ادريس اميني؛ ابوالحسن امين مقدسي
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 1-22
المستخلص
ملخّص: إن التشابه الکبير بين اللغة الشعرية المعقدة عند أدونيس بجمالية لغته المليئة بالاستعارات المتباعدة و جوانبها التعبيرية و الإيحائية و بين المدرسة السريالية و اتساق منهج الشاعر الشعري مع رؤية هذا المذهب، يطرحان علي الصعيدين الأدبي و المعرفي تساؤلات عن أسباب هذا التقارب بل الانتماء. فالأسلوب الشعري عند أدونيس و بخاصة في دواوينه ...
أكثر
ملخّص: إن التشابه الکبير بين اللغة الشعرية المعقدة عند أدونيس بجمالية لغته المليئة بالاستعارات المتباعدة و جوانبها التعبيرية و الإيحائية و بين المدرسة السريالية و اتساق منهج الشاعر الشعري مع رؤية هذا المذهب، يطرحان علي الصعيدين الأدبي و المعرفي تساؤلات عن أسباب هذا التقارب بل الانتماء. فالأسلوب الشعري عند أدونيس و بخاصة في دواوينه الأولي يتماشي و يتناغم مع عناصر السريالية و ظهرت بوادر من توجه الشاعر السريالي في ممارساته الشعرية الأولي و بلغت ذروتها في هذا الديوان. و بالرغم من هذا لم يتعرض أي دراسة للسريالية عند أدونيس و لم تتوقف عندها إلا أقوال مبعثرة تخلو من الاستقصاء و العمق. من هنا و تلبية لهذه الحاجة، عالج هذا البحث تأثير المدرسة السريالية في ممارسات أدونيس الشعرية و ذلک بالترکيز علي ديوان «کتاب التحولات و الهجرة في أقاليم النهار و الليل» و ذلک من خلال دراسة منهجية وصفية تحليلية تتناول بنيته الجمالية و التکوينية. و خلص البحث إلي أنه جاء هذا الديوان ليعکس تجسيدات السريالية في شعر أدونيس کما ينظر لها في آرائه النقدية و ليؤکد انتماء الشاعر إلي هذه المدرسة فکرا و ممارسة.
حسين شمس آبادي؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ صديقة بزرکنيا
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 23-38
المستخلص
ملخّص:
إن القضية الفلسطينية قضية شعب يجاهد في سبيل تحرير أرضه وإعادة الحرية إلي وطنه وطرد الغاصبين من بيته، وهي من الموضوعات الجوهرية التي شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحيين، فراحوا يسجّلون حضورهم السياسي من خلال إنتاجاتهم الأدبية متحدثين عن مأساة الشعب الفلسطيني وقضية الأرض. يشير تاريخ تطور المسرحية العربية إلى وجود موقف ...
أكثر
ملخّص:
إن القضية الفلسطينية قضية شعب يجاهد في سبيل تحرير أرضه وإعادة الحرية إلي وطنه وطرد الغاصبين من بيته، وهي من الموضوعات الجوهرية التي شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحيين، فراحوا يسجّلون حضورهم السياسي من خلال إنتاجاتهم الأدبية متحدثين عن مأساة الشعب الفلسطيني وقضية الأرض. يشير تاريخ تطور المسرحية العربية إلى وجود موقف لها من القضية الفلسطينية، فقد بدت المسرحية العربية في طور نشأتها حتى الآن متآلفة مع القضية من خلال ترکيزها على تصوير اضطهاد الشعب الفلسطيني وظلم الصهاينة والإنکليز لهم. من المسرحيين الذين جعلوا القضية همَّهم الأول «علي عُقلة عُرسان» الکاتب والناقد المسرحي السوري الذي کانت القضية –على حدّ قوله- مرکز النبض وأهم الموضوعات التي يدور حولها إنتاجه. مسرحيةُ «فلسطينيات» لعُرسان رکزّت علي نکبةِ فلسطين هذه الکارثةِ الکبرى في حياة الأمة الإسلامية وهذه الدراسة تسعي أن تحلل تجليات القضية في المسرحية. بالقراءة والتدقيق في عناصر المسرحية من الشخوص والحوارات والفضاء وغيرها يبدو موضوعها الرئيسي وهو التعبير عن الظلم الذي مارسه اليهود والإنکليز في حق الفلسطينيين، وأبعادها الفرعية کالدعوة إلي الثورة والمقاومة، وتصوير حرب 1948م والانتفاضات والخيام وتشرد الشعب الفلسطيني وتصوير المرأة المناضلة. تؤکد هذه المسرحية من البداية إلي النهاية علي أن المقاومة هي الحل الأمثل وأن بقية الحلول خلّابة وإنما تعني المماطلة والاستسلام.
نرگس انصاري
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 39-60
المستخلص
چکيده:
کاربرد نماد در شعر معاصر، يکي از مشخصههاي برجستهي شاعراني است که با چندلايه کردن زبان خود، بر زيبايي اثر افزوده و خواننده را در دريافت معني و مقصود با لذت کشف بيشتري مواجه ميسازند. در اين ميان، شاخهي ادبيات متعهد عربي نيز از اين مشخصه و ظرفيت هنري بهره برده و شاعران متعهد با خلق تصويرهايي زيبا و بديع، زبان رمز و نماد ...
أكثر
چکيده:
کاربرد نماد در شعر معاصر، يکي از مشخصههاي برجستهي شاعراني است که با چندلايه کردن زبان خود، بر زيبايي اثر افزوده و خواننده را در دريافت معني و مقصود با لذت کشف بيشتري مواجه ميسازند. در اين ميان، شاخهي ادبيات متعهد عربي نيز از اين مشخصه و ظرفيت هنري بهره برده و شاعران متعهد با خلق تصويرهايي زيبا و بديع، زبان رمز و نماد را براي آثار ديني خود برگزيدهاند که اين نوع ادبي با توجه به موضوع و محتواي خود، گاه نوع خاصي از نمادپردازي را ميطلبد.
يکي از برجستهترين و شايد پرکاربردترين شاعران رمزپرداز در حوزهي ادبيات متعهد، شاعر معاصر عراقي، جواد جميل است. وي در مجموعهي ارزشمند خود «الحسين لغة ثانية» که به شعر حسيني ميپردازد، زباني آميخته با انواع رمز را بهکار ميگيرد که زبان وي را بهخوبي از ديگر شاعران متعهد متمايز ميسازد. زباني که باوجود بيتوجهي ناقدان بدان، نيازمند بررسي است؛ از اينرو در مقالهي حاضر، تلاش بر اين است تا با روش توصيفي- تحليلي، انواع نمادهاي بهکار رفته در اين مجموعه بررسي شود. البته با توجه به گستردگي و درهمتنيدگي نمادهاي بهکار رفته در شعر وي، تنها مواردي بررسي ميشود که به نوعي مرتبط با مفهوم مقاومت و پايداري است.
يحيي معروف؛ فاروق نعمتي
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 61-86
المستخلص
چکيده:
آرمانشهر در انديشهي شاعران و اديبان، مدينهي فاضله و ناکجاآبادي است که در آن، همهي انسانها در آزادي و سعادت زندگي ميکنند و از ظلم و جور و بيعدالتي خبري نيست. از اين انديشه در شعر معاصر عربي و فارسي با نمادهاي مختلفي ياد ميشود و بيشتر، نتيجهي نوعي غم غربت در نهان شاعر است که او را به تخيل جامعهاي آرماني سوق ميدهد. ...
أكثر
چکيده:
آرمانشهر در انديشهي شاعران و اديبان، مدينهي فاضله و ناکجاآبادي است که در آن، همهي انسانها در آزادي و سعادت زندگي ميکنند و از ظلم و جور و بيعدالتي خبري نيست. از اين انديشه در شعر معاصر عربي و فارسي با نمادهاي مختلفي ياد ميشود و بيشتر، نتيجهي نوعي غم غربت در نهان شاعر است که او را به تخيل جامعهاي آرماني سوق ميدهد. "ارم ذاتالعماد"، بهعنوان برترين نماد آرمانشهري در شعر معاصر عرب مطرح است و در مقابل آن، دوران ايران باستان، مدينهي فاضلهي برخي شاعران معاصر فارسي است. همچنين عصر ظهور مهدي موعود، زادگاه و وطن اصلي، از سمبلهاي مشترک شاعران دو زبان، در ترسيم آرمانشهر خويش است. علاوه بر اين، برخي نمادهاي تخيلي نيز که زاييدهي انديشههاي رمانتيک شاعران معاصر است، در ترسيم اين ناکجاآباد بهکار رفته است. در اين مقاله با تحليل سمبلهاي آرمانشهر در شعر معاصر فارسي و عربي، به شيوهي تحليلي و کتابخانهاي، به پرسشهاي زير پاسخ خواهيم داد:
1. سمبلهاي متفاوت آرمانشهر در شعر معاصر عربي و فارسي، در چه سمبلهايي تجلّي مييابد؟
2. شاعران معاصر دو زبان، در ترسيم مدينهي فاضله، از چه نمادهاي مشترک و تخيّلياي بهره ميگيرند؟
ناهيد نصيحت؛ کبري روشنفکر؛ خليل پرويني؛ فرامرز ميرزايي
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 87-108
المستخلص
چکيده:
بنابر نظريهي «معناشناسيِ روايتِ» گريماس، از طريق برش متن، معنا به دست ميآيد. در اين فرايند معناسازي، کنش و شَوِش، بهعنوان عوامل گفتماني مهم، باعث شکلگيري گفتمان و ايجاد تغيير از وضعيتي به وضعيت ديگر و نيز حالتهاي پس از تغيير ميشوند. کنش، نظامهاي گفتماني هوشمند، و شَوِش، نظامهاي گفتماني احساسي را بهوجود ...
أكثر
چکيده:
بنابر نظريهي «معناشناسيِ روايتِ» گريماس، از طريق برش متن، معنا به دست ميآيد. در اين فرايند معناسازي، کنش و شَوِش، بهعنوان عوامل گفتماني مهم، باعث شکلگيري گفتمان و ايجاد تغيير از وضعيتي به وضعيت ديگر و نيز حالتهاي پس از تغيير ميشوند. کنش، نظامهاي گفتماني هوشمند، و شَوِش، نظامهاي گفتماني احساسي را بهوجود ميآورد. داستان پايداري «حبلٌ کالوريد»، قابليت مطالعه از ديدگاه نشانهمعناشناسي نوين را دارد. در اين گفتمان پويا، ابوهاني، شخصيت اصلي داستان، به دنبال تغيير وضعيت روحي خويش است. اين تغيير، ناخودآگاه و توسط جوانان مبارز، در بستر زماني و مکاني ويژه رخ ميدهد. احساس و ادراک، بهويژه حس شنيداري، اين فرايند شَوِشي را شکل ميدهند. از سوي ديگر، گاهي کنش، گونههاي شَوِشي داستان را بهوجود ميآورد و گاهي هم شَوِش، کنشزا ميشود. در حبلٌ کالوريد، نظامهاي گفتماني هوشمند و حسي ـ ادراکي در تعامل هستند و گونههاي مختلف نشانهمعناشناختي را بهوجود آوردهاند؛ اما گفتمان غالب، گفتمان احساسي است. از ديدگاه موضوعي، چون حبلٌ کالوريد بهعنوان داستان پايداري، اخلاقمحور و ارزشمدار محسوب ميشود، گفتمان مراممدار دارد.
بدين ترتيب هدف اين مقاله، مطالعهي فرايند معناشناسي داستان و ويژگيهاي روايي آن است تا سازوکارهاي توليد معنا و عناصر اصلي شکلگيري معنا را بهدست آورد.
هادي رضوان
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 109-126
المستخلص
چکيده:
سرودههاي عربي خاقاني بيشتر از شعر فارسي وي نيازمند تصحيح و بازنگري است؛ زيرا هرگونه بررسي، تطبيق و مقايسه در شعر عربي خاقاني، خود مستلزم فهم آن است.
اين گفتار، نقدي است بر مقالهي (بررسي مضموني سرودههاي عربي خاقاني و مقايسهي آنها با چکامههاي پارسي وي). نگارنده پس از تصحيح دوبارهي بيتهايي از شعر عربي خاقاني که در ...
أكثر
چکيده:
سرودههاي عربي خاقاني بيشتر از شعر فارسي وي نيازمند تصحيح و بازنگري است؛ زيرا هرگونه بررسي، تطبيق و مقايسه در شعر عربي خاقاني، خود مستلزم فهم آن است.
اين گفتار، نقدي است بر مقالهي (بررسي مضموني سرودههاي عربي خاقاني و مقايسهي آنها با چکامههاي پارسي وي). نگارنده پس از تصحيح دوبارهي بيتهايي از شعر عربي خاقاني که در مقالهي مذکور به آنها اشاره شده است، ابيات را بازخواني کرده و معناي درست آنها را آورده است.
اين پژوهش، نشان ميدهد که تصحيف، تحريف، زيادت و سقط در سرودههاي عربي خاقاني تا چه اندازه فهم آنها را با اشکال روبهرو کرده است.
بر اين اساس، ترتيب مطالب در اين مقاله، تقريباً موافق عنوانهاي مقالهي نقدشده است و مصادر پژوهش، سه تصحيح رايج از ديوان خاقاني است که نويسندگان آن مقاله استفاده کردهاند.
هادي نظري منظم؛ سيد محمود قتالي
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 127-158
المستخلص
چکيده:
شعر تحامق يا گول نمايي گونهاي خاص از ادبيات طنزآلود، ونوعي انتقاد واعتراض ضمني است که در ادبيات عباسي ظهور وگسترش يافت. عصر عباسي جماعتي از شاعران دريوزه، فقير، وهنجارگريز را شاهد بود که در پسِ کودن نمايي وخنداندن مردم، تصويري از دگرگوني ارزشها ودرد ورنج خويش واقشار فقير جامعه به دست داده وبدين وسيله، درآمد وشهرتي کسب کردند ...
أكثر
چکيده:
شعر تحامق يا گول نمايي گونهاي خاص از ادبيات طنزآلود، ونوعي انتقاد واعتراض ضمني است که در ادبيات عباسي ظهور وگسترش يافت. عصر عباسي جماعتي از شاعران دريوزه، فقير، وهنجارگريز را شاهد بود که در پسِ کودن نمايي وخنداندن مردم، تصويري از دگرگوني ارزشها ودرد ورنج خويش واقشار فقير جامعه به دست داده وبدين وسيله، درآمد وشهرتي کسب کردند و به ادبيات عرب نيز صبغهاي مردمي بخشيدند.
روش اين مقاله، توصيفي- تحليلي است و در آن، عوامل پيدايش ادبيات گول نمايي در عصر عباسي واهداف وعلل گرايش به اين آيين مورد بررسي وتحليل قرار گرفته است. تبيين مهم ترين موضوعات وبررسي ويژگيهاي فني وارزش ادبي اين گونه اشعار نيز مورد توجه نگارندگان بوده است.
احمدرضا حيدريان شهري
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، الصفحة 159-184
المستخلص
چکيده:
عبدالوهّاب بيّاتي (1926- 1999) از نامدارترين سرايندگان پيشگام شعر نو عربي در عصر حاضر است که بهويژه در متن فاخر سوگ- سرودهي «موت الإسکندر المقدوني» از دفتر «الموت في الحياة» به طرح سير سوگوارهاي شکست ابرمرد معاصر عراقي در هيئت اسکندر مقدوني پرداخته است. در ادبيات معاصر فارسي نيز مهدي اخوان ثالث (1307- 1369) در سراسر داستانوارهي ...
أكثر
چکيده:
عبدالوهّاب بيّاتي (1926- 1999) از نامدارترين سرايندگان پيشگام شعر نو عربي در عصر حاضر است که بهويژه در متن فاخر سوگ- سرودهي «موت الإسکندر المقدوني» از دفتر «الموت في الحياة» به طرح سير سوگوارهاي شکست ابرمرد معاصر عراقي در هيئت اسکندر مقدوني پرداخته است. در ادبيات معاصر فارسي نيز مهدي اخوان ثالث (1307- 1369) در سراسر داستانوارهي بشکوه «قصّهي شهر سنگستان» از دفتر «از اين اوستا» در بزرگداشتي آييني، تراژدي شکست ابرمرد اساطيري ايران يا همان شهريار شهر سنگستان را بازميگويد.
اين جستار طي خوانش تطبيقي دو سروده، به تبيين الگوي سوگوارهاي عبدالوهّاب بيّاتي و مهدي اخوان ثالث در تصوير «شکست ابرمرد» پرداخته و کوشيده است تا همگانيها و ناهمسانيهاي اين دو غمنامه را در چگونگي روايت شکست قهرمان بازنمايد؛ براي دستيابي به اين هدف، نگارنده پس از گذري کوتاه بر زندگي و آثار پديدآورندگان دو متن، در آغاز، عناصر مطرحِ دو سوگ- سروده را با تأکيد بر طرح داستاني و سازههاي آن، تصوير ابرمرد و انديشه و بينش او مورد توجه قرار داده و در ادامه، براي برابريابي سازههاي سير سوگوارهاي آنها به تحليل گفتار دو متن، سبک، لحن و تکنيک و واکنش رواني روايتشنو ميپردازد و در بخش پاياني، رويکرد فرجامشناسانه و پيشگويانهي راوي را به تماشا مينشيند؛ برآيند نهايي پژوهش حاضر، بهرهگيري دو پديدآور از عناصر برجستهي هر دو گونهي تراژدي و داستان است که در راستاي تبيين روشن آرمان جاودانگيِ نهفته در ضمير خودآگاه با ترسيم نگارههاي مرگ و نيستي در سيري سوگوارانه، نسبتاً موفق بوده است.