نویسنده
چکیده
بیاتی شاعری بود همیشه درسفرکه چون پرندگان مهاجرکوچی همیشگی را برگزید و آوارگی در جهان را پیشه کرد و با دغدغه هجرت و تبعید اشعار خود را آکند، چندان که به عنوان شاعر تبعیدگاههای دنیا شناخته شد، همآره با احساس غربت دست به گریبان بود؛ احساسی که در گذار از مراحل مختلف جلوههای مختلفی به خود گرفت. به گونهای که از واقعیتی ملموس آغاز شد وبه احساسی عرفانی وعمیق انجامید. در این مقاله تلاش شده تا با کشف ابعاد و ریشه های احساس غربت در شعر بیاتی زوایای پنهان و دغدغه های درونی شاعر نشان داده شود.
کلیدواژهها