ادبی
علی احمدزاده؛ خلیل پروینی؛ کبری روشنفکر
دوره 14، شماره 49 ، اسفند 1397، ، صفحه 111-130
چکیده
المضامین المشترکة فی آداب الأمم التی لم تُرتبط ببعضها، تُعتبر حصیلة طبقة من النفس تسمّی «اللاوعی الجماعی». إن الأبعاد الکامنة فی هذا المستوی من الذهن البشری تتجسّد فی إطار رموز مختلفة یطلق علیها یونغ تسمیة «النموذج الأصلی». بما أنّ الشعر الصوفی ینبع من ذات الشاعر وإستلهامه من «اللاوعی الجماعی» فبالتالی یمکننا أن ...
بیشتر
المضامین المشترکة فی آداب الأمم التی لم تُرتبط ببعضها، تُعتبر حصیلة طبقة من النفس تسمّی «اللاوعی الجماعی». إن الأبعاد الکامنة فی هذا المستوی من الذهن البشری تتجسّد فی إطار رموز مختلفة یطلق علیها یونغ تسمیة «النموذج الأصلی». بما أنّ الشعر الصوفی ینبع من ذات الشاعر وإستلهامه من «اللاوعی الجماعی» فبالتالی یمکننا أن نجد فیه النموذج الأصلی. إحدی هذه النماذج الأصلیة تتجسّد فی نموذج «الإنسان الکامل» والذی قد تمّ إستخدامه فی شعر إبن الفارض الصوفی.
إنّنا فی هذه الدراسة نحاول من خلال الاعتماد علی المنهج الوصفی – التحلیلی ومراجعة الکتب المختلفة فی مجال علم النفس، أن نستعرض الأبعاد النفسیة الکامنة فی شخصیة إبن الفارض معتمدین فیها علی فکرة النموذج الأصلی ومبادئ مدرسة یونغ النفسیة. هذا النموذج الأصلی، بامکانه أن یدلّنا علی نفسیة الشاعر وتقییم شخصیته. إنّه من خلال تداخل قیمته الذاتیة، وتجاوز السلبیات الناتجة عن «النسخ المتماثل» و«تضخم الأنا»، استطاع أن یصل من عملیة «الفردیة» إلی رتبة « الأنا».
ادبی
majid mohammadi bayazidi؛ خلیل پروینی؛ کبری روشنفکر
دوره 12، شماره 41 ، اسفند 1395، ، صفحه 19-38
چکیده
مفهوم عشق در فلسفة اگزیستانسیالیسم با نگاه این فلسفه به دیگری پیوندی ناگسستنی دارد. این فلسفه دیگری را تهدیدی بر سر راه آزادی مطلق میداند. ازاینرو مرد اگزیستانسیالیستی به زن به عنوان دیگری نگاه میکند که قصد تملک و به بند کشیدن او را دارد؛ به همین خاطر او یا به ارتباطهای عاشقانه تن نمیدهد و یا سعی میکند استقلال و آزادی خود ...
بیشتر
مفهوم عشق در فلسفة اگزیستانسیالیسم با نگاه این فلسفه به دیگری پیوندی ناگسستنی دارد. این فلسفه دیگری را تهدیدی بر سر راه آزادی مطلق میداند. ازاینرو مرد اگزیستانسیالیستی به زن به عنوان دیگری نگاه میکند که قصد تملک و به بند کشیدن او را دارد؛ به همین خاطر او یا به ارتباطهای عاشقانه تن نمیدهد و یا سعی میکند استقلال و آزادی خود را در اینگونه روابط حفظ کند. مطاع صفدی به عنوان یکی از تأثیرپذیرندهترین رماننویسان عرب از فلسفة اگزیستانسیالیست، به روابط عاشقانه بین زن و مرد در رمانهای «جیل القدر» و «ثائر محترف»، رنگوبوی اگزیستانسیالیستی بخشیدهاست. این پژوهش در نظر دارد با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی مفهوم عشق و جایگاه زن در آن، در این دو رمان بپردازد. نتایج نشان میدهد که قهرمانان این دو رمان بر اساس نگاهشان به دیگری، نهتنها از عشق ورزیدن به زن ناتوانند، بلکه به ناممکن بودن عشق اعتقاد دارند، بهطوریکه آنها عشق را نوعی نزاع بین عاشق و معشوق تصور میکنند و بر استقلال دو طرف در این گونه روابط تأکید میورزند. درنتیجه زن در این نوع روابط، فقط در جسمش خلاصه میشود و به یک موضوع جنسی صرف تبدیل میگردد.