بوده است. چکامه سرایان معاصر عراق و سوریه برآنند تا با بهکارگیری چنین نمادی در برابر ناکامیهای سیاسی و اوضاع نابسامان کشورهای عربی به اعتراض برخیزند و با اشاره به عظمت و شکوه گذشته دو سرزمین و نمادهای خیزش آن، از زمانهای دور خود یاد کنند. مقاله پیش رو پژوهشی است که به بررسی کارکردها و جنبههای گوناگون این خدای اساطیری در آثار مشاهیر شعر نو در عراق و سوریه میپردازد و از طریق کاوش در چکامههای آنان، اندیشههای انقلابی و ملیگرایانه هریک را بازتاب میدهد؛ اندیشهای که با بهکارگیری شخصیت نمادین تموز، خواستار قیامی مردمی و فراگیر در برابر اهریمن ظلم و فساد و تباهی است، در لابهلای خطوط این پژوهش، نگارندگان تلاش میکنند وجه اشتراک این پیشگامان را در ارائه تصویر «سرزمین خراب» از جهان امروز عرب روشن سازند؛ تصویری که بیش از هر چیز متأثر از اندیشههای غربی بهویژه سروده «سرزمین خراب» تیاسالیوت است و در سروده تموزی «أنشودةالمطر» سیاب به نقطه اوج خود میرسد. در این مقاله همچنین تلاش بر آن است تا آرمانشهر ذهنی چکامه سرایان عرب را که با جلوههای گوناگون اسطوره تموز مرتبط است، برای درک عمیقتر این پدیده، به خوانندگان بشناسانیم.تموز یا دوموزی یکی از خدایان اساطیری میان رودانی است که نماد باروری، شکوفایی و خیزش بوده است. چکامه سرایان معاصر عراق و سوریه برآنند تا با بهکارگیری چنین نمادی در برابر ناکامیهای سیاسی و اوضاع نابسامان کشورهای عربی به اعتراض برخیزند و با اشاره به عظمت و شکوه گذشته دو سرزمین و نمادهای خیزش آن، از زمانهای دور خود یاد کنند. مقاله پیش رو پژوهشی است که به بررسی کارکردها و جنبههای گوناگون این خدای اساطیری در آثار مشاهیر شعر نو در عراق و سوریه میپردازد و از طریق کاوش در چکامههای آنان، اندیشههای انقلابی و ملیگرایانه هریک را بازتاب میدهد؛ اندیشهای که با بهکارگیری شخصیت نمادین تموز، خواستار قیامی مردمی و فراگیر در برابر اهریمن ظلم و فساد و تباهی است، در لابهلای خطوط این پژوهش، نگارندگان تلاش میکنند وجه اشتراک این پیشگامان را در ارائه تصویر «سرزمین خراب» از جهان امروز عرب روشن سازند؛ تصویری که بیش از هر چیز متأثر از اندیشههای غربی بهویژه سروده «سرزمین خراب» تیاسالیوت است و در سروده تموزی «أنشودةالمطر» سیاب به نقطه اوج خود میرسد. در این مقاله همچنین تلاش بر آن است تا آرمانشهر ذهنی چکامه سرایان عرب را که با جلوههای گوناگون اسطوره تموز مرتبط است، برای درک عمیقتر این پدیده، به خوانندگان بشناسانیم.انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419نقاب امرؤالقیس بر چهرۀ عزالدین مناصره (در مجموعه اشعار)نقاب امرؤالقیس بر چهرۀ عزالدین مناصره (در مجموعه اشعار)63851615ARرقیه رستم پور ملکیJournal Article20120814یکی از علل رویکرد شاعران معاصر عرب به شیوۀ نقاب/ قناع وپنهان شدن در پشت شخصیت های گوناگون تاریخی وادبی، بیان غیر مستقیم افکار واندیشه واحساسات می باشد. در این روش شاعر به منظور پربارکردن محتوای شعری وتبیین اوضاع واحوال جامعه وحالات درونی خود در ورای یک یا چند شخصیت تاریخی یا ادبی پنهان می شود وبصورت رمزگونه پرده از حقایق باز می گشاید.
شاید بتوان گفت که این گونه تعبیر وساختاردر میان شعرای فلسطینی رونق بیشتری دارد چرا که آنان با الهام گرفتن از وقایع وشرایط گذشته در صدد توصیف وضعیت مردم مظلوم فلسطین ، همچون آوارگی وفشار وغربت ومحرومیت واظهار بیزاری از عاملان آن هستند.
در این میان عزالدین مناصره شاعر پرآوازه فلسطین، بیشترین اهتمام را به شخصیت پردازی واستفاده از آثار ادبی قدما بویژه امرؤالقیس شاعر دوران جاهلیت نموده است. او نقاب شخصیت امرؤالقیس را به چهره می کشد تا از واقعیت موجود زمانه خود پرده بردارد.
این مقاله درصدد است ضمن نگاهی اجمالی به تعریف وبیان اقسام قناع/ نقاب، ابعاد این شیوه را در مجموعه آثار عزالدین مناصره با تاکید بر شخصیت امرؤالقیس بررسی نماید.یکی از علل رویکرد شاعران معاصر عرب به شیوۀ نقاب/ قناع وپنهان شدن در پشت شخصیت های گوناگون تاریخی وادبی، بیان غیر مستقیم افکار واندیشه واحساسات می باشد. در این روش شاعر به منظور پربارکردن محتوای شعری وتبیین اوضاع واحوال جامعه وحالات درونی خود در ورای یک یا چند شخصیت تاریخی یا ادبی پنهان می شود وبصورت رمزگونه پرده از حقایق باز می گشاید.
شاید بتوان گفت که این گونه تعبیر وساختاردر میان شعرای فلسطینی رونق بیشتری دارد چرا که آنان با الهام گرفتن از وقایع وشرایط گذشته در صدد توصیف وضعیت مردم مظلوم فلسطین ، همچون آوارگی وفشار وغربت ومحرومیت واظهار بیزاری از عاملان آن هستند.
در این میان عزالدین مناصره شاعر پرآوازه فلسطین، بیشترین اهتمام را به شخصیت پردازی واستفاده از آثار ادبی قدما بویژه امرؤالقیس شاعر دوران جاهلیت نموده است. او نقاب شخصیت امرؤالقیس را به چهره می کشد تا از واقعیت موجود زمانه خود پرده بردارد.
این مقاله درصدد است ضمن نگاهی اجمالی به تعریف وبیان اقسام قناع/ نقاب، ابعاد این شیوه را در مجموعه آثار عزالدین مناصره با تاکید بر شخصیت امرؤالقیس بررسی نماید.انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419…دَر زبان فارسی رساتر از زبان عربی!…دَر زبان فارسی رساتر از زبان عربی!871101616ARسعید نجفی اسداللهیJournal Article20120814زبانها از نظر قدرت و ضعف و رسایی و نارسایی در بیان مطلب درجات مختلفی دارند که قویترین یا از جمله قویترین آنها زبان عربی (العربیه الفصحی) است؛ بهبرکت تحقیقات و کارهای زیادی که مسلمانان از همه اقوام (مخصوصاً ایرانیان) در طول قرنها به انگیزه دینی در مورد آن انجام دادهاند! با وجود این، تعدادی از ساختارهای جمله و عبارت در زبان فارسی بسیار رساتر و قویتر است نسبت به آنچه مربوط به زبان عربی است که در مقاله حاضر برای نخستین بار به هجده مورد از مهمترین آنها پرداخته شده است: اَستن – اضافه و توصیف- توصیف (شبه جمله)- جمله فعلیه – حال (شبه جمله)- دعا – شرط – ضمیر اشاره - ضمیر مشترک – عدد – فعل مجهول – متعدی و لازم – مسند غیر فعلی – مصدر – مفعولبه – موصول – نسبت – یاء وحدت و نکره.زبانها از نظر قدرت و ضعف و رسایی و نارسایی در بیان مطلب درجات مختلفی دارند که قویترین یا از جمله قویترین آنها زبان عربی (العربیه الفصحی) است؛ بهبرکت تحقیقات و کارهای زیادی که مسلمانان از همه اقوام (مخصوصاً ایرانیان) در طول قرنها به انگیزه دینی در مورد آن انجام دادهاند! با وجود این، تعدادی از ساختارهای جمله و عبارت در زبان فارسی بسیار رساتر و قویتر است نسبت به آنچه مربوط به زبان عربی است که در مقاله حاضر برای نخستین بار به هجده مورد از مهمترین آنها پرداخته شده است: اَستن – اضافه و توصیف- توصیف (شبه جمله)- جمله فعلیه – حال (شبه جمله)- دعا – شرط – ضمیر اشاره - ضمیر مشترک – عدد – فعل مجهول – متعدی و لازم – مسند غیر فعلی – مصدر – مفعولبه – موصول – نسبت – یاء وحدت و نکره.انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419تطور النقد مع ابن أبی عتیقتطور النقد مع ابن أبی عتیق1111331617ARشهریار همتیJournal Article20120814لقد سلک النقد الأدبی عند العرب طرقاً بعیدة ومرّ بأطوار کثیرة حتی وصل الینا قائماً بین أیدینا.فکان فی أول أمره ـ فی العصر الجاهلی ـ نقداً تأثریاً مبنیاً علی الذوق الفطری. انّ نقد الجاهلیین کان ولید ذوقهم و فطرتهم التی تنفعل وتتأثر بما تسمع من قول، فتصدر الحکم له أو علیه مجملاً غیرمعلّل. فالناقد یصغی للقول، فاذا أعجبه وطرب له فهو عنده أحسن ما قیل أو أحسن ما سمع.
<br>طلع الإسلام ورسّخ مبادئه فی النفوس وفی النتیجة ظهر مقیاس ومعیار للنقد وهو"الحق"و"الصدق". فأی شعر وافق الحقّ والصدق کان یحکم علیه بالجودة وما لم یوافقه فهو ردیء مرذول.
<br>وفی العصر الأموی ظهرت شخصیة ناقدة ـ ولعلّها أکبر شخصیة ناقدة فی هذا العصر ـ وسلکت به خطوةً الی النقد التعلیلی. هذه الشخصیة هی شخصیة ابن ابی عتیق. وفیما بین أیدینا من أخباره، ومعظمها من کتاب الأغانی لابی الفرج الأصفهانی (356-284ه)، الکثیر من نقد هذه الشخصیة العفیفة لأشهر شعراء عصره: عمر بن ابی ربیعة، کثیر عزّة، نُصیب، عبیدالله بن قیس الرقیات وغیرهم، نقداً مصحوباً بالدعابة والسخریة. وکان ابن أبی عتیق یتّخذ الدعابة والفکاهة والسخریة التی فطر علیها وتصل أحیاناً الی حدّ الایجاع، اسلوباً فی النقد الادبی، یهدف من وراءها الی التصحیح والتوجیه.
<br>وما من شک فی أنّه کان لإبن أبی عتیق آراؤه الثاقبة، وکان لملاحظاته الذکیة الناشئة عن علم وفهم، أثر ملحوظ فی تطوّر النقد الأدبی ورقیه و فتح آفاق جدیدة فیه. فی هذا المقال تطرح نماذج عملیة من نقد هذه الشخصیة لیتّضح مدی أثره فی تطوّر النقد الأدبی. والحمد لله رب العالمین.لقد سلک النقد الأدبی عند العرب طرقاً بعیدة ومرّ بأطوار کثیرة حتی وصل الینا قائماً بین أیدینا.فکان فی أول أمره ـ فی العصر الجاهلی ـ نقداً تأثریاً مبنیاً علی الذوق الفطری. انّ نقد الجاهلیین کان ولید ذوقهم و فطرتهم التی تنفعل وتتأثر بما تسمع من قول، فتصدر الحکم له أو علیه مجملاً غیرمعلّل. فالناقد یصغی للقول، فاذا أعجبه وطرب له فهو عنده أحسن ما قیل أو أحسن ما سمع.
<br>طلع الإسلام ورسّخ مبادئه فی النفوس وفی النتیجة ظهر مقیاس ومعیار للنقد وهو"الحق"و"الصدق". فأی شعر وافق الحقّ والصدق کان یحکم علیه بالجودة وما لم یوافقه فهو ردیء مرذول.
<br>وفی العصر الأموی ظهرت شخصیة ناقدة ـ ولعلّها أکبر شخصیة ناقدة فی هذا العصر ـ وسلکت به خطوةً الی النقد التعلیلی. هذه الشخصیة هی شخصیة ابن ابی عتیق. وفیما بین أیدینا من أخباره، ومعظمها من کتاب الأغانی لابی الفرج الأصفهانی (356-284ه)، الکثیر من نقد هذه الشخصیة العفیفة لأشهر شعراء عصره: عمر بن ابی ربیعة، کثیر عزّة، نُصیب، عبیدالله بن قیس الرقیات وغیرهم، نقداً مصحوباً بالدعابة والسخریة. وکان ابن أبی عتیق یتّخذ الدعابة والفکاهة والسخریة التی فطر علیها وتصل أحیاناً الی حدّ الایجاع، اسلوباً فی النقد الادبی، یهدف من وراءها الی التصحیح والتوجیه.
<br>وما من شک فی أنّه کان لإبن أبی عتیق آراؤه الثاقبة، وکان لملاحظاته الذکیة الناشئة عن علم وفهم، أثر ملحوظ فی تطوّر النقد الأدبی ورقیه و فتح آفاق جدیدة فیه. فی هذا المقال تطرح نماذج عملیة من نقد هذه الشخصیة لیتّضح مدی أثره فی تطوّر النقد الأدبی. والحمد لله رب العالمین.انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419تحلیل اعتراض نحوی در ترجمه شعر عربیتحلیل اعتراض نحوی در ترجمه شعر عربی1351571618ARعباس اقبالیJournal Article20120814شعر، دارای ساختاری خاص است و مواردی از قبیل اعتراض یا فصل نحوی، از ویژگیهای این ساختار است.
اعتراض نحوی، به این معنی که کلامی در یک جمله، با قبل و بعد خود هیچ گونه تعامل لفظی ندارد. تبیین این ویژگی موجب تسهیل درک معنای ظاهری یک بیت و ترجمۀ آن است. در این نوشتار با اشاره به سابقۀ مقولۀ اعتراض در نحو عربی و تبیین مفهوم لغوی و اصطلاحی و برشمردن انواع معترضها در نثر و نظم، پارهای از مصداق های آن در اشعار عربی، مانند اعتراض «جار و مجرور»، «منادی»، «ظرف»، «انواع مفعول»، «جملۀ دعایی» و «جملۀ حالیه» معلوم گشته و برای ترجمۀ ابیاتی که دارای این مشخّصۀ شعری هستند پیشنهادهایی ارائه شده است، بدان امید که این نوشتار، سرآغازی بر ارائۀ راهکار در تسهیل ترجمۀ شعر باشد. شعر، دارای ساختاری خاص است و مواردی از قبیل اعتراض یا فصل نحوی، از ویژگیهای این ساختار است.
اعتراض نحوی، به این معنی که کلامی در یک جمله، با قبل و بعد خود هیچ گونه تعامل لفظی ندارد. تبیین این ویژگی موجب تسهیل درک معنای ظاهری یک بیت و ترجمۀ آن است. در این نوشتار با اشاره به سابقۀ مقولۀ اعتراض در نحو عربی و تبیین مفهوم لغوی و اصطلاحی و برشمردن انواع معترضها در نثر و نظم، پارهای از مصداق های آن در اشعار عربی، مانند اعتراض «جار و مجرور»، «منادی»، «ظرف»، «انواع مفعول»، «جملۀ دعایی» و «جملۀ حالیه» معلوم گشته و برای ترجمۀ ابیاتی که دارای این مشخّصۀ شعری هستند پیشنهادهایی ارائه شده است، بدان امید که این نوشتار، سرآغازی بر ارائۀ راهکار در تسهیل ترجمۀ شعر باشد. انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419سبک شناسی هجویات متنبّیسبک شناسی هجویات متنبّی1591761619ARسید احمد پارسافرشاد مرادیJournal Article20120814هجو از فروع ادب غنایی به شمار می رود و مانند هرگونة ادبی دیگر، دارای ویژگــی های سبکی خاصّی است که شناخت آنها، می تواند در درک بهتر ساختـار و ارزش ادبی آن مؤثّر واقع شود. این امر با وجود اهمیّت آن در فراهم نمـــودن زمینة مناسـب جهت مطالعـات روان شناختــی و جامعه شناختــی به ویژه جامعه شناسی ادبیات، به دلیل سیطرة نقد اخلاقـی در مقایسه با انواع دیگر ادبی بسیار کمتر مورد توجه واقع شده است.پژوهش حاضر به بررسی سبک شناسی هجــویات متنبّی میپردازد و سعی دارد آنها را در سه حیطه زبانی، ادبی و فکری، با روش کتابخـانه ای و با استفاده از شیوة تحلیل محتوا، مورد بررسی قرار دهد. سلب صفات نیکــــو و انتساب صفات و ویژگی های بدِ خُلقی و خَلقی، خواه واقعی یا ادّعایی، با استفاده از ساخت تصغیر، نمادهای حیوانی، واژه های تابو و مسائلی از این دست، با بهره گیری از امکانات ادبی چون بیان و بدیع، نمونه هایی از جلوه های سبکی هجو در دیوان متنبّی محسوب میشود.هجو از فروع ادب غنایی به شمار می رود و مانند هرگونة ادبی دیگر، دارای ویژگــی های سبکی خاصّی است که شناخت آنها، می تواند در درک بهتر ساختـار و ارزش ادبی آن مؤثّر واقع شود. این امر با وجود اهمیّت آن در فراهم نمـــودن زمینة مناسـب جهت مطالعـات روان شناختــی و جامعه شناختــی به ویژه جامعه شناسی ادبیات، به دلیل سیطرة نقد اخلاقـی در مقایسه با انواع دیگر ادبی بسیار کمتر مورد توجه واقع شده است.پژوهش حاضر به بررسی سبک شناسی هجــویات متنبّی میپردازد و سعی دارد آنها را در سه حیطه زبانی، ادبی و فکری، با روش کتابخـانه ای و با استفاده از شیوة تحلیل محتوا، مورد بررسی قرار دهد. سلب صفات نیکــــو و انتساب صفات و ویژگی های بدِ خُلقی و خَلقی، خواه واقعی یا ادّعایی، با استفاده از ساخت تصغیر، نمادهای حیوانی، واژه های تابو و مسائلی از این دست، با بهره گیری از امکانات ادبی چون بیان و بدیع، نمونه هایی از جلوه های سبکی هجو در دیوان متنبّی محسوب میشود.انجمن ايراني زبان وادبيات عربيمجله علمي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي (فصلنامه)234563613720070419بررسی و نقد « الأدب المقارن» اثر طه ندابررسی و نقد « الأدب المقارن» اثر طه ندا1771861620ARهادی نظری منظمJournal Article20120814ادبیات تطبیقی از دیدگاه پیشگامان فرانسوی این علم، به بررسی وتحقیق در باب روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر ملتها می پردازد. مفهوم مهم و اساسی تأثیرگذاری و اثرپذیری از آغاز بر پژوهشهای تطبیقی غالب بود، تا آنکه در نیمةدوم قرن بیستم، مکتب آمریکایی به ثمر نشست. این مکتب نقدی، وجود پیوندهای تاریخی را در ادبیات تطبیقی ضروری نمی شمارد؛ همچنین به مقایسة ادبیات با معارف بشری و شاخه های مختلف علوم انسانی نیز اهتمام دارد.
در سال <span style="text-decoration: underline;">1973</span> طه ندا نویسنده مصری، کتاب الأدب المقارن» (= ادبیات تطبیقی) خود را در بیروت (دارالنهضة العربیة) منتشر کرد. پایبندی به مفهوم کلاسیک ادبیات تطبیقی و علاقه مندی شدید وی به پژوهشهای تطبیقی اسلامی دراین اثر آشکار است. او کتاب خود را در دو بخش نظری وتطبیقی تألیف نمود. اینک به اختصار فراوان از پیدایش این پژوهش ادبی در اروپا و آمریکا و مکاتب مشهور آن سخن گفته و سپس به بررسی و نقد کتاب «الأدب المقارن» اثر طه ندا می پردازیم.
ادبیات تطبیقی از دیدگاه پیشگامان فرانسوی این علم، به بررسی وتحقیق در باب روابط تاریخی ادبیات ملی با ادبیات دیگر ملتها می پردازد. مفهوم مهم و اساسی تأثیرگذاری و اثرپذیری از آغاز بر پژوهشهای تطبیقی غالب بود، تا آنکه در نیمةدوم قرن بیستم، مکتب آمریکایی به ثمر نشست. این مکتب نقدی، وجود پیوندهای تاریخی را در ادبیات تطبیقی ضروری نمی شمارد؛ همچنین به مقایسة ادبیات با معارف بشری و شاخه های مختلف علوم انسانی نیز اهتمام دارد.
در سال <span style="text-decoration: underline;">1973</span> طه ندا نویسنده مصری، کتاب الأدب المقارن» (= ادبیات تطبیقی) خود را در بیروت (دارالنهضة العربیة) منتشر کرد. پایبندی به مفهوم کلاسیک ادبیات تطبیقی و علاقه مندی شدید وی به پژوهشهای تطبیقی اسلامی دراین اثر آشکار است. او کتاب خود را در دو بخش نظری وتطبیقی تألیف نمود. اینک به اختصار فراوان از پیدایش این پژوهش ادبی در اروپا و آمریکا و مکاتب مشهور آن سخن گفته و سپس به بررسی و نقد کتاب «الأدب المقارن» اثر طه ندا می پردازیم.