زهرا رحیم پور؛ احمد پاشازانوس
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 1-22
چکیده
تحلیل گفتمان انتقادی یكی از رویكردهای تحلیل گفتمان وبررسی متون است كه در حوزه زبانشناسی مورد نقد وبررسی قرار میگیرد. در این رویكرد، زبان مجموعهای از روابط عمیق میان قدرت وایدئولوژی در گفتمانهاست. رویكرد فركلاف الگویی است كه گفتمان را در سه سطح توصیف، تفسیر وتبیین به چالش میكشد. حاصل آن، درك عمیقتر وفهم بهتر مخاطب از گفتمان ...
بیشتر
تحلیل گفتمان انتقادی یكی از رویكردهای تحلیل گفتمان وبررسی متون است كه در حوزه زبانشناسی مورد نقد وبررسی قرار میگیرد. در این رویكرد، زبان مجموعهای از روابط عمیق میان قدرت وایدئولوژی در گفتمانهاست. رویكرد فركلاف الگویی است كه گفتمان را در سه سطح توصیف، تفسیر وتبیین به چالش میكشد. حاصل آن، درك عمیقتر وفهم بهتر مخاطب از گفتمان است تا بتواند داوری وقضاوت منصفانهتری نسبت به آن داشته باشد. نورمن فركلاف نظریه پرداز وپژوهشگر بریتانیایی در این رویكرد، متون را در خدمت روابط اجتماعي وسیاسي وفرهنگی میگیرد. در این مقاله سعی بر آن شده است خطبههای هاشم بن عبد مناف با رویكرد تحلیل گفتمان انتقادی فركلاف در سه حوزه توصیف وتفسیر وتبیین مورد مطالعه وبررسی قرار گیرد.هدف اصلی از این پژوهش، مطالعه متون قدیمی در رویكردی مدرن؛ یعنی تحلیل گفتمان انتقادی است. خطبههای هاشم بن عبدمناف در رویكرد فركلاف، در سطح توصیف پیرامون ویژگیهای زبانی خطب، مانند جملات ونقش كلمات وسپس چگونگی انعكاس مفاهيم قدرت وایدئولوژی در بستر نحو عربی بررسی؛ در بخش تفسیر، همراه با ساختار وسیاق خطبهها چگونگی گفتمان وابعاد آن، تحلیل؛ ودر سطح تبیین (تأویل) ایدئولوژی، قدرت وسلطه نرم در جامعه جاهلی در سطح منطقهای وبین المللی منعكس میگردد. او تلاش میكند با نحوه قدرت واعمال آن در عرصه سیاسي، حكومت وموجودیت خود را حفظ نماید.
جاسم نگارش؛ صادق ابراهیمی کاوري؛ سهاد جادري
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 23-46
چکیده
دیستوپیا (Dystopia) یا ویرانشهر، تكامل یافتۀ پا پس گذاری بشریت از فضیلتهای اخلاقی ومیل به سوی رذائل اخلاقی وگمگشتگی وفرو رفتن در تعصّبات ميباشد، و شهر و جامعهای است كه در آن بدی و پلیدی حاكم شده و نقطه مقابل یك اتوپیا یا جامعه آرمانی (آرمانشهر یا مدینه فاضله) است. این مفهوم ریشه در فلسفه دارد و زندگی در آن، به دلیل چیرگی معضلات ...
بیشتر
دیستوپیا (Dystopia) یا ویرانشهر، تكامل یافتۀ پا پس گذاری بشریت از فضیلتهای اخلاقی ومیل به سوی رذائل اخلاقی وگمگشتگی وفرو رفتن در تعصّبات ميباشد، و شهر و جامعهای است كه در آن بدی و پلیدی حاكم شده و نقطه مقابل یك اتوپیا یا جامعه آرمانی (آرمانشهر یا مدینه فاضله) است. این مفهوم ریشه در فلسفه دارد و زندگی در آن، به دلیل چیرگی معضلات و زشتیها، دلخواه هیچ انسانی نیست. ترسیم یك جهان دیستوپیایی و احتمال وقوع آن در آینده، معمولاً به منظور هشدار به مردم در مورد ادامه یا افزایش رذالت ها و معضلات اجتماعی صورت گرفته است. تلاش انسان اكثر مواقع به ساخت دیستوپیا منجر شده است. این اصطلاح با مسائل سیاسی، فلسفی وجامعهشناختی ارتباطی تام دارد كه در دورۀ تجدّدگرایی اروپا بیشتر خود را نمایان ساخت، و حكومتها برای تسلّط بر ملّتها قوانین فرمانبردار خلق نمودند. در این بین مفهوم ویرانشهری با جوامع عربی ارتباطی تنگاتنگ دارد و عراق را ميتوان قربانی اين مفهوم دانست. هر آنچه در عراق معاصر روی میدهد همانند از بین رفتن مكارم اخلاقي، مردسالاری، فساد طبقۀ حاكم، و ترس از حال و آینده، همه جزئی از ویرانشهری است. سنان انتون از جمله نویسندگانی است كه به ويرانشهر توجّه خاّصی دارد و اين در رمان های وی تجلّی یافته است. این پژوهش به شیوۀ توصیفی-تحلیلی با هدف تبيين جنبههاي ویرانشهری در رمان یا مریم اثر سنان انتون به نگارش در آمده است، و در نتیجۀ آن خواهیم دید كه تعصّبات مذهبی یكی از مهمترین دلایل ظهور این ويران شهري است.
حمیده بامری؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ علی اصغر حبیبی
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 47-68
چکیده
نظریة اصول همكاری كه بانی آن پول گرایس است بر پایة قواعدی استوار است كه بر محور ارتباط زبان و مخاطب و ویژگیها و ابعاد آن میچرخد. گرایس این چهار قاعده را شامل اصل كمیت، كیفیت، روش و مناسبت معرفی میكند و معتقد است اگر سخنی متناسب با این چهار قاعده باشد به اصل همكاری شناخته میشود و اگر بنابر اغراض بلاغی خاص، برخلاف این قواعد صورت ...
بیشتر
نظریة اصول همكاری كه بانی آن پول گرایس است بر پایة قواعدی استوار است كه بر محور ارتباط زبان و مخاطب و ویژگیها و ابعاد آن میچرخد. گرایس این چهار قاعده را شامل اصل كمیت، كیفیت، روش و مناسبت معرفی میكند و معتقد است اگر سخنی متناسب با این چهار قاعده باشد به اصل همكاری شناخته میشود و اگر بنابر اغراض بلاغی خاص، برخلاف این قواعد صورت پذیرد در این صورت تابع اصل نقض همكاری است. در این پژوهش تلاش میشود اصول همكاری یا نقض آن در دیوارنوشتههای عربی و فارسی كه پدیدهای نوظهور در جوامع كنونی به شمار میآید و عموما پیام آن به صورت غیرمستقیم به مخاطب منتقل میشود، مورد بررسی قرارگیرد. بر این اساس 400 دیوارنوشتة عربی و فارسی انتخاب شد تا با بررسی آنها بر اساس اصول همكاری گرایس، زمینههای مشترك فرهنگی میان عربها و ایرانیان كشف گردد. نتایج نشان میدهد بخش زیادی از دیوارنوشتههای عربی و فارسی (%63عربی و %59 فارسی) در پی نقض اصول همكاری گرایس پدید آمدهاست و علت این امر میتواند در این باشد كه دیوارنویس قصد دارد پیامهایی را كه نمیتواند صراحتا به مخاطب انتقال دهد، با ساختاری تلویحی به وی منتقل نماید. بنابراین این میزان از تشابه میتواند بیانگر مشابهتهای فرهنگی میان عربها و ایرانیان باشد.
محمدنبي احمدي؛ ناهيد پيشگام
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 69-90
چکیده
تعدّ مکونات المقاومة في أدب الأطفال من أکثر الأنواع الأدبیّة تأثیراً في أي ثقافة وأمة. الأطفال هم أکثر أفراد المجتمع ضعفا. بسبب الوضع الحالي في سوریا، یواجه الأطفال السوریّون العدید من الأزمات والتواترات الإجتماعیّة. ومن هنا فإنّ الأدب السوريّ المعاصر مرتبط به أیضاً، وکلّ شاعر محبّ للحریّة یجعل من اضطهاد الأطفال موضوع قصائده. حسین ...
بیشتر
تعدّ مکونات المقاومة في أدب الأطفال من أکثر الأنواع الأدبیّة تأثیراً في أي ثقافة وأمة. الأطفال هم أکثر أفراد المجتمع ضعفا. بسبب الوضع الحالي في سوریا، یواجه الأطفال السوریّون العدید من الأزمات والتواترات الإجتماعیّة. ومن هنا فإنّ الأدب السوريّ المعاصر مرتبط به أیضاً، وکلّ شاعر محبّ للحریّة یجعل من اضطهاد الأطفال موضوع قصائده. حسین حبش من الشعراء السوریین الذین لم یستطع قلبهم النابض أن یتحمّل غزو أرواح وأجساد الأطفال، وغمر القلم في جوهر شعرهم لیعکس هذا القهر في أشعاره. نعتزم في هذا المقال استخدام المنهج الوصفيّ - التّحلیليّ لتحلیل الأفکار الذهنیّة للطفل السوريّ حول الحرب وتأثیرها علی روحه ونفسه في مجموعة قصائد "ملک الطائر" بناءً علی أکثر مفاهیم المقاومة تمیزًا وتشیر نتائج البحث إلی أن الشاعر قد عکس عنصر الطفل والآثار النفسیّة للحرب علی الطفل بأکثر الطرق الفنیّة في شعره. مستفیدًا من الفکر التجاوزيّ ووثبته نحو المستقبل، یوضح مستقبلًا مشرقًا للمجتمع، معتمدًا علی الجیل القادم. إستنتاج آخر لهذا المقال هو أن الشاعر قد صور في شکل کلمات ومفاهیم ساخرة الأذی النفسيّ والجروح التي عانی منها الطفل. ثانیّا، في تصویره ظلم الطفل وعالم أبنائه النقيّ، استخدم ألعابًا رمزیّة وقلب التفسیر، وکذلک الشخصیّات الموجودة في شعر الشاعر، فکان مثالهم الخارجي أکثر من غیر الواقعیّة.
عبدالرزاق رحماني؛ شهلا جعفری
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 91-116
چکیده
علی الرغم من المحاولات الکثيرة لتيسير تعلّم القواعد العربية، إلّا أنّه مازال بض الطلّاب يواجهون الصعوبة في هذه المادّة الدراسية؛ فلذلک يبدو من الواجب استخدام الذکاءات المتعددة في تنمية مهارات الطلّاب و الوقاية من (الحيلولة دون) ضعفهم. إنّ نظرية الذکاءات المتعددة لجاردنر تعدّ من أهمّ هذه الذکاءات؛ بناء علی ذلک أنّ التعليم لا يحصل ...
بیشتر
علی الرغم من المحاولات الکثيرة لتيسير تعلّم القواعد العربية، إلّا أنّه مازال بض الطلّاب يواجهون الصعوبة في هذه المادّة الدراسية؛ فلذلک يبدو من الواجب استخدام الذکاءات المتعددة في تنمية مهارات الطلّاب و الوقاية من (الحيلولة دون) ضعفهم. إنّ نظرية الذکاءات المتعددة لجاردنر تعدّ من أهمّ هذه الذکاءات؛ بناء علی ذلک أنّ التعليم لا يحصل عن طريق استخدام الطاقات المعرفية فحسب، بل يرتبط أنواع الذکاءات معاً. نظراً للتحدّيات الموجودة بين اللغة و المنطق بناءا علی أنّ اللغة و الفکر شئ واحد أو أنّ التفکير يسبق اللغة و أساس عملية اللغة؛ فلذلک هذا البحث قد ألقی الضوء علی دراسة العلاقة بين الذکاء اللغوي- اللفظي و الذکاء المنطقي- الرياضي و فهم القواعد العربية. قد شملت مجتمع الدراسة علی اثنين و خمسين طالبا و طالبة من طلّاب جامعة هرمزگان في فرع اللغة الفارسية و آدابها الذين اختاروا هذه المادة الدراسية في الفصل الثاني من السنة الدراسية 99-1398. و قد قام البحث اعتمادا علی المنهج المسحي، الاستقصائي باستخدام معامل ارتباط بيرسون و معامل الانحدار لدراسة العلاقة بين متغيرات البحث. قد تمّ جمع المعلومات باستخدام الاستبيان المعياري، استبيان الذکاءات المتعددة لجاردنر في مجال الذکاء اللغوی- اللفظي و الذکاء المنطقی- الرياضی. و أشارت النتائج إلی أنّ هناک علاقة موجبة بين هذين الذکاءين و فهم القواعد العربية بحيث هذا الأمر يؤدّي إلی تقدّم الطلاب في هذه المادّة الدراسية؛ بعبارة أخری إنّ القسم الکبير من أسباب التقدّم أو الفشل لطلّاب الفرع اللغة الفارسية و آدابها بجامعة هرمزگان في فهم قواعد اللغة العربية يتعلق بدرجة مقياس ذکائهم في هذين الذکاءين المذکورين؛ علی هذا الأساس يمکن ارتقاءه بتوفير التناسب و التناسق بين نوع الذکاءات في الطلاب و المواد الدراسية.
مصطفی مهدوی آرا
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 117-136
چکیده
«الأيام» هو سيرة ذاتية للأديب المصري المعاصر، طه حسين الذي استعاد فيه ذکرياته عن فترة الطفولة و المراهقة. إن مبدأ الصدق و إلتزام الکاتب لسرد المرجعية الواقعية في سيرته الذاتية، هي من أولی التحديات التي أدخلت مفهوم هذا الجنس الأدبي في ضباب من الغموض و الإبهام. فقد سعی «جورج ماي» الباحث الفرنسوي المعاصر أن يحدّد إطاراً موضوعياً ...
بیشتر
«الأيام» هو سيرة ذاتية للأديب المصري المعاصر، طه حسين الذي استعاد فيه ذکرياته عن فترة الطفولة و المراهقة. إن مبدأ الصدق و إلتزام الکاتب لسرد المرجعية الواقعية في سيرته الذاتية، هي من أولی التحديات التي أدخلت مفهوم هذا الجنس الأدبي في ضباب من الغموض و الإبهام. فقد سعی «جورج ماي» الباحث الفرنسوي المعاصر أن يحدّد إطاراً موضوعياً لهذا الجنس الأدبي في کتابه «السيرة الذاتية» وقد أشار إلی دوافع الکاتب الذاتية لکتابة سيرته الذاتية وکيفية تقريره للوقائع المعيشة. ويبدو أن تبيين دور هذين العنصرين ليساعدنا في مدی إلتزام الکاتب بالمرجعية التاريخية للوقائع وتصويره للشخصيات الحقيقية. وقد جاءت هذه الدراسة علی ضوء المنهج الوصفي – التحليلي متخذةً الإطار النظري لجورج ماي لتناول مدی إلتزام طه حسين بالمرجعية الحقيقية لتصويره البطل الصبيّ و الشخصيات الروائية الأخری وکيفية تقريره للحوادث التي جرت علیه منذ بداية حياته. وتدلنا نتائج البحث من جراء دلالات جورج ماي السِير الذاتية إلی: إنّ ما استعرضه طه حسين لصورة الصبيّ وملامحه النفسية، لیس منطبقاً لما شهده التاريخ انطباقاً کاملاً بل صوّره متأثراً بالدوافع الذاتية مستلهماً الشخصيات المثالية کأبي العلاء المعري و ابنخلدون، کما أن الصور التي قدمها الکاتب من الآخرين، هي خاضعة لرؤية طه حسين السلبية للمجتمع المصري. وما نشاهده من تقريره للأحداث، ليس ضمن مبدأ الصدق والمرجعية التاريخية.
حميدرضا ميرحاجي
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 137-158
چکیده
إنّ أداة اللغة وتقنیات عرْض الجمل التي یتمّ في شکل القواعد الصرفیّة والنحویّة تعدّ من أهمّ العناصر في عملیّة فهم النّص. أولئك الذین هم ملتزمون في هذا المجال بالدراسات التراثیّة فهم یبحثون في دراساتهم عن أقلّ قدراتها. وأمّا الذین یتّجهون نحو الدراسات الحدیثة ویرغبون فیها فهؤلاء إمّا یغضّون النظر عن هذا المسبار اللغوی جملةً وتفصیلاً ...
بیشتر
إنّ أداة اللغة وتقنیات عرْض الجمل التي یتمّ في شکل القواعد الصرفیّة والنحویّة تعدّ من أهمّ العناصر في عملیّة فهم النّص. أولئك الذین هم ملتزمون في هذا المجال بالدراسات التراثیّة فهم یبحثون في دراساتهم عن أقلّ قدراتها. وأمّا الذین یتّجهون نحو الدراسات الحدیثة ویرغبون فیها فهؤلاء إمّا یغضّون النظر عن هذا المسبار اللغوی جملةً وتفصیلاً وإمّا یسمحون فقط بإلقاء بصیص من الضوء منه في ساحة فهم النّص. في هذه الوجیزة نرید أن نتکلّم عن ماهیّة الصّرف والنّحو وامتزاج هذه المادّة بالنقد والتحلیل. فإن قلّلنا الطاقة المکنونة فیها واکتفینا منها بتعیین العلامات الإعرابیة وتعیین معاني المفردات فقط أو الحدّ الأعلی ارتقاء المهارات اللغويّة بها فإنّ هذا بمعنی حرمان المخاطب وإبعاده عن الوظیفة الأساسيّة التي جُعلت لهذه المادّة! متزامناً مع هذا التغییر في هذا الاتجاه المعرفي فإننّا نتوقّع حدوث تغییرات في المصادر التعلیمیّة ومناهج التدریس والتقییمات وکذلك سوف نری تطوراً في توقّعاتنا بالنّسبة إلی هذا المسبار النقدي. إنّ الصرف والنحو شبکه متراصفة حیث یعتبر «المعنی»، «المراد»، «المقام» و«النص» أعمدة هذه الخیمة!
حسن گودرزي لمراسکي؛ زهرا عموزاده آرائي
دوره 17، شماره 61 ، بهمن 1400، صفحه 159-181
چکیده
لخلق القصة، علینا أن نتمتع بخطة عامة وأن نجعل التفاصیل الأخری لها من ضمن هذه الخطة التي حُددت سابقاً وتسمی الحبکة. تُعدّ الحبکة من العناصر الهامة والبناءة لکل قصة وتترکز علی العلاقات السببیة بین أحداث القصة. یستهدف هذا البحث تحلیل عناصر الحبکة فی قصة «مصرع البلبل» الشعریة لإبراهیم طوقان و«گلوبلبل» لفریدون مشیري، مستعیناً ...
بیشتر
لخلق القصة، علینا أن نتمتع بخطة عامة وأن نجعل التفاصیل الأخری لها من ضمن هذه الخطة التي حُددت سابقاً وتسمی الحبکة. تُعدّ الحبکة من العناصر الهامة والبناءة لکل قصة وتترکز علی العلاقات السببیة بین أحداث القصة. یستهدف هذا البحث تحلیل عناصر الحبکة فی قصة «مصرع البلبل» الشعریة لإبراهیم طوقان و«گلوبلبل» لفریدون مشیري، مستعیناً بالمنهج التحلیلی-الوصفي ویرید أن یثبت أنّ الحبکة الکامنة في هذه الأشعار، لها تأثیر کبیر في ذروة القصة وعدم رتابتها. من جانب آخر، البدایة الذکیة والمثیرة للسؤال واستخدام العقدة في القصة في وقتها المحدد ثم خلق الصراع ونهایةً حل العقدة، جعلت المخاطب یشعر أن القصة تمتلك مساراً منطقیاً وترد علی أسئلته جمیعها. إضافة الی هذا، إنّ الشخصیة والرؤیة السردیة لهما تأثیر کبیر فی الحبکة، لأنّ الراوي یکون سارداً علی ما یعطي معلومات غیرکافیة وکثیرة من أحداث المستقبل للقارئ، فمن هذا المنطلق، یجعل القارئ أکثر مصاباً بالتعلیق مقارناً مع الشخصیات الأخری.