الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601دیگری انگلیسی در آیینة منِ متفاوتِ شرقی
«بررسی موردی: کتاب الجسد حقیبة سفر اثر غادة السمان»الآخر الإنکليزي في مرايا الأنا الشرقية المختلفة «کتاب «الجسد حقيبة سفر» لغادة السمان نموذجاً»12049855ARهادي نظري منظماستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرسخليل پروينياستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرسنازنين هدايتيکارشناس ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرسJournal Article20170217غاده السمان رماننویس، شاعر و جهانگرد سوری تاکنون پنج سفرنامه نوشتهاست. کتاب اول او «<strong>الجسد حقیبة سفر</strong>» نام دارد و در آن به بررسی دیگری اروپایی پرداخته و بیشترین سهم را به دیگری انگلیسی اختصاص دادهاست. روش ما در این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است و به طور ویژه به بررسی دیگریِ انگلیسی و فرهنگ وی از منظر تصویرشناسی خواهیم پرداخت تا بدینوسیله به درک اوصاف و ویژگیهای من و دیگری، توهمات، انحرافهای فکری و ذهنی هر یک در قبال دیگری نائل آییم و از خطرات بیشماری که ما و نسل نوپای ما را تهدید میکند، پرهیز نماییم. از اشارات پراکندة سمان برمیآید که دیگری انگلیسی ـ با وجود پیشرفتهای مادی، و آزادی، صداقت، احترام و فرهنگی که از آن برخوردار است، امروزه با واقعیتهایی اسفبار مواجه است. این واقعیت در مسائل و پدیدههای مهمی نمود دارد که مهمترین آنها فروپاشی ارزشهای عصر کهن (عشق، دین، اخلاق) و نبود جایگزینی مناسب برای آنهاست. سمان میکوشد تا به عینیتگرایی پایبند باشد و تصویری جدا از سیطرة مفاهیم منفی تاریخی و نفرت خودجوش عربها از ملت امپراتوری استعمارگر ارائه دهد؛ ازاینرو به تمجید از آزادی، صداقت، احترام و سیطرة هنر و فرهنگ در انگلستان میپردازد، اما حجم تحولات و مشکلاتی که هر جامعه با آن روبهروست، حجم زیاد و متنوعی است و اثر فنی و ادبی نمیتواند بدان احاطه داشته و یا با عینیتگرایی و واقعبینی کامل بدان بپردازد؛ به همین دلیل، ارتباط اثر ابداعی با واقعیتها یا جامعه، ارتباطی غیرمستقیم و به دور از تطابق و تناسب است.الأنا في الأصل تُبني بالعلاقة مع العالم، والوعي بالذات يمرّ بالآخر، والشعور بالهوية يبرز في مواجهته؛ فالأنا والآخر رکنان أساسيان في علم الصورة، الذي يُعنَي بدراسة الصورة الثقافية للآخر في الآداب القومية. إنّ غادة السمان روائية وشاعرة ورحّالة سورية ألّفت لحد الآن خمسة کتب في أدب الرحلات، أوّلها "الجسد حقيبة سفر" وفيه تناولت الآخر الأوروبي وخصّصت للإنسان الإنکليزي النصيب الأوفر من حديثها. والمنهج في هذا المقال وصفي-تحليلي، ونهتمّ علي نحو خاص بدراسة الآخر الإنکليزي وثقافته من منظور صورولوجي، کي نفهم خصوصية الأنا والآخر والأوهام والانحرافات الفکرية لکلّ منهما تجاه الآخر، ولکي نتجنّب أخطاراً کثيرةً تهدّدنا وتهدّد الجيل العربي والإسلامي الصاعد. ويستفاد من إشارات السمان المبعثرة أنّ الآخر البريطاني- رغم ما يتمتع به من الرقيّ المادي وتوافر الحرية والصدق والکرامة والثقافة والفن- يجابه اليوم واقعاً مأساوياً يتمثّل في أمور أهمّها ضياع الجيل الجديد الناشئ عن انهيار قيم العصر القديم (حب، دين، أخلاق) وعدم إيجاد بديل لها عندهم، وهناک أيضا تحکّم الحياة الآلية، وعقدة العظمة والإمبراطورية، الحائلة بين سياسات الدولة والجيل الجديد هناک، والتزايد المستمرّ لهيمنة نمط الحياة والثقافة الأمريکية، وقد نتجت عن هذا کله ظواهر سلبية کالشذوذ والإباحية والعنف ورواج اللامبالاة والاستخفاف بالعمل واستهلاک البضائع الأجنبية وبالتالي سقم الاقتصاد البريطاني وانهيار الصناعة.<br /> وتحاول السمان أن تلتزم الموضوعية وأن تُقدّم صورةً متحررةً من سيطرة الإيحاءات السلبية التاريخية والنفور العربي العفوي من شعب الإمبراطورية الاستعمارية، فتُشيد بتوافر الحرية والصدق والکرامة وسيادة الفن والثقافة في بريطانيا، ولکن حجم التحولات والقضايا التي يعيشها کلّ مجتمع حجم کبير ومتشعّب لا يمکن لعمل فني أن يحيط به أو يلتقطه التقاطاً موضوعياً تامّاً؛ من ثمّ تکون علاقة الإبداع بالواقع أو المجتمع علاقةً غير مباشرة وأبعد ما تکون عن التطابق.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601تحلیل رمان «رمل المایة» از واسینی الأعرج بنابر رویکرد دریافتالتلقي الحکائي في رواية «رمل الماية» لواسيني الأعرُج213848840ARفرهاد رجبيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه گيلانشهرام دلشاددانش آموخته دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعليسينا، همدانمقصود بخششدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه سمنانJournal Article20150927رمان معاصر عربی بسیاری از سوژههای خود را وامدار داستانهای فولکلور، افسانهها، اساطیر و رویدادهای تاریخی است. داستانهای هزار و یک شب، به عنوان یکی از این عناصر، نقش برجستهای در این میان دارد و رمانهای زیادی در اثر اقتباس، تقلید و یا الهام از آنها پدید آمدهاست که رمان مشهور <strong>رمل المایة</strong> از واسینی الأعرج از جملة آنهاست. پژوهش حاضر در تلاش است در پرتو رویکرد «دریافت»، به بررسی این رمان بپردازد تا همگونیها و ناهمگونیهای بین رمان و افسانة هزار و یک شب را وارسی کند و دیدگاه یا خوانشهای متفاوت رماننویس را در ورای این زمینههای همگون و ناهمگون ارزیابی نماید. نتیجة پژوهش نشان میدهد واسینی با بهکارگیری برخی عناصر ساختاری هزار و یک شب، فقط بر چهارچوب ساختاری یا محتوایی آن اکتفا نکرده و در اثر خود، تغییرات فراوانی را برحسب اندیشه و سبک شخصی پدید آوردهاست؛ ازاینرو، ساختار و محتوایی متفاوت از متن مبدأ پدید آورده و رمان را با قضایا و جریانهای امروزی هماهنگ نمودهاست. واسینی به جای مصالحه با حکّام ظالم، به مناقشه و مقابله با آنها برخاسته و شهرزاد را از این حیث به باد انتقاد میگیرد. او حتی تاریخنگارانی را که به جریان آزادیخواهی و مبارزهطلبی کمک نکردهاند، مورد انکار قرار میدهد.استمدت الرواية العربية من الحکايات الشعبية والفولکلورية والخرافات والأساطير حتي أصبحت هي إحدي المصادر الهامّة والجذور الأصلية التي تنبثق وتتغذي الروايات المتعددة منها. لکتاب "ألف ليلة وليلة" دور بارز ومَعلم بين هذه الحکايات وألّفت روايات عديدة علي صعيد السرد العربي الحديث متخذة مادتها ومضمونها وأحداثها من ذلک الکتاب الهام. منها رواية "رمل الماية، فاجعة الليلة السابعة بعد الألف" للکاتب والروائي الجزائري واسيني الأعرج. الدراسة هذه تدرُس رواية "رمل الماية" من منظار منهج نقدي حديث وهو منهج التلقي حيث ترکز اهتمامها علي مواطن اللقاء والاختلاف بين نص المصدر ونص المتلقي وتبيّن انطباعات وآراء وضع الروائي وراء هذه التغيرات. يبدو من النتيجة أنّه تلقّي من هذا الکتاب من حيث البناء وبعض العناصر السردية وتُعدُّ روايته مواصلة عمّا نجد في ألف ليلة وليلة لکن تقابلته في بعض العناصر الحکائية الأخري وفي بعض مضامينها ويغيّرها الروائي وفقاً لنظرته ورؤيته الجديدة ويتصلها بالواقع المعيش ومشکلاته وآفاقه حتي تقلل من هيمنة النص التراثي وفکرته علي النص الروائي. واسيني بدل من المصالحة قام بالمناقشة وبدل أن يجعل شهرزاد أسطورة ممتازة في نصه جعلها کاذبة وبها قد ناقش کثير من المؤرخين والسلطويين الذين عاشوا في ظل السطلة غير مساندين بالحرية والنضال.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601بررسی تطبیقی دو رمان «قصة حبّ مجوسیة»، اثر عبد الرحمن منیف و «چشمهایش»، اثر بزرگ علوی، بر اساس مکتب ساختارگرایی زبانیدراسة تطبيقيّة لروايتين «قصة حبّ مجوسيّة» لعبد الرّحمن منيف و «چشمهايش» لبزرک علوي علي ضوء مدرسة البنيويّة اللغويّة395851976ARرضا ناظمياناستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييعلي مظفريدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه علامه طباطباييJournal Article20170802اگر یک متن را بسان تکههای یک پازل به حساب بیاوریم، میتوان گفت مسئلة اساسی در این پازل، ارتباط و همخوانی بین قطعات است. ساختارگرایان معتقدند یک متن، دارای بافت است. سازگاری میان اجزای این بافت، مسئلهای است که لازم است بدان پرداخته شود. آنان در واقع میخواهند رابطة یک جزء با جزئی دیگر را کشف کنند. ما در این مقاله به تحلیل و تطبیق اصول ساختارگرایی بر دو رمان «قصة حبّ مجوسیة» اثر عبد الرحمان منیف و «چشمهایش» اثر بزرگ علوی خواهیم پرداخت؛ روش ما در این پژوهش، روش تحلیلی ـ تطبیقی (مکتب تطبیقی امریکایی) و استفاده از منابع کتابخانهای خواهد بود. سرانجام به این نتیجه خواهیم رسید که زن اثیری در هر دو رمان، نقش برجستهای دارد و نیز «چشم» نقش بسزایی در رمانها ایفا میکند. همچنین بهکارگیری فنون رماننویسی در دو رمان بسیار بارز است و در میان این فنون، سازگاری و همخوانی نیز وجود دارد؛ تا جایی که میتوان گفت ساختار هر دو رمان، ساختاری مستحکم و هماهنگ است.إذا اعتبرنا النص مجموعة من ألغاز، فالرواية کنصٍ أدبيٍ ليست خارجة عن هذه القاعدة بحيث أنّ تراکيبها وعناصرها متصلةٌ وتتسم بالتلاؤم والتناسق، والمدرسة الحديثة هي المدرسة البنيوية اللغوية التي تؤمن بالنظام وقد اهتمّ البنيويون اللغويون بنسيج النص وتلاؤم عناصر النص مع بعضها البعض حيث إنهم يحللون النص بواسطة کشف العلاقة الموجودة بين جزء مع جزء آخر. وفيما يخص الرواية فإنه يتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفة کـالشخوص وتسميتهم، الفحوي أو المغزي، التبئير، والحبکة.<br /> يُعتبر الروائي عبدالرحمن منيف وبزرک علوي من الروائيين المحدثين في الأدبين العربي والفارسي، وفي هذا المقال نتناول تحليل وتطبيق روايتي "قصة حبّ مجوسية" لمنيف و"چشمهايش[1] " لعلوي، وتدور مجريات هاتين الروايتين حول محور رئيسي وهو عينا الحبيبة وهاتان العينان کمرآةٍ تعکس امرأة أثيرية، ومن خلال هذه الدراسة نحن بصدد کشف بعض العناصر وکيفية توظيفها من قبل الروايين وتبيين العلاقات الموجودة بين هذه العناصر. إنّ المنهج الذي سيُعتمد عليه في هذا المقال، هو المنهج التحليلي ـ التطبيقي "المنهج الأمريکي للمقارنة" وذلک بالاعتماد علي المصادر المکتبية، وبعد معالجة هاتين الروايتين، نستنتج أنّ دوراً هاماً للمرأة الأثيرية في کلتا الروايتين حيث ترکز الروايتان في عيني المرأة؛ وأنّ تلاؤم الحبّ والطبيعة في کلتا الروايتين واضحة جداً، حيث إنّ الروايين کلّما يتحدثان عن الحبّ فيتحدثان عن الطبيعة؛ ونستکشف أنّ تقنيات الروايتين ذات علاقة وتلاؤم بقدر ما يمکن أن يقال أنّ البنية فيهما بنية متماسکة مترابطة.<br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]. بمعني «عيناها»الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601بررسی تطبیقی دو نمایشنامة پیگمالیون
( با محوریت موضوع «چالش میان هنر و زندگی»)دراسة مقارنة لمسرحيتي بيجماليون ("الصراع بين الفن والحياة" نموذجاً)598043869ARحسين ابويسانيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خوارزميحسين جوکارکارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه خوارزمي0000-0002-6010-7139Journal Article20161001نمایشنامة «پیگمالیون» اثر «جرج برنارد شاو» از نمایشنامههایی است که به خاطر دوریِ مضمون آن از مشکلات سیاسی و اجتماعی و همچنین تمرکز آن بر بُعد انسانی، توجه بسیاری از ناقدان و پژوهشگران را به خود جلب کردهاست. برنارد شاو در این نمایشنامه مشکل اختلاف طبقاتی جامعه را طرح نموده، و در خلال آن مشکل هنرمند در تمایز میان هنر و زندگی را نیز به نمایش گذاشتهاست. همچنین از طرف دیگر «توفیق الحکیم»، نمایشنامهای با همین عنوان، با تأثیرپذیری از نمایشنامة شاو نوشته که موضوع اصلی آن توجه به مشکل هنرمند یعنی تمایز میان هنر و زندگی است. این مقاله با روش توصیفی ـ تطبیقی به بررسی تطبیقی این دو نمایشنامه پرداخته و تأثیر تئاتر غربی را بر تئاتر عربی نشان میدهد. این مقایسه نیز براساس یکی از ویژگیهای مکتب سمبولیسم یعنی چالش میان هنر و زندگی انجام شدهاست؛ نتیجههای بهدستآمده از پژوهش نشان میدهد که هیگینز و پیگمالیون از شخصیتهای اصلی و هنرمند دو نمایشنامه، موفقیت در هنر را بر زندگی و سرنوشت دو زن داستان یعنی الیزا و گالاتیا ترجیح میدهند.إنّ المسرحية من الأجناس الأدبية العالمية القديمة التي مضت عليها أدوار مختلفة منذ نشأتها إلي يومنا الحاضر. هذه الأدوار التي تطور فيها هذا الفن الإنساني الجميل، وخطا خطوات واسعة نحو التقدم، هي اليونانية، والرومانية، والقروسطية، والکلاسيکية، والرومانتيکية، والواقعية. نري أنه لايخلو اليوم أدب أمة من المسرحية، والأدب العربي مارسها في العصر الحديث إذ خلا الأدب العربي القديم من هذا الفن لعوامل فنية واجتماعية ودينية.<br /> إنّ مسرحية بيجماليون لجورج برنارد شو من المسرحيات التي تلقت اهتماماً خاصاً لابتعادها في مضمونها عن المشاکل الاجتماعية والسياسية وترکيزها علي البُعد الإنساني. قام برنارد شو في هذه المسرحية بعرض مشکلة الفوارق بين طبقات المجتمع، وعَرَضَ خلالها مشکلة الفنان في تفکيکه بين الفن والحياة. کذلک من جهة أخري إنّ توفيق الحکيم کتب مسرحية بعنوان بيجماليون متأثراً بمسرحية شو، والقضية المحورية في مسرحية بيجماليون للحکيم تتمثل في مشکلة الفنان والتمزق بين الفن والحياة أيضاً. إنّ هذه المقالة تلقي ضوءاً علي تأثير المسرح الغربي علي المسرح العربي، کذلک تقوم بدراسة مقارنة بين المسرحيتين. وتقوم المقارنة هي علي أساس خصيصة من خصائص المدرسة الرمزية وهي الصراع بين الفن والحياة.<br /> إنّ المنهج في المقالة هو الوصفي- التقارني؛ ومما حصل عليه البحث هو أنّ الفنّانين: هيجنز وبيجماليون، وهما من الشخصيات الأصلية في المسرحيتين، يفضّلان فنهما، ونجاحهما فيه، علي حياة امرأتين؛ وهما إليزا وجالاتيا، وعلي مصيرهما في الحياة أيضاً. بعبارة أخري إنّ کلاً من هيجنز وبيجماليون حينما يشاهدان أنّ العناية إلي هاتين المرأتين، وجعلهما معشوقتين لأنفسهما يؤدي إلي زوال فنهما، يُقرّران ترک معاشرتهما والعودة إلي فنهما، کأنّهما لم تکونا موجودتين في الحياة.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601واکاوی متنی پدیدة آشناییزدایی در قصیدة «أنشودة المطر»دراسة نصية لظاهرة الانزياح في قصيدة «أنشودة المطر»8110210968ARسعدالله همايونياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تهرانعدنان طهماسبيدانشيار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تهراننجمه محياييدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عرب دانشگاه لرستانJournal Article20170321آشناییزدایی یکی از شگردهای ادبی است که پژوهشهای اسلوبشناسی دربارة متون ادبی بر پایة آن استوار است. مراد از آشناییزدایی عدول از ساختار رایج زبانی و انتخاب ساختاری براساس معیارهای ادبی و ویژه است. در این میان، بدر شاکر السیاب از جمله شاعرانی است که برای پویایی و غنای هرچه بیشتر زبان شعری خود، بدین شگرد ادبی روی میآورد و توجه و احساس خوانندگان اشعار خویش را بهویژه با قصیدة زیبای «سرودة باران» برمیانگیزد؛ بهطوریکه مخاطبِ وی، لذت ادبی فراوانی را تجربه میکند. بدر شاکر السیاب در این شاهکار، از پدیدة آشناییزدایی ترکیبی و جانشینی به صورت برجسته و ماهرانه بهره بردهاست، بهطوریکه شعر وی به کمک اقسام مختلف آشناییزدایی از قبیل حسآمیزی، جانبخشی، تشبیه، استعاره، طنز و... به زیبایی و قدرت الهامبخشی وافری دست یافته و از این راه تابلویی زیبا از صحنههای بینظیر و درهمتنیده را به مخاطب عرضه میکند. <br />پژوهش حاضر تلاشی است تا موضوع مذکور را با خوانشی متنی بررسی کند و از این رهگذر به واکاوی الفاظ و ترکیبهای زبانی بپردازد که از نظر معناشناختی، اسلوبی و زیباییشناختی از روابط بافتی زبان معیار عدول کردهاند. <br /> إنّ الانزياح هو التقنية التي تقوم عليها الأسلوبية في دراستها للنصوص الأدبية؛ والمقصود به الخروج عن المألوف في استعمال اللغة واختيار البني وفقاً لمعايير خاصة. فلذالک نشاهد بدر شاکر السياب يلجأ إلي هذه التقنية التي لها دور جمالي کبير يسهم في تخصيب أدبه ولفت إنتباه المتلقي، وکذلک في إثارة أحاسيس من يقرأ قصيدة «أنشودة المطر»؛ حيث أدّت هذه الانزياحات إلي تجميل شعره و تقوية لغته الشعرية وأنمائها.<br /> بدر شاکر السياب في رائعته هذه وظَّف ظاهرة الانزياح ترکيباً و استبدالاً ببراعة وحذق فائق، حيث اکتسب شعره من خلال هذه الانزياحات من التشخيص، والتجسيد، والتشبيه، والاستعارة، والمفارقة و... طاقة جمالية، وقدرة ايحائية هائلة منوعة بحيث يتجسد من خلالها أيقونة من الجماليات، والمشاهد الفذّة، والمتشابکة أمام المخاطب.<br /> و هذا ما يسعي البحث الي الکشف عنه، من خلال دراسة نصية لألفاظٍ و تراکيبٍ إنزاحت دلالياً واسلوبياً وجمالياً عن علائقها السياقية المعهودة.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601ویژگیها و کارکرد حرکت در تصاویر شاعرانة
عبدالعزیز سعود البابطینملامح الحرکة ووظيفتها في الصور الشعرية لدى عبدالعزيز سعود البابطين10311848542ARسيد فضل الله ميرقادرياستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه شيرازموسي عربياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه شيرازعلي خطيبيکارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه شيرازJournal Article20160825حرکت در تصاویر شاعرانه بازتابی از روح شاعر و تجسمی از خاطرهها و احساسات قلبی و عقلی وی است. عادتکردن انسان به تصاویر جامد میتواند از تأثیر آن بکاهد و یا مانع دیدن آنها شود. این حرکت و جنبش است که عادت را میشکند و زیبایی را به تصویر بازمیگرداند. عبدالعزیز سعود البابطین نیز مانند سایر شاعران تلاش کرد از طریق تصاویر شعری و تجربة شعوری خود و به کمک حرکت حاصل از افعال بهکارگرفتهشده، روح زندگی را در شعر خود بدمد. ما در این جستار تلاش کردیم تا چگونگی خلق تصاویر زنده و پویا رادر شعر او بررسی کنیم. ازآنجاییکه افعال، نقش سازندهایی در حرکت و پویایی تصاویر شاعرانه دارند، ما با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به چگونگی بهکارگیری این افعال با انواع گوناگونش پرداختیم. نتیجة پژوهش نشان میدهد شاعر از فعلهای حرکتی انتقالی، حرکتی منتهی به سکون و حرکتی موضعی استفاده کردهاست. در این میان از افعال حرکتی انتقالی مانند «رفتوآمد» بیشتر از افعال حرکتی منتهی به سکون و موضعی استفاده کرده که شاید این مسئله به دلیل سفرهای زیاد شاعر باشد. همچنین وی رویدادهای انسانی را به جامدات و پدیدههای طبیعی شاخص نسبت داده و حالتهای روانی و ذهنی خاص خود را به کمک آن مجسم نمودهاست. بهویژه اینکه شاعر از افعالی استفاده میکند که با پدیدههای طبیعی پویا ارتباط داشته باشد تا بتواند حرکت و پویایی را به تصویر شعری بیفزاید.تُعدّ الحرکة في الطبيعة من خصائصها المهمة وميزاتها الأساسية بحيث لانستطيع أن نجد فيها ظاهرة ثابتة غير متحرکة، کذلک في الصور الشعرية فإنّ فاعلية الحرکة فيها محاکاة ذاتية لما ينعکس عن صفحة روح الشاعر وما يرتسم في عقله وقلبه من خواطر وإحساسات. و أنّ التعوّد علي الصور الجامدة واحاطتها بالإنسان إحاطة شاملة قد تحدّ من تأثيرها والإحالة دون مشاهدتها، فالحرکة هي التي تحطّم هذا التعوّد وتعيد الجمال للصورة.<br /> عبدالعزيز سعود البابطين کغيره من الشعراء حاول بثّ الحياة في شعره عبر المشاهد الشعرية وتجربته الشعورية مستعيناً بالحرکة الناجمة عن الأفعال المستخدمة في شعره. وإنّنا في هذه الدراسة سنحاول تسليط الضوء علي کيفية خلق الصورة المتحرکة والحية عند الشاعر.<br /> بما أنّ للأفعال دوراً فعّالاً في بث الحرکة والحياة في الصور الشعرية ألقينا الضوء على کيفية استخدام الأفعال بأنواعها عند الشاعر في ضوء منهج توصيفي تحليلي من ثمّ توصلنا إلى أن الشاعر استخدم الأفعال الحرکية الانتقالية والأفعال الحرکية التي تنتهي إلي ثبات وأفعال الحرکة الموضعية وقد وجدنا أنّ الشاعر قد استفاد من الأفعال الحرکية الانتقالية أکثر من التي تنتهي إلي ثبات ومن الأفعال الحرکة الموضعية لاسيما الأفعال الحرکة الانتقالية الدالة علي الذهاب والإياب وربما يرجع هذا إلي نفسية الشاعر المتأهبة للذهاب والترحال کما أثبت الشاعر الأفعال الإنسانية للجوامد وظواهر الطبيعة شاخصة وجسّم بها حالاته النفسية والذهنية خاصة أنّه وظّف الأفعال مرتبطا بظواهر الطبيعة الحية التي زادت الصورة حياة وحرکة.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601العنف السیاسی: الجماعی والحکومی وآثارهما
فی روایة «نجمة أغسطس» لصنع الله ابراهیمخشونت سياسي جمعي و دولتي و پيامدهاي آن در رمان «ستارة آگوست» صنع الله ابراهيم11914051977ARفرامرز ميرزائياستاد گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرسيدالله هنري لطيف پوراستاديار گروه علوم سياسي دانشگاه بوعليسينامحبوبة رهبرتجارتدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعليسيناJournal Article20161231إنّ القراءة السیاسیة للروایة تساهم فی فهم السلوک السیاسی للمجتمع، لأنّها مرآة تعکس حقائقه. والعنف السیاسی بنوعیه الجماعی والحکومی من القضایا الهامة فی الفکر السیاسی المعاصر. فیعتقد المنظّر السیاسی الأمریکی «تیدروبرت جیر» بأنّ الحرمان النسبی یخلق العنف السیاسی الجماعی الذی یؤدّی إلی قیام المحرومین باعمال العنف. والمنظّر السیاسی الآخر "تاسیت"، کان یعتقد أنّ العنف الحکومی یخلق التقاعس والانعزال اللذین بدورهما یؤدّیان إلى تشدید العنف السیاسی، فمن هذا المنطلق تأتی دراسة روایة "نجمة أغسطس" لصنع الله إبراهیم، الکاتب المصری الشهیر، لتلقی الضوء علی الخفایا السیاسیة لها لأنّها تعکس، فنیاً، کلا العنفین الجماعی والحکومی للمجتمع المصری فی الستینات من القرن العشرین. إذن ما هی أسباب کلا العنفین فی هذه الروایة وما هی رموزهما وما هی آلاثار المترتبة علیهما؟ فمن خلال الدراسة التحلیلیة الوصفیة للروایة واستناداً على آراء تید روبرت جیر یتّضح أنّ الحرمان بأنواعه السیاسی والاقتصادی والاجتماعی أهمّ دوافع الشخصیات الروائیة للمشارکة فی محاولة إغتیال عبدالناصر وبناء علی آراء تاسیت یتّضح أنّ الإنفعال والإعتزال وعدم الثقة والنفاق وسوء الظن وانحراف اللغة، من آثار العنف الحکومی السلبیة فی هذه الروایة، وأنّ مصدر الحرمان یتجلّی فی إستبداد عبد الناصر وهو السبب الرئیس للعنف الحکومی فی روایة نجمة اغسطس.از جمله خوانشهاي ممکن داستان، خوانش سياسي آن است. مقولههاي مهم انديشة سياسي معاصر، بهويژه خشونت سياسي «جمعي» و «حکومتي» بستر مهمي براي درک رفتار سياسي اجتماع فراهم ميکند. «تد رابرت گر»، نظريهپرداز سياسي معاصر، محروميت نسبي افراد را عامل خشونت سياسي جمعي ميداند که موجب رفتار پرخاشگرانة آنان ميشود و «تاسيت» ديگر نظريهپرداز سياسي، خشونت حکومتي را عامل انزواگرايي شهروندان ميداند که به نوبة خود خشونت سياسي را افزايش ميدهد. با اين رويکرد، داستان «ستارة آگوست» (نجمة أغسطس) از نويسندة مصري، صنع الله ابراهيم بررسي ميشود. اين داستان بازتابي از خشونت سياسي و حکومتي جامعه مصري دهة شصت در قرن بيستم است؛ ازاينرو بايد دانست که علل خشونت جمعي در اين داستان چيست؟ نمادهاي آن کدام است؟ و کدام عامل موجب شکلگيري آن شدهاست؟ بررسي تحليلي ـ توصيفي داستان، با تکيه بر آراي «تد رابرت گر» نشان ميدهد که محروميتهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي از انگيزههاي شخصيتهاي داستان براي مشارکت در ترور عبدالناصر است و با بهرهگرفتن از ديدگاه تاسيت، روشن ميشود که انفعال، انزوا، بياعتمادي، رياکاري و انحراف زبان، نتايج منفي خشونت حکومتي در اين داستان به شمار ميآيند. بررسي منبع محروميت، اين حقيقت را آشکار ميکند کهاستبداد فردي جمال عبدالناصر، عامل اصلي خشونت حکومتي در داستان ستارة آگوست است.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601دراسة مابعد الإستعماریة لدور المثقف فی روایة «ذاکرة الماء» واسینی الأعرج
(وفقاً لآراء إدوارد سعید)خوانش پسااستعماري نقش روشنفکر در رمان «ذاکرة الماء» اثر واسيني أعرج (با تکيه بر ديدگاه ادوارد سعيد)14116054521ARبي بي راحيل سن سبليدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعلي سيناي همدانسيد حسن فاتحياستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعلي سيناي همدانJournal Article20170424إدوارد سعید من أهمّ المنظّرین لنقد مابعد الإستعماریة، عرّف فی کتابه الشهیر «صور المثقف» الأدوار التی تقوم بها الشخصیة المثقفة فی المجتمع. المنهج المُتبّع فی هذا البحث هو المنهج الوصفیّ ـ التحلیلیّ ویهدف إلی دراسة علاقة المثقف بالسلطة والمرأة والمجتمع والدین فی روایة «ذاکرة الماء» للروائی الجزائری، واسینی الأعرج وفقاً لآراء إدوارد سعید. النتائج تدلّ علی أنّ المثقفین فی هذه الروایة قد إتّخذوا مناهج مختلفة فی قبال السلطة السیاسیة والدینیّة کالمعارضة والمماشاة والهجرة والحیاد والصمت وکانوا ینظرون إلی المرأة، نظرة جسدیة إیروتیکیّة أو لیبرالیّة أو إنسانیّة وکانت صورتهم مشوّهة فی المجتمع، لأنّهم قد طرحوا الدین جانباً فی حیاتهم الشخصیّة أو تمسّکوا بالأصولیّة المتطرفة وأیضاً بسبب فقدان حریّة التعبیر وهیمنة الجهل واللاوعی والإشاعات والخرافات فی المجتمع لم یقبل الناس الشخصیات المثقفة وأقوالهم وأدّی هذا الأمر إلی تهمیشهم وإبتعادهم عن المجتمع.ادوارد سعيد، نظريهپرداز مشهور نقد پسااستعماري، در کتاب «نقش روشنفکر» به تعريف، تقسيمبندي و تبيين نقش روشنفکر پرداختهاست. پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي و با تکيه بر ديدگاه ادوارد سعيد، به مطالعة نقش، جايگاه و ارتباط روشنفکر با قدرت، زن، جامعه و دين در رمان «ذاکرة الماء»، اثر «واسيني أعرج»، رماننويس معاصر الجزايري ميپردازد. نتايج پژوهش نشان ميدهد که روشنفکران در اين رمان، در رويارويي با اقداماتِ قدرت سياسي و ديني، خطمشيهاي گوناگوني ازجمله مخالفت يا همسويي با قدرت، مهاجرت، بيتفاوتي يا سکوت در پيشگرفتهاند. آنها، در رابطه با مسئلة زن نيز، ديدگاهي جسمي، ليبرال و يا انساني دارند. افزون بر اين، به دليل حذف دين از زندگي و يا بنيادگرايي ديني، نتوانستهاند چهرهاي مثبت در ميان افراد جامعه بيابند. همچنين نبود آزادي بيان، رواج جهل، ناآگاهي، شايعه و خرافات، باعث شده تا مردم سخنان روشنفکران و نمايندگي آنان را نپذيرند که اين امر، فاصلهگرفتن روشنفکر از مردم و جامعه را در رمان «ذاکرة الماء» در پي داشتهاست.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601جمالیة الملامح المتمیّزة فی قصیدة «اللامیة الفخریة»
لأبیالعلاء المعرّی من منظار الأسلوبیةزيبايي شناسي مؤلفههاي برجستهساز در قصيدة «اللامية الفخرية» ابوالعلاء معرّي با رويکرد سبکشناسي16118253662ARبهروز قربان زادهاستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه مازندران، بابلسرجواد محمدزادهدانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعليسينا، همدانرسول فتحي مظفّريدکتري زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعليسينا، همدانJournal Article20160616عالج هذا البحث حسب المنهج الوصفی ـ التحلیلی ومن منظار الأسلوبیة، جمالیات الملامح المتمیّزة لقصیدة "اللامیة الفخریة" فی المستویات: الصوتیة، والمعجمیة، والنحویة، والدلالیة والفکریة. فی المستوی الصوتی، تبیّن أنّ الشاعر قد حظی باستخدام الصوامت والمصوتات ذات الصفات المجهورة مثل "الألف واللام" لیخلق نمطاً من أنماط الموازنة بین الموسیقی الداخلیة وفحوی القصیدة. فی المستوی المعجمی، أثبت البحث أنّ الشاعر قد استخدم ضمیر "الأنا" المتکلّم من أجل الوحدة الموضوعیة فی القصیدة؛ حیث إنّ تواتره ـ بالإضافة إلی خلق الملمح الأسلوبی ـ قد أدّی إلی إثبات استعلاء الشاعر ونرجسیته. یُعدّ تقدیم ما حقّه التأخیر والاعتراض من أهمّ الظواهر المنزاحة عن المعیار النحوی وتکمن جمالیاتهما فی حصر المعانی النرجسیة وتخصیصها لدی الشاعر، علاوة علی ذلک، لهما غایة من التأثیر والمفاجئة فی المتلقّی. أمّا الاستعانة المنشودة بالعناصر اللغویة (الاستعارة والتشبیه و...) وخلق الصور المخیّلة والعاطفیة، والتأکد علی الاستعلاء وإثبات النمطین من النرجسیة فهی من السمات الأسلوبیة الأخری فی التعبیر عن المعانی الفخریة والتغنّی بها.مقالة حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي و با اتکا به رويکرد سبکشناسي، جنبههاي زيباييشناسي متغيرهاي برجستهسازِ قصيدة «اللامية الفخرية» را در لايههاي مختلف (آوايي، واژگاني، نحوي، معنايي و کاربردي) بررسي کرد. در لاية آوايي شاعر از صامتها و مصوتهايي که داراي صفت جهر هستند، همچون «الف و لام» بهتناوب بهره بردهاست که زيباييشناسي استفاده از اين دو حرف، ايجاد توازن و تعادل ميان موسيقي دروني با محتواي شعر است. نتايج بهدستآمده در لاية واژگاني نشان ميدهد که شاعر به منظور ايجاد وحدت موضوعي در قصيده از ضمير أنا به فراواني استفاده کرده که بسامد بالاي آن، علاوه بر آفرينش متغيري سبکساز، برتريطلبي شاعر را هم اثبات ميکند. مهمترين هنجارگريزيهاي نحوي، تقديم ما حقه التأخير و اعتراض است که زيباييشناسي آنها؛ تأثيرگذاري بيشتر بر خواننده، حصر معاني خودشيفتگي در وجود شاعر است. کاربرد هدفمند از عناصر زباني (استعاره، تشبيه،..) تصويرسازيهاي مخيّل، و اثبات دو نوع خودشيفتگي(libidinal وlucid) از ويژگيهاي بارز سبکي در بيان معاني فخر و خودستايي است.الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة23456361144620180601نقش ترجمه و مشارکت فیلمهای دوبله شده در تربیت فرزندان کشورهای حوزۀ خلیج فارس بر اساس ارزشهای اخلاقیدور الترجمة ومساهمة الأفلام المدبلجة في غرس القيم الأخلاقيّة لدى أبناء الدول المطلّة على خليج فارس18320051446ARمحمد جواد بورعابداستاديار گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه خليج فارس، بوشهرJournal Article20170830فیلمها در شکلگیری شخصیت کودکان و تربیت آنان بر اساس آموزههای اسلامی و سنتهای کشورهای منطقۀ خلیج فارس نقش بسزایی دارد. در این میان، اهمیت ترجمۀ فیلمها کمتر از خود فیلمها نیست؛ زیرا با ترجمۀ فیلمهایی با رویکرد اسلامی و سنتی، میتوان کودکان را بر اساس اصول اسلامی تربیت نمود و از حریم خانواده در برابر تهاجم فرهنگی فیلمهای غربی محافظت کرد. بدین ترتیب میان زبان عربی و محافظت از فرهنگ مردم منطقه پیوند عمیقی وجود دارد. بهویژه اینکه زبان عربی، عنصر مشترک کشورهای اسلامی است. دانشجویان این رشته با بهدستآوردن مهارت، میتوانند در برابر آسیبهای جهانیشدن (بهویژه تهاجم فرهنگی غرب با تولید فیلمهای غیراخلاقی) بایستند؛ به شرطی که با حضور در دورههای آموزشی و توانبخشی نوین، دانش و مهارت لازم را در ترجمه کسب کنند. متصدیان امر نیز میتوانند با تشویق آنان به شرکت در کارگاههای ترجمه، گنجاندن واحدهای ویژۀ ترجمه در سرفصل واحدهای درسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی و ایجاد زمینه برای مشارکت گستردۀ دانشجویان در فعالیتهایی در سطح ملی، منطقهای و جهانی به آنها کمک کنند تا آموزۀهای خود را به کار ببندند. انجام این کارها از این نظر اهمیت دارد که قشر گستردهای از عربزبانان منطقه، فیلمهای ایرانی دوبلهشده به زبان عربی را به دلیل تناسب با فضای خانوادهشان تماشا میکنند. این جستار، نخست به اهمیت زبان عربی و فرهنگ اسلامی و ملی مردم منطقه اشاره میکند، سپس بر ضرورت مشارکت در ترجمۀ فیلمها تاکید میورزد و در پایان از نقش بسزای مراکز آموزشی در ایجاد کارآفرینی برای دانشجویان و نیز گسترش فرهنگ اسلامی و ملی کشورهای منطقه سخن میگوید.للأفلام الحظّ الأوفر في تکوين شخصيّة الأطفال وتوجيههم نحو القيم الإسلاميّة وتقاليد شعوب منطقة خليج فارس؛ فإذا کان للأفلام هذا الدور الأمثل، فللترجمة دور لا يقلّ عن ذلک؛ لأنّه بترجمة الأفلام التي تتّخذ من الشريعة والتراث الإقليمي دستوراً للحياة يمکن إرساء المبادئ الإسلاميّة لدى الأبناء والحفاظ على نقاء الأسرة والابتعاد عن نظيراتها من الأفلام الغربيّة التي تستهدف تهديم ثقافتنا. ومن هنا يظهر الارتباط الوطيد بين اللّغة العربيّة والحفاظ على ثقافة شعوب المنطقة؛ حيث تتّخد هذه اللّغة وسيلة لترجمة الأفلام التي تنتجها شعوب المنطقة. فالأمر هذا يُعدّ ضمان جهوزيّة هذه الشعوب للحفاظ على هويّتها وبالتالي الالتزام بالوفاق والابتعاد عن کلّ أمر يؤدّي إلى الانشراخ بين الشعوب؛ خاصّة وأنّ العربيّة تعتبر عنصراً مشترکاً يربط بين شعوب الحضارة الإسلاميّة. فالدارسون لهذه اللّغة باکتسابهم الخبرة والتحلّي بالکفاءة بإمکانهم التصدّي للعولمة التي يشنّها الغرب ضدّ المسلمين بأفلامه اللأخلاقيّة، لکنّه على شرط تمکين الشباب من المعارف والمهارات للاستخدام الأمثل لمهارات الترجمة باعتماد برامج تدريبيّة وتأهيليّة کثيفة ومتجدّدة، وتشجيع بالحضور في دورات تدريبيّة مختلفة وإدماج موادّ مختصّة بالترجمة ضمن المقررات الجامعيّة، وتيسير المشارکة الواسعة للشباب في الفعاليّات الوطنيّة والعربيّة والدوليّة التدريبيّة والتأهيليّة لوضع معارفهم في محلّ التنفيذ. يبدو ذلک هامّاً لمّا نرى أنّ هنالک شريحة عريضة من شعوب البلدان العربيّة أصبحت تتابع الأفلام الإيرانيّة المدبلجة إلى اللغة العربيّة، خاصّة وأنّها متمسّکة بما يتناسب مع الجوّ العائلي. فلإنجاز هذا الهدف أشار البحث أوّلا إلى أهمّيّة اللغة العربيّة والثقافة الإسلاميّة والمحلّيّة لشعوب المنطقة ثمّ أکّد على ضرورة المشارکة في ترجمة الأفلام، وأخيراً بيّن دور المراکز التعليميّة في خلق فرص عمل للدارسين ونشر الثقافة الإسلاميّة والتراث المحليّ للدول الإسلاميّة.