نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسندگان
دانشگاه مازندران
چکیده
چکیده:
تکگویی درونی، شیوهای از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در داستاننویسی، متداول شد و توجه بسیاری از شخصیتهای ادبی را به خود معطوف ساخت؛ و یکی از شیوههای بیانی است که راوی، نویسنده، از آن بهمنظور پیشبرد ماجراهای داستان خود بهره میگیرد و گفتاری را که در ذهن یکی از قهرمانان، یا قهرمان اصلی جریان دارد، برای خوانندگان روایت میکند تا بدینوسیله محتوای ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه قهرمان را به خواننده منتقل کند.
توفیق الحکیم، نویسندهی معروف و معاصر مصری، در زمینهی تکگویی در بعضی از داستانها و رمانهای خود ازجمله «حمار الحکیم»، بهگونهای پیش میرود که گاهی در چند صفحه از داستان، شخصیت با خود حرف میزند؛ بهخصوص با تکگوییهایی که به زبان درنمیآید و در طی آن، جریان ضمیر ناخودآگاه همانطور که در ذهن شخصیت رخ میدهد، بدون دخالت نویسنده، بازگو میشود؛ این روند، چنان واقعی و صادقانه است که ضعف ساختاری بهوجود نمیآورد.
این جستار بر آن است یکی از وجوه رنگارنگ بازنمایی گفتمان را در رمان «حمار الحکیم» از منظر تکگویی درونی بررسی کند تا چگونگی بهکارگیری تکگویی درونی در آن توضیح داده شود و نحوهی شکلگیری انواع آن، تجزیه و تحلیل شود تا به کمک آن به توصیف دنیای شخصیتها و اشیای پیرامون آن بپردازد که در ذهن قهرمان داستان وجود دارد و بیان کند که نویسنده از شیوههای مختلف تکگویی درونی بهعنوان ابزاری برای بیان افکار و اندیشههای درون ذهن شخصیت داستان، استفاده کرده است.
کلیدواژهها