الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321آسیبشناسی اجتماعی در «عمارة یعقوبیان»؛
با رویکرد تحلیلی مدرنیستیالباثولوجيا الاجتماعية في رواية «عمارة يعقوبيان»؛ دراسة استفسارية حداثوية12250306ARمجيد صالح بکدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه علّامه طباطبائيمجيد قاسميدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه علّامه طباطبائيJournal Article20160611علاء الأسوانی در رمان «عمارة یعقوبیان» با بهرهگیری از چندین ویژگی مدرنیستی، بیماریهای جامعة مصر را برمیشمرد و ریشهیابی میکند. این پژوهش میکوشد با روش توصیفی ـ تحلیلی، این دسته از ویژگیها و نمودهای آنها را در این رمان آشکار سازد. برای مثال، یکی از ویژگیها این است که در این متن به یک ساخت اکتفا نمیشود، بلکه متن از روساخت فراتر میرود، اسوانی نیز از این فن بهره گرفتهاست؛ وی در رمان «عمارة یعقوبیان» به نحوی گسترده تابوهای جنسی را بیان میدارد اما با بیان آنها، لذتهای جنسی را در دورنگری خود جای نمیدهد، بلکه مقصود او ریشهیابی انحرافات جنسی است که بر جامعة مصر سلطه یافتهاست. نویسنده بر این باور است که انحراف جنسی ـ به عنوان یک پدیده ـ نوعی بیماری است که مصریان در دهة هفتاد قرن بیستم به آن دچار شدهاند. در نظر وی این بیماری حاصل نگرش متحجرانه به جنس مؤنث است. اما اسوانی در رمان «عمارة یعقوبیان» مستقیماً این نظر را بیان نمیدارد، بلکه آن را به شیوة مدرنیستی در ژرفساخت مینهد و خود زیرکانه در لباس یک عکّاس ظاهر میشود، چراکه قصد دارد به نحوی آرام و بدون اینکه مخاطب از او برنجد، این بیماری را درمان کند. قهرمانزدایی از شخصیت داستانی، شیوة تداخل داستانها و همچنین شیوههای جریان سیال ذهن اعم از «بازگشت به گذشته»، «پیشگویی» و «گفتوگوی درونی» از تکنیکهای مدرنیستی دیگری است که اسوانی در رمان «عمارة یعقوبیان» از آنها بهره گرفته و سعی میکند از آن طریق مشکلات جامعة مصر به عنوان یک درد را بیان و ریشهیابی نماید.لقد وظّف علاء الأسواني عدة مواصفات حداثية في رواية «عمارة يعقوبيان» يبيّن من خلالها أمراض المجتمع المصري. يسعي هذا البحث إلي الکشف عن تلک المواصفات والرؤي الحداثية في الرواية معتمداً علي المنهج الوصفيّ ـ التّحليليّ. فمنها أن النّص الحداثيّ يکون ذا وجهين (أو بنيتينِ) أو أکثر، وقد وظّف علاء الأسوانيّ هذه المواصفة الحداثيّة في الرواية، فنراه يستغرق في تفاصيل الجنس في الرواية، لکنّه لا ينشد من تلک التّفاصيل إيراد الملذّات بل يقصد تأصيل کوابيس الجنس المهيمنة علي المجتمع المصريّ. يحسب الکاتب التّحرّش الجنسيّ مرضاً وافداً علي المصريين لم يکن ـ کظاهرة ـ في مصر قبل السّبعينات من القرن العشرين. وقد وُجِدَ هذا المرض الحديث نتيجةً لتخلّف النّظرة إلي المرأة، إلّا أنّه لايصرّح بهذا الرّأي مباشرة بل يضمّنه في البنية التّحتيّة، لأنّه قد أراد أن يعالج هذا المرض بطريقة هادئة خفيفة من دون کرهٍ منه. واللّاموقع لمفهوم البطل، تداخل القصص والتّقنيات التّيّاريّة الّتي هي الاسترجاع، والتّنبّؤ، والمونولوج من التّقنيات الحداثيّة الأخري الّتي قد وظّفها الأسوانيّ في رواية «عمارة يعقوبيان» محاولاً تأصيل المشکلات الاجتماعية أو بيانها کوجع تتألم منه مصر. فهذه التقنيات الحداثية في الرواية هي التي سوف تُعالَج في هذا البحث.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321زیباییشناسی انسجام آوایی در خاتمة آیات سورة آل عمرانجمالية الانسجام الصوتي في خواتم سورة آل عمران234040624ARخليل باستاندانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييحسن ساقيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييمحسن زارع زادهدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييJournal Article20160227حضور حرفی خاص و تکرار آن در انسجام زیباشناسانة سخن دخیل است و به تقویت معنی و جایگاه آن منجر میشود و بر اهمیت و ارزش آن می افزاید. رعایت تجوید حروف و صفات آن نیز از دیگر عوامل اثرگذار بر زیبایی سخن است. در نتیجة حضور این عوامل، تأثیر الفاظ و در پی آن، قدرت معنی افزایش مییابد.<br />انسجام صوتی یکی از مهمترین ارکان آیات و به خصوص جملات پایانی آن است؛ زیرا این قسمت از حروفی تشکیل شده که در القای قدرتمندانة معنی، نقش بسزایی دارد و بافت مقطعی آن از خلال علم تجوید نمایانتر، قویتر و تأثیرگذارتر است و در عین حال با محتوی و معنی هماهنگی کامل دارد. قدرت آهنگ و معنی، برخاسته از اصوات کلماتی است که به حروف و صفات تجویدی آن و نیز به نحوة ترکیب آنها با یکدیگر، وابستگی و تکیه دارد و در نتیجة این ترکیبات و ترتیبات، اشاراتی نیکو حاصل میشود و بدین ترتیب، نوعی از انسجام زیبا و برتر از بلاغت ظاهری پدیدار میگردد. بدین منظور این پژوهش، درصدد است تا به روش توصیفی ـ تحلیلی و با ذکر نمونههایی از آیات، به کشف زیباشناسانة انسجام صوتی در پایان آیات بپردازد.إنّ ورود حرف وصوت خاص وتکراره يساعد علي الانسجام الجمالي؛ ويوحي بشدّة المعني وقوّته؛ ويوحي بأهمية الأمر وفخامته؛ وتتناسب هذه الحالة مع تجويد الحروف وصفاتها ممّا زادت الألفاظ قوّة وشدّة في أداء المعني. إنّ الانسجام الصوتي يمثّل رکناً رئيساً في عبارات القرآن الکريم ولا سيما خواتم الآيات فتتألف الخواتم من الحروف والعبارات الباعثة علي الإيحاء بقوّة الأمر؛ فهي کنسيج مقطعي تظافر العبارات من خلال علم التجويد ويري المتأمل فيها، جملاً قوّية شديدة الوقع علي الأذن قوّية الجرس تناسب الموقف والمعني؛ وهذه القوّة في الإيقاع والمعني نابعة من أصوات الکلمات المعتمدة علي الحروف المتشکلة منها وصفاتها وترکيب بعضها مع بعض على وفق قاعدة التجويد. هذا البحث من خلال المنهج الوصفي ـ التحليلي، يحاول دراسة جمالية الانسجام الصوتي في خواتم آيات سورة آل عمران بإحصاء الأصوات وصفاتها لتبيين جمالية الانسجام الصوتي؛ والنتائج تدل علي الانسجام بين الأصوات والجمل مع دلالاتهما في الخواتم کما أنّها تدل علي وجود مواقع جماليّة فيها لرعاية قواعد التجويد.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321ارزش های تربیتیاجتماعی در ترانههای کودکانه نزد عبدالقادر السائحی و مصطفی رحماندوستدراسة مقارنة عن القيم التربوية والاجتماعية في نشيد الأطفال لدى عبدالقادر السائحي و مصطفى رحماندوست416442581ARهاجر الهايي سحردانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهانجواد صالحيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه فردوسي مشهدحميد احمدياندانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهانآشورقليج پاسهاستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه زابلJournal Article20151119شعر کودک بخش اساسی ادبیات کودک را تشکیل میدهد و زمینه را برای رشد مهارتهای فردی و اجتماعی کودکان و پرورش استعدادهای ذهنی و شکوفایی ذوق هنری آنان فراهم میسازد. این نوع شعر به علت سادگی زبان، سادگی تصاویر شعری و ریتمیک و احساسی بودن تأثیر قابلتوجهی بر روی کودکان میگذارد؛ بر همین اساس باید با سطح رشد ذهنی و معیارهاى دنیای کودکان و سن و سال آنها تناسب داشته باشد و محتوا و مضامین آن برآمده از دایرة محسوسات زندگی کودک با هدف اخلاقی، اجتماعی، علمی و فرهنگی و دینی باشد. این مقاله، به صورت تطبیقی، مضامین تربیتی سرودهای کودکان را در شعر عبدالقادر السائحی شاعر معاصر الجزایر، و مصطفی رحماندوست، مورد بررسی قرار میدهد. نتایج نشان میدهد یکی از مهمترین اهداف این دو شاعر این است که شعر کودک را به عنوان سازوکاری برای تعلیم و تربیت به کار ببرند، و مضامین و موضوعات را از محیط پیرامون کودکان بگیرند. هدف آنها در بهکارگیری این مضامین، محقق ساختن ارزشهای والای جامعة خویش برای کودکان است.النشيد الموجّه للطفل هو فن من فنون أدب الأطفال والذي يتضمن الخبرات المناسبة والجوانب الطبيعية التي تتفق والميول الأدبية للأطفال. هذا اللون من الشعر ليس بالأمر السهل، بل يقتضي من شاعر الأطفال أن يراعي معايير کثيرة قبل الکتابة له، ومن أبرز هذه المعايير هو تناسب نشيد الطفل مضموناً مع مستويات نموه؛ في هذا البحث قمنا بدراسة مقارنة في المضامين التربوية لأناشيد الأطفال لدى عبدالقادر السائحي، أحد روادها في الجزائر ومصطفى رحماندوست من إيران، قد أبدعا في الکتابة للأطفال في جميع المواضيع المرتبطة بحياتهم، وقد درسنا المضامين التربوية والتعليمية والترفيهية والتسلية ثمّ المدرسة والعلم والعائلة والطبيعة في أشعار هذين الشاعرين، وقمنا بتقيمها لدى کل منهما. ومن النتائج التي توصّلنا إليها أنّ للشاعرين مشترکات کثيرة في المضامين التي احتوت عليها أناشيدهما؛ قد تکون أکثر هذه الأناشيد في هدف تعليم الأطفال فضلاً على الجانب التفريهي والمتعة. الشاعران بملاحظة الطابع التعليمي والتربوي الذي يکوّن بنية أدب الأطفال ويؤثر في حياتهم، محاولا بيان المعاني والمفاهيم الأخلاقية والتربوية للأطفال بلغة سهلة ومرنة وعذبة.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321موتیف درختان در شعر محمود درویش؛
بررسی آماری و تحلیلی میان نخل، زیتون و پرتقالموتيف الأشجار في شعر محمود درويش؛ دراسة إحصائيّة وتحليليّة بين النخل، والزيتون، والبرتقال658631998ARکبري روشنفکردانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرس، تهرانخليل پروينياستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرس، تهرانحامد پورحشمتي درگاهدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه رازي، کرمانشاه0000-0002-7055-7723Journal Article20151031موتیف از عناصر مهم تصویرشناسی عصر جدید است که از طریق آن میتوان به نمادها و تصاویر شعری بدیع شاعر دست یافت. در این مقاله به بررسی موتیف در شعر محمود درویش پرداخته میشود و با اشاره به مفاهیم و تصاویر نهفته در اشعار وی و با تکیه بر روش توصیفی و تحلیلی میکوشیم رمزگانهای موجود در اشعار درویش را که اهمیت والایی در تحلیل قصائد وی داشته یا کلیدی برای درک اندیشههای نهان اوست، در اختیار مخاطب قرار دهیم. ازاینرو پس از بررسی موتیف درختان در شعر محمود درویش و تکیه بر سه درخت نخل، زیتون و پرتقال که هر کدام نقش تکرارشوندهای در دیوانهای وی داشتهاند، به تصاویر، رمزگانها و مضامینی دست یافتیم که هر کدام از آنها از دیگری متمایز است؛ نمونة آن درخت نخل است که در دواوین شاعر حائز رتبة نخست میان این سه درخت بوده و دربردارندة رمزگانهایی همچون صلح، خرمی، پایداری و نشانههای مثبت و منفی در خود است؛ سپس پس از آن نوبت درخت زیتون است که علاوه بر دلالت آن بر هستی و تاریخ بشریت، حامل نمادها و تصویرهایی از جمله جلال، اصالت و ایستادگی است و سرانجام درخت پرتقال که گاهی تصاویری تشخیصی و انسانگرایانه و گاهی دلالتهایی از انقلاب و پناهندگی و وطن الشاعر در گنجینه واژگانی خود ذخیره دارد.تسعي دراسة الصورة المعاصرة إلي توسيع حقولها ومنهجيّتها، وتطالب بالتغيير اللغويّ المتّخذ نسقاً محدّداً يثير في المتلقّي مدرکاتٍ حسّيةً وخياليّةً وهي استخدمت من آليّات التأثير الماثلة في اللغة الشعريّة، منها الموتيف الّذي يعتبر عنصراً بنائيّاً في تقويم النصوص الأدبيّة ويتجلّي في مواصفاتٍ ودلالاتٍ خطيرةٍ لتدرک من خلاله رموز الشاعر، وصوره الشعريّة الجديدة، وتحرز خلابيّة نصّه الجماليّة. إنّ دراسة الموتيف في شعر محمود درويش مع الإيماء إلي الدلالات والصور الکامنة في أشعاره أصبحت خطوةً صائبةً في تحليل نصوصه الشعريّة وفکّ رموزٍ غالبةٍ اختفت فيها، وهي تبوح معتمدةً علي المنهج الوصفيّ - التحليليّ بأنّ الموتيف فضلاً عن أهميّته البالغة في قصائد درويش يمنح المتلقّي مفتاحاً يفتح به الأفکار الکامنة ويتحوّل إلي نقطةٍ مرکزيّةٍ تحوم حولها صياغة أشعاره وبناءها، لينال الشاعر في الواقع وجهةَ نظرٍ معيّنة في أشعاره يتمسّک عن طريق الموتيفات المکرّرة بالتکرار الّذي يرافق الإلحاح علي هواجسه اللحظويّة وما وقع فيها وکان مؤثّراً نشيطاً في تکوين تجاربه الشعوريّة والتعبيريّة وتوثيقها. إنّ البحث بعد التفتيش عن موتيف الأشجار في شعر محمود درويش والترکيز علي الثلاث منها وهي النخل، والزيتون، والبرتقال حصل علي أنّ أيّاً من هذه الأشجار الثلاث يضطلع في جميع دواوين الشاعر بدورٍ مکرّرٍ مثيرٍ ويحمل صوراً، ورموزاً، ومضامين تفصل بعضها عن الآخر کشجرة النخلة الّتي أشغلت المکانة الأولي تکراريّاً بين الأشجار الثلاث واصطبغت في شعره بالصبغتين الإيجابيّة والسلبيّة مستوعبةً لرموزٍ ولوحاتٍ معبّرةٍ عن العظمة، والأصالة، والثبات، ثمّ تلحقها شجرة الزيتون وهي فضلاً عن کونها علامةً للکينونة والتأريخ، تحمل رموزاً آخذةً في السلام، والاخضرار، والرسوخ، ثمّ الأخيرة هي شجرة البرتقال الّتي تحتوي علي صورٍ تشخيصيّةٍ تارةً وتدّخر في ذخرها اللغويّ دلالاتٍ متغيّرةً من الثورة، واللجوء، والوطن.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة صوت «الضاد» التاریخیّة فی العربیّة وتحوّلها فی الفارسیّةبررسي تاريخي «ض» در زبان عربي و سير تحول آوايي آن در زبان فارسي8710842582ARعلي اصغر قهرماني مقبلدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خليج فارسفاطمه نعمتياستاديار گروه زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه خليج فارسJournal Article20160721لم یشغل اللغویّین أیّ صوت من الأصوات بمقدار ما شغلهم صوت الضاد منذ القدیم إلى الیوم. فقد اتّفق اللغویّون أنّ الضاد تختصّ باللغة العربیّة، فلذلک سُمّیت العربیّة بلغة الضاد، إذ لا نجد الضاد فی اللغات السامیّة الأخرى بحیث تقابل الضاد فیها صاداً وعیناً وقافاً. السؤال الأساسی المطروح فی هذه الدراسة هو کالتالی: لماذا تحوّل صوت الضاد فی الفارسیّة إلى الدال والزای والذال؟ أمّا بالنسبة إلى منهج العمل، فمع أنّ العربیّة تنتمی إلى اللغات السامیّة، والفارسیّة إلى اللغات الهندیّة الأروبیّة؛ أی أنّهما من فصیلتین مختلفتین، بسبب التبادل التاریخی بین العربیّة والفارسیّة یمکن إدراج هذه الدراسة ضمن الدراسات اللغویّة المقارنة الّتی ترکّز على الصوتیّات المقارنة. فبناءً على المباحث الواردة فی مجال التبادل التاریخی بین العربیّة والفارسیّة یمکننا القول إنّ الضاد طرقت طرقاً مختلفة فی الفارسیّة؛ إذ تدلّ بعض الشواهد أنّ الفرس لفظوا المفردات ذات الضاد (والظاء) الدخیلة فی الفارسیّة بشکل الدال. کذلک یُحتمل أنّ الضاد فی بعض المفردات تحوّلت إلى الذال فی الفارسیّة، وبما أنّ الذال الفارسیّة تحوّلت فیما بعد إلى الزای فلفظت الضاد زایاً. وأخیراً تحوّلت الضاد إلى الزای مباشرةً لأنّ الضاد فیها الإشمام بالزای على قول ابن الجزری؛ الظاهرة الّتی شاعت الیوم عند الفرس.از ميان حروف عربي، «ض» بيش از هر آواي ديگري، زبانشناسان عربي را از گذشته تا امروز به خود مشغول کردهاست. اين دانشمندان همگي بر سر اختصاص «ض» به زبان عربي اتفاق نظر دارند، ازاينرو زبان عربي به «لغة الضاد» مشهور شدهاست و حتي اين آوا را در زبانهاي سامي نيز نميتوان يافت. اين پژوهش ميکوشد به اين پرسش، پاسخ دهد که در تغيير آوايي «ض»، چه نوع مکانيسمي، چه شنيداري و چه گفتاري، دخيل بوده که فارسيزبانان اين آوا را به صورتهاي مختلف «د»، «ز» و يا «ذ» تلفظ کردهاند. براي پاسخ به اين سؤال، با توجه به تعامل تاريخي ميان زبان فارسي و زبان عربي، در پژوهش حاضر از روش آواشناسي تطبيقي استفاده شدهاست. بر اين اساس ميتوان گفت «ض» در زبان فارسي روند تحول يکساني را نپيمودهاست؛ برخي شواهد زباني بر اين امر دلالت دارد که فارسيزبانان، برخي از واژههاي داراي «ض» (و نيز «ظ») عربي را به صورت «د» تلفظ ميکردهاند. همچنين احتمال ميرود با توجه به ميسرنبودن تلفظ «ض» (و «ظ») نزد فارسيزبانان، و شباهت آنها به «ذ» و نيز سير تحول آوايي موجود در «ذ» به «ز» در تاريخ زبان فارسي، تحول «ض» به «ز» از مسير «ذ» گذشته باشد. بالأخره اينکه صرف نظر از مشخصههاي تبايني «ض» (و «ظ» و «ذ») در عربي و با توجه به رأي ابنجزري دربارۀ تشابه «ض» به «ز»، در اغلب واژهها «ض» مستقيماً به «ز» تبديل شدهاست که امروزه شاهد آن هستيم.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة مقارنة لمضامین المقاومة ومکافحة الاستکبار
لدی مفدی زکریّاء وبابلو نیرودابررسي مضامين مقاومت و استعمارستيزي در اشعار مفدي زکريا و پابلو نرودا (بر پاية مدرسة تطبيقي اروپاي شرقي «مکتب سلافيه»)10913017214ARمالک عبدياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه ايلامنوال مجدّمدانشآموخته کارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه ايلامJournal Article20150831لأدب المقاومة صبغةٌ إنسانیة وعالمیّة تقوم بتجسید محاولات جیلٍ مناضلٍ قامَ بوجه الاستعمار وثارَ لتحریر شعبه وثقافته وتقالیده من قیود المستکبرین الذین اخترقوا ساحة القِیم الوطنیّة والإنسانیّة، فی قالَبٍ أدبیٍّ رصین. تُعتبَر ثورة الجزائر وکذا الثورة التی جرت فی تشیلی من أبرز ملامح المقاومة الشعبیّة أمام الطواغیت ودول الأشرار فی العالم. والشاعر الجزائریّ المقاوِم "مُفدی زکریّاء" وشاعر المقاومة التشیلیّـة "بابلو نیرودا" هما من الشعراء الذین قاموا بتوعیة الشعب فأوقَدوا نار المحاربة ونفخوا فی صور المقاومة ضدّ الاستکبار والطغاة الذین حرموا الشعب من حرّیته وسلبوه استقلاله، فشحذ هؤلاء الشعراء سیفَ لسانهم ضدّ العدوّ الغاشم، من خلال إنتاجات أدبیّة بارعة ولسانٍ شعریٍّ مبین. تحاول هذه الدراسة الکشفَ عن وجوه الافتراق والاشتراک لِملامح المقاومة فی کلّ من هذین الأدبَین، لتقوم بتبیین الزوایا الخفیّة فی تراثهما الأدبیّ. وقد تحکی لنا نتائج الدراسة عن وجود مضامین مشترکة لدی الشاعرَین کــ: حبِّ الوطن، مکافحة الاستعمار، الدعوة إلی النضال وتحمّل مَشاقّـها، رثاء الشهداء وتأبینهم، تبجیل المقاومین فی سبیل الحریّة و...؛ وتقوم هذه الدراسة علی منهج وصفیّ_تحلیلیّ بسَرد الشواهد الشعریّة والاستناد إلی المصادر المتوفّرة لکلّ من الشاعرین لإقامة مقارنة بینهما علی أساس مدرسة أروبّا الشرقیّة للأدب المقارَن (المدرسة السلافیّة)، وتشابُه المجالات الاجتماعیة المشترکة فیما بینهما.ادبيات مقاومت چهرهاي انساني و جهاني دارد. هر گاه در کشورهاي اشغالشده، نسلي مبارز پديد ميآيد که براي رهايي سرزمين، فرهنگ و سنتهاي خود از چنگال تجاوزگران به پا ميخيزد و قلم به دست ميگيرد، ادبيات مقاومت متولد ميشود. شاعر مقاومت الجزاير، «مفدي زکريا» و شاعر مقاومت شيلي «پابلو نرودا» همدوش با ديگر مردم سلاح قلم را عليه دشمن متجاوز به دست گرفتند و با آفرينش آثاري گرانسنگ، شعلة قيام و ايستادگي برابر دشمن را در قلب ملت خود افروختند. پژوهش حاضر ميکوشد با تحليل آثار شاعران يادشده همسانيها يا تفاوتهاي شعر مقاومت و نيز اشکال استعمارستيزي الجزاير و شيلي را بر رسد تا گوشههايي از زواياي ناشناختة ميراث ادب پايداري را در اين دو کشور روشن سازد. روش تحقيق در اين پژوهش توصيفي ـ تحليلي و کتابخانهاي است. پس از بررسي ديوان اشعار دو شاعر مضامين مشترک فراواني در زمينة استعمارستيزي به دست آمد که نشان ميدهد با توجه به تأثير شاخصههاي اعتقادي و زيرساختهاي فرهنگي و محيطي دو شاعر در مضامين شعري، در برخي موارد اشعار زکريا، غناي تصويري و حسي بيشتري دارد و در پارهاي از مضامين، شور حماسي بيان نرودا، برجستهتر و در برانگيختگي شور ملي کارآمدتر است.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321الوعی المعلوماتی المتطور لدى طلاب أقسام اللغة العربیة وآدابها فی البلد، وعلاقته ببعض المتغیرات الدیمغرافیة والمکانیةسواد اطلاعاتي پيشرفتۀ دانشجويان زبان و ادبيات عربي کشور و رابطۀ آن با برخي متغيرهاي جمعيتشناختي و زمينهاي13115440779ARمحمد مهدي روشن چسلياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه پيام نورJournal Article20160813تتمتّع المهارات المعلوماتیة المتطورة والتخصصیة بأهمیة کبیرة، إذ أنها تسهم فی تقویة القدرات البحثیة والإبداعیة للطلاب، وتعمل على تنمیة الإنتاج العلمی والتقنی فی کافة التخصصات الجامعیة. لذا یهدف هذا البحث الإستقصائی إلی مقدار ومستوى الوعی المعلوماتی لدى طلاب أقسام اللغة العربیة وآدابها فی البلد، وعلاقته ببعض المتغیرات الدیمغرافیة والمکانیة، حیث قام الباحثان بإعداد استبیانات لتحدید مقدار ومستوى الوعی المعلوماتی لدى هؤلاء الطلاب، وبعد المصادقة على صحّتها ومناسبتها، تم تقدیمها لعینات مکونة من 392 طالباً من طلاب أقسام اللغة العربیة وآدابها فی عدة جامعات فی البلد، ومن المراحل الدراسیة المختلفة، خلال عامی 94-95 الدراسیین. وطبقاً لنتائج البحث، کان معدل الوعی المعلوماتی لطلاب هذا التخصص أقل من المستوى المتوسط، وأقل من المستوى المطلوب، ولم یکن هناک اختلاف فی مستوى الوعی المعلوماتی لهؤلاء الطلاب تبعاً لمتغیر الجنس والجامعة التی یدرسون فیها، ولکن هذا المستوى کان مختلفاً بین طلاب المراحل الدراسیة المختلفة، وبین طلاب السنة الدراسیة الأولى وطلاب السنة الدراسیة الأخیرة، وعموماً فإن إعادة النظر جدیاً فی المناهج الدراسیة لهذا التخصص وإدارج المهارات المعلوماتیة فیه هی أمر لابدّ منه.يکي از مهمترين عناصر موردنياز در تقويت مهارتهاي پژوهشي و کارآفريني دانشجويان و توسعۀ روند توليد علم و نوآوري، پرورش مهارت سواد اطلاعاتي پيشرفته و رشتهمبناست؛ ازاينرو، هدف اين پژوهشِ پيمايشي، بررسي سطح سواد اطلاعاتي پيشرفتۀ دانشجويان رشتۀ زبان و ادبيات عربي کشور و رابطۀ آن با برخي متغيرهاي جمعيتشناختي و زمينهاي است. براي تحقق اين امر پرسشنامهاي محققساخته تهيه شد و پس از تأييدشدن روايي و پايايي آن، در اختيار نمونهاي 392 نفري از دانشجويان شاغل به تحصيل در رشتۀ زبان و ادبيات عربي در مقاطع مختلف تحصيلي و دانشگاههاي کشور طي سال تحصيلي 94-95 قرار گرفت. طبق نتايج، ميزان سواد اطلاعاتي پيشرفتۀ دانشجويان اين رشته کمتر از حد متوسط و در سطحي پايين قرار دارد. بين ميزان سواد اطلاعاتي پيشرفتۀ اين دانشجويان از نظر متغير جنسيت و دانشگاه محل تحصيل تفاوتي وجود نداشت؛ اما اين ميزان در دانشجويان مقاطع تحصيلي مختلف و نيز بين دانشجويان سال اول و سال آخر تحصيل متفاوت بود. درمجموع، لزوم تجديدنظر جدي در برنامههاي درسي اين رشته براي گنجاندن مهارتهاي سواد اطلاعاتي پيشرفته در آنها لازم دانسته شد.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة تطبیقیة لنظریة نظم الکلام بین وجهات النظر القدیمة والحدیثةمطالعة تطبيقي نگرههاي قديم و جديد دربارة نظم واژگاني15517817222ARسيدمحمدرضا ابن الرسولاستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهانمرضيه قربان خانيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهانJournal Article20150607النحویون فی جمیع اللغات أثناء شرحهم للقواعد النحویة، یقترحون نظما خاصا لأجزاء الجملة التی تُعرَف بنظم معهود لدی أهل اللغة. هذا النظم هو أول شیء یحتاجه المتعلمون عند تعلّم اللغة الثانیة وبالمراجعة إلى الکتب النحویة یسهل التعرّف علیه. اللغة العربیة أیضا لها نظم خاص اعتنى به النحویون منذ القدیم، لکنهم لم یطلقوا علیه مصطلحاً خاصاً وبإمکاننا تسمیة هذا النظم فی عصرنا الراهن بـ«نظم الکلام»، استلهاماً من نظریة الجرجانی المعروفة بنظریة النظم. اللغویون أیضا اعتنوا بموضوع ترتیب أجزاء الکلام وسموه نظم الکلام الذی یعنی ترتیب مکانة الکلمات فی الوحدات اللغویة الکبرى. هذه الورقة البحثیة تهدف فی وجهة تحلیلیة تطبیقیة إلى مقارنة آراء اللغویین المعاصرین والبلاغیین العرب فی هذا الصدد. ومن النتائج التی توصّلت إلیه الدراسة یمکن الإشارة إلى: إثبات بعض المشابهات فی نظریة النظم للجرجانی ونظریة نظم الکلام، جامعیة نظریة النظم للجرجانی فی موضوع ترتیب أجزاء الکلام والتفاته إلى کل الجوانب النحویة والمعنویة والجمالیة للکلام خلافاً للغویین المعاصرین، وکذلک تبیین الخلاف الموجود بین الجرجانی واللغویین المعاصرین فی تقسیم أنواع نظم الکلام. <br /> دستوريان هر زبان ضمن بيان قواعد دستوري، چينش خاصي از اجزاي جمله نيز ارائه ميدهند که گويشوَران آن را چينش شناختهشدة جمله ميدانند. اين چينش از اولين چيزهايي است که زبانآموزان به هنگام فراگيري زبان دوم به آموزش آن نيازمندند و با مراجعه به کتابهاي دستوريِ هر زباني بهراحتي ميتوان به آن دست يافت. آموختن زبان عربي نيز از اين امر مستثنا نيست. دستوريان زبان عربي از ابتدا به موضوع چينش اجزاي کلام توجه داشتهاند، اما عنوان خاصي به آن ندادهاند؛ گرچه با اندک تسامحي ميتوان گفت با الهام از «نظرية نظم» عبدالقاهر جرجاني است که امروزه آن را با عنوان «نظم کلام» ميشناسند. زبانشناسان معاصر نيز به موضوع چينش واژگان توجه نشان داده و از آن با عنوان آرايش واژگان ياد ميکنند که مراد ترتيب توالي کلمات در واحدهاي بزرگتر زباني است. اين مقاله با رويکردي تحليلي ـ تطبيقي به مقايسة آراء زبانشناسان معاصر و زبانشناسان کلاسيک عربي در اين زمينه ميپردازد. اثبات هماننديهايي بين نظرية نظم و موضوع آرايش واژگان، جامعيت نظرية جرجاني در موضوع نظم کلام و توجه او به همة جنبههاي دستوري و معنايي و زيباييشناختي آن برخلاف نظريات زبانشناسان معاصر، و تبيين تفاوت جرجاني و زبانشناسان معاصر در تقسيمبندي انواع آرايش واژگان از جمله نتايج اين پژوهش است.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة المقالات العلمیة المحکّمة المنشورة داخل إیران فی مجال الأدب العربی المعاصر (1422هـ/2001م - 1436هـ/2014)؛ التحدّیات و الآفاقنقد و تحليل مقالههاي حوزة ادبيات معاصر عربي (1380-1393)؛ چالشها و چشمانداز17919831994ARيوسف نظرياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه شيراز0000-0002-8904-6843Journal Article20150723لقد قامت 13 مجلة علمیة محکّمة إیرانیة بنشر 392 بحثاً فی مجال الأدب العربی المعاصر منذ عام 1422هـ/2001م حتی نهایة عام 1436هـ/2014م. هذه البحوث التی بدأت تتزاید منذ عام 1429هـ/2008م وقد وصلت إلی ذروتها عام 1435هـ/2014م، تقدّم حجما کبیراً من المعلومات. اهتمّ هذا البحث باستخراج هذه المعطیات من آرشیف المجلات الإلکترونی ثم قام بدراستها مستخدماً البرامج الإحصائیة عبر مؤشرات عدة منها: بیان حصة المجلات فی نشر المقالات، والکتّاب الناشطین فی هذ المجال وجنسهم وشهاداتهم الجامعیة، ومشارکة الکتّاب فی نشر البحوث، ومواد البحث، والموضوعات المطروقة،، ومدی الاهتمام بأدب البلدان العربیة المختلفة، و العنایة بأدب الأطوار التاریخیة الأدبیة. دراسة کلّ من هذه المحاور أدّت إلی نتائج خاصة بها والمستنبط من هذه الدراسة بصورة عامة هو أن هذه البحوث غیر متوازنة فی خصوص التعرّج علی الأطوار التاریخیة الأدبیة والأدباء و الموضوعات. إذن کثرت الدراسات فی مجالات معدودة بینما بقیت مجالات مغفول عنها. إنّ النتائج التی توصّلت إلیها هذه الدراسة، تصف الظروف الراهنة من جانب آخر تساعد علی توجیه الدراسات المقبلة وإعدادها. <br /> از سال 1380 تا پايان سال 1393، تعداد 392 مقالة علمي ـ پژوهشي در حوزة ادبيات معاصر عربي، در 13 مجلة علمي ـ پژوهشي ايران منتشر شدهاست. اين پژوهشها که از سال 1387 رشد روزافزوني يافته و در سال 1392 به اوج خود رسيدهاند، حجم قابل توجهاي از اطلاعات را شکل ميدهند. براي بررسي اين مقالات، دادههاي لازم از آرشيو الکترونيکي مجلات استخراج شد سپس با نرمافزارها و محاسبات آماري پردازش گرديد. سپس محورهايي همچون: بيان سهم مجلات در نشر مقالات، نويسندگان فعال حوزه، همنويسندگي، جنسيت و مدارک دانشگاهي نويسندگان، مادة پژوهشها، موضوع مقالات، اديباني که مورد مطالعه قرار گرفتهاند، و ميزان توجه به ادبيات کشورها و دهههاي تاريخ ادبيات معاصر عربي در پردازش دادهها مدنظر قرار گرفت. بررسي هر يک از اين مقولهها نتايج خاص خود را به دست داد؛ اما بهطورکلي اين پژوهش نشان ميدهد که مقالات در خصوص پرداختن به دهههاي تاريخي، ادبا و موضوعاتي که مورد مطالعه قرار گرفتهاست، دچار ناهمگوني و عدم توازن است. حوزههايي کاملاً ناديده گرفته شده و در مقابل برخي جوانب دچار تکرار مکررات شدهاست. نتايج حاصل از اين پژوهش از سويي به توصيف و آسيبشناسي وضعيت کنوني، و از سوي ديگر به جهتدهي پژوهشهاي آينده کمک ميکند.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة الإنزیاح المعنوی فی أشعار إیلیا أبوماضی
قراءة قصیدة «سلمی بما تفکرین» نموذجاًواکاوي برجستهسازي قصيدة «سَلمَي بِمَاذَا تفکرين؟» به کمک فراهنجاري معنايي19921640622ARحسن گودرزي لمراسکيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه مازندرانمعصومه خطيکارشناس ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه مازندرانJournal Article20150217برزت ظاهرة الإنزیاح فی آراء الشکلانیین لأول مرة،یری منظّروها بأن لا مفرّ من تغییر الشعر للمخاطب وهی مضادة لما هو معتاد.بناءا علی ذلک یمیل الشعراء إلی أسالیب نحو الانزیاح المعنوی من شأنه یغیرون شکل اللغة العادی وأداءها لکی یلفتوا انتباه المستمعین کما یجعلهم یشعرون باللذة ترکیزاً علی لغتهم .منهم إیلیا أبو ماضی والذی وظّف هذا الفنّ فی أشعاره.تحاول هذه المقالة معالجة الانزیاح المعنوی فی إحدی قصائده تحت عنوان"سلمی بماذا تفکرین" والرد علی هذا السؤال الرئیسی أنّ الشاعر کیف وظّف هذا الفن فی قصیدته المذکورة وبذلک استطاع ابراز لغته الشِّعریّة.؟تشیر النتائج إلی أنّ إیلیا أبو ماضی استخدم محسّنات کالاستعارة والتشبیه والرمز فی أشعاره وبذلک یواجه القارئ لغة جدیدة فی قصائده وقام بذلک بفضل انتخابه المفردات المناسبة بمنتهی الدّقّة والحذر وتقریب بین التشبیه و الإستعارة وتجدیده وخلق مفاهیم رمزیة جدیدة .نظرية «آشناييزدايي» که نخستين بار در آراي صورتگرايان مطرح شد، معتقد است بايستي زبان شعر را براي مخاطبان بيگانه ساخت و با عادتهاي زباني آنان مخالفت کرد. بر اين اساس شاعران سعي ميکنند با رويآوردن به شيوههايي مانند «فراهنجاري معنايي» که قالب و هنجار عادي زبان و بيان را به هم ميريزد، توجه و حس لذت شنوندگان را تحريک کنند و زبان خود را برجسته نمايند. «ايليا ابوماضي» از جمله شاعراني است که از اين شگرد در اشعار خود بهره بردهاست و اين مقاله نيز ميکوشد تا به فراهنجاري معنايي در يکي از قصايد او با نام «سَلمَي بِمَاذَا تفَکرِين؟» بپردازد تا به اين سؤال اساسي پاسخ گويد که «شاعر، چگونه اين هنجارگريزي را در قصيدة يادشده به کار برده و چگونه به کمک آن زبان شعرياش را برجسته نمودهاست؟». در پاسخ چنين نتيجه گرفته شد که ابوماضي با استفاده از عناصري مانند استعاره، تشبيه و نماد، خواننده را با زباني تازه روبهرو ساخته و اين کار را با شگردهايي همچون انتخاب هوشمندانة کلمات در محور جانشيني و همنشينکردن آگاهانة آنها با واژگان مناسب، نزديک ساختن تشبيه به استعاره و نوکردن آن، و آفرينش برخي از مفاهيم جديد در حوزة نماد به انجام رساندهاست.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321ترجمۀ شعر «احمد شاملو» در جهان عربترجمة شعر أحمد شاملو في الوطن العربيّ21923845406ARنسرين الدّهنيدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه دمشقJournal Article20170301این پژوهش، شعر «احمد شاملو» را در جهان عرب بررسی میکند و میکوشد بارزترین موضوعهایی را که شاعر بدانها پرداخته همراه با ویژگیهای هنری و شاعرانة آنها توصیف کند. افزون بر این تلاش میکند به عللی بپردازد که منجر به گزینش متون شعری «شاملو» از سوی مترجمان عرب شدهاست. <br />از دیگر محورهای بررسیشده در این پژوهش میتوان به بررسی شکلهای متنوع چاپ مجموعههای شعری «شاملو» اشاره کرد. همچنین به بررسی شعر «سرود بزرگ» شاملو میپردازد که بار عاطفی و محتوای بشردوستانهای دارد و پس از نشاندادن میزان همسانی و تناسب ترجمه با متن اصلی، نقاط قوت و ضعف در هر ترجمه را بیان مینماید و نیز ترجمهای جایگزین ارائه میدهد که امید میرود به متن اصلی وفادارتر و همسوتر باشد. در پایان، نگارنده میکوشد دورنمای مطالعاتی خود را برای اشعار شاملو در چهارچوب گفتوگوی تمدن عربی ـ اسلامی جستوجو و ارائه نماید.يدرس البحث الذي بين أيدينا ترجمة شعر "أحمد شاملو" في الوطن العربيّ، فيعرّف بهذا الشّاعر وبمکانته بين شعراء إيران المعاصرين، ثمّ يذکر أبرز الموضوعات الّتي طرقها هذا الشّاعر، ويبيّن سمات شعره الفنّيّة في محاولة للإحاطة بالأسباب الّتي حدت بالمترجمين العرب إلى نقل شعره للعربية، ويحدّد البحث تالياً أشکال نشر تلک التّرجمات، ويناقش خيارات المترجمين وتفضيلهم لترجمة نصوص بعينها دون سواها، ثمّ يٌقدِّم دراسة ترجميّة لقصيدة «النّشيد الکبير»، وهي واحدة من أکثر قصائد شاملو تعبيراً عن اتّجاهه الإنسانيّ في الشّعر، فيوضّح مدى تکافؤ کلّ ترجمة مع النّصّ الأصليّ، ويُبرِز مواطن القوّة ومواطن الضّعف في کلّ ترجمة، ثمّ يُقدِّم ترجمة بديلة يُرجى منها أن تکون الأقرب إل النّصّ الأصليّ، والأکثر تکافؤاً معه، ويختم بمحاولة لالتماس آفاق البحث في شعر أحمد شاملو ودراسته في إطار حوار الحضارات العربيّة ـ الإسلاميّة.<br /> الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361134320230321دراسة ونقد لکتاب «نصوص من الأدب الأندلسی»معرفي، نقد و بررسي کتاب «نصوص من الأدب الأندلسي»23926041256ARابوالحسن امين مقدسيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تهرانعبدالوحيد نويديدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه تهرانموسي بياتدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه تهرانJournal Article20161008یمکننا الإدّعاء أنّ کل تطورات المدارس والمجتمعات الإنسانیة، ونموّ الفکر الإنسانیّ یرجع إلی وجهات نظر متباینة تسود طوال التاریخ البشری مع السراء والضراء، لذلک یصل تاریخ النقد إلی زمن ولادة الفکر الإنسانی، ویجب أن نعتقد بأنّ النقّاد یساهمون فی کتابة نصٍ ما بقدر ما یساهم فیها الکتّاب، ودون شک فی بعض النصوص، یکون دور النقّاد أبعد وأکثر من أصحاب القلم . حول تاریخ الأندلس وأدبها ألِّفت مؤلفات عدیدة کل واحد منها جدیر بالملاحظة والتقییم من جهات عدّة. ومن خلال دراسة هذه الآثار وتقییمها یمکن القول بأنّ قلیلا منها یناسب طلاب جامعة بیامنور. وأنّ کتاب «نصوص من الأدب الأندلسی» الذی جمعه علی باقر طاهری نیا ومحمد مهدی مسبوق، مع أن فیه بعض الأشکالات الشکلیة والمضمونیة، یمکنه أن یستعمل ویستخدم کمادة دراسیة فی مرحلة البکالوریوس فی جامعة بیامنور. تسعی هذه المقالة إلی دراسة هذا الکتاب من الناحیتینِ الشکلیة والمضمونیة لتبیین نقاط القوّة والضعف. <br />من أهمّ مزایا الکتاب تجدر الإشارة إلی العنایة بتنضید الحروف وتجلید الکتاب وتصمیم الغلاف وتطابق الدروس مع عناوین الکتاب وسلاسة الدروس ووضوحها، ومن أهمّ معایب الکتاب تجدر الإشارة إلی عدم الاهتمام الکافی بتخطیط الکتاب، وعدم الإرجاع إلی المصادر، وعدم وجود مقدمة منهجیة وعلمیة، وعدم الاستناد إلی المصادر ، وضعف التحلیل والنقد، وعدم وجود أیّ إبداع وإنتاج علمی بسب الاعتماد علی الجمع والنقل بدلاً من التحلیل والنقد.پيرامون تاريخ و ادبيات اندلس، کتابهاي متعددي نگاشته شده که هر يک از آن آنها، از جهاتي درخور توجه و ارزيابياند. با بررسي اين آثار، ميتوان گفت که تعداد اندکي از آنها مناسب حال دانشجويان دانشگاه پيام نور است. کتاب «نصوص من الأدب الأندلسي» از عليباقر طاهرينيا و محمدمهدي مسبوق عليرغم وجود برخي اشکالات شکلي و محتوايي ميتواند به عنوان منبع درسي رشتة زبان و ادبيات عربي در مقطع کارشناسي دانشگاه پيام نور مورد استفاده قرار گيرد. مقاله پيشرو بر آن است تا اثر مذکور را در دو بعد شکلي و محتوايي مورد ارزيابي قرار دهد و نقاط ضعف و قوت آن را تبيين نمايد. از مهمترين مزاياي اثر مذکور ميتوان به اهتمام به حروفنگاري، صحافي، طرح روي جلد، مطابقت داشتن کامل درسها با عنوان کتاب، واضح و سليس بودن متن درسها و مختصر بودن موضوع کتاب اشاره کرد. مهمترين معايب آن نيز عبارتاند از: توجه ناکافي به صفحهآرايي کتاب، ارجاع ندادن به منابعِ استفادهشده، نداشتن مقدمة خوب و خاتمة روشمند، استفاده نکردن از منابع فراوان و متنوع، ضعف تجزيه، تحليل و نقد، نداشتن نوآوري و توليد علم به دليل تکيه بر گردآوري و نقل به جاي تحليل و نقد اشاره کرد.