عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ علی اکبر احمدی چناری؛ سحر دهقانی
المستخلص
در جهانی كه پیوسته در حال رشد و تحول است، مقولة كارآفرینی نقشی مهم در جریان توسعة جوامع دارد. این مقوله یكی از محورهای موردتأكید در فرهنگ عامیانه و ادبیات شفاهی بهشمار میآید. ضربالمثل نمونهای برجسته از فرهنگ عامیانه است كه با ساختاری كوتاه و آهنگین و برگرفته از داستانی عامیانه به پدیدههای مختلف جامعه اشاره دارد. در برخی از ...
أكثر
در جهانی كه پیوسته در حال رشد و تحول است، مقولة كارآفرینی نقشی مهم در جریان توسعة جوامع دارد. این مقوله یكی از محورهای موردتأكید در فرهنگ عامیانه و ادبیات شفاهی بهشمار میآید. ضربالمثل نمونهای برجسته از فرهنگ عامیانه است كه با ساختاری كوتاه و آهنگین و برگرفته از داستانی عامیانه به پدیدههای مختلف جامعه اشاره دارد. در برخی از ضربالمثلهای عربی اشارة مستقیم و یا غیرمستقیم به مهمترین شاخصهای كارآفرینی همچون سختكوشی، خردمندی، مسئولیتپذیری، فردگرایی، فرصتطلبی و درآمدزایی میشود كه این امر بر اهمیت پژوهش در این موضوع میافزاید. در پژوهش حاضر تلاش می شود با تكیه بر روش توصیفی- تحلیلی، مقولة كارآفرینی در 200 ضربالمثل منتخب عربی موردبررسی قرارگیرد و با تأكید بر مبانی علم بلاغت، مهمترین جهتگیریهای آنها استخراج گردد. نتایج نشان میدهد فراوانی بالای شاخصة سختكوشی (32%) و خردمندی (23%) در ضربالمثلهای مورد بحث، بیانگر اهمیت كار و تلاش توأم با خرد و عقل در میان عربهاست. از منظر بلاغت نیز فراوانی بالای جهتگیری توصیفی (47%) و انگیزشی (34%) نشاندهندة توسعة جامعة عرب در توضیح و تبیین شرایط كاری برای مخاطب و ایجاد انگیزه در وی و تشویق به تلاش مداوم و پرهیز از تنبلی و سُستی است.
رضا درویش زاده؛ علي اکبر احمدي چناري؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي
المجلد 18، العدد 64 ، ديسمبر 2022، ، الصفحة 143-161
المستخلص
در دوران پيشامدرن، رمانهاي رئاليستي غالباً مبتني بر بازنمايي واقعيت و مسائل خارج از ذهن بودهاست؛ اما با فروپاشي سبكهاي سنتي در روايت پس از ظهور مدرنيسم و رشد روزافزون دغدغههاي روحي انسان در جوامع مدرن، رماننويسان بيشتر بر نمايش تعارضات روحي و رواني و ترسيم دغدغههاي دروني شخصيتهاي داستاني تمركز كردهاند. جستار حاضر ...
أكثر
در دوران پيشامدرن، رمانهاي رئاليستي غالباً مبتني بر بازنمايي واقعيت و مسائل خارج از ذهن بودهاست؛ اما با فروپاشي سبكهاي سنتي در روايت پس از ظهور مدرنيسم و رشد روزافزون دغدغههاي روحي انسان در جوامع مدرن، رماننويسان بيشتر بر نمايش تعارضات روحي و رواني و ترسيم دغدغههاي دروني شخصيتهاي داستاني تمركز كردهاند. جستار حاضر تلاش ميكند با تكيه بر روش توصيفي-تحليلي، به كشف مؤلفههاي مدرنيسم در رمان «الحب في المنفى» اثر بهاء طاهر (1935م) داستانپرداز مصري بپردازد. مهمترين ويژگي اين رمان كه بهعنوان ضرورت پژوهش تشخيص دادهشد، پرداختن به درونمايههاي اجتماعي با رويكردي عاطفي و ذاتي است. نتايج تحقيق نشان از آن دارد كه نويسنده سعي كرده به شيوة مدرنيستها از طريق تكگوييهاي طولاني به نمايش تعارضات دروني راوي/قهرمان بپردازد؛ از اينرو مسائل دنياي واقعي را در اين رمان به صورتي مبهم بازنمايي نموده و به صورتي عامدانه از مؤلفههاي مدرنيستي بهره بردهاست، طوري كه نظم منطقي رخدادهاي داستان دچار آشفتگي شده و خواننده در دريافت رخدادهاي داستان سردرگم ميشود. همچنين استفادة نويسنده از سازوكار شعرگونگي موجب برتري جنبههاي غنائي و عاطفي داستان بر واقعگرايي گرديده است.
حمیده بامری؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ علي اصغر حبيبي
المجلد 17، العدد 61 ، يناير 2022، ، الصفحة 47-68
المستخلص
إنّ قوام نظرية الاستلزام التخاطبي التي طرحها بول غرايس مبادئ تركز على دراسة العلاقة بين اللغة ومتلقّيها بكل ما تحويه من خصائص ومميزات. لخّص غرايس هذه المبادئ على مبدأ الكم، والكيف، والطريقة، والمناسبة، ويعتقد أن الكلام إذا كان موافقا لهذه المبادئ فيطلق على أنه ملتزم بمبدأ التعاون، وإن خالفها وفقا لأغراض بلاغية خاصة فيسمّى بعملية ...
أكثر
إنّ قوام نظرية الاستلزام التخاطبي التي طرحها بول غرايس مبادئ تركز على دراسة العلاقة بين اللغة ومتلقّيها بكل ما تحويه من خصائص ومميزات. لخّص غرايس هذه المبادئ على مبدأ الكم، والكيف، والطريقة، والمناسبة، ويعتقد أن الكلام إذا كان موافقا لهذه المبادئ فيطلق على أنه ملتزم بمبدأ التعاون، وإن خالفها وفقا لأغراض بلاغية خاصة فيسمّى بعملية خرق التعاون. تسعى هذه الدراسة وفقاً للمنهج الوصفي-التحليلي إلى الوقوف على ظاهرة الاستلزام التخاطبي وخرقه في الكتابات الجدارية العربية والفارسية والتي ظهرت كفنّ جديد في الآونة الأخيرة في المجتمع وأكثر ما يتمّ فيها الانتقال من المعنى الصريح إلی المعنی المستلزم خطابياً. قام البحث بدراسة 400 كتابة جدارية عربية وفارسية من المنظور التداولي للكشف عن وجوه الالتقاء بين الثقافتين العربية والفارسية. أظهرت النتائج أنّ العديد من الكتابات الجدارية العربية والفارسية (%63 العربية و %59 الفارسية) خارقٌ لمبادئ التعاون الغرايسية وأنّ مبدأ الطريقة أكثر مبادئ التعاون خرقاً للكتابات الجدارية (%91 العربية و %87 الفارسية)، والعلة تكمن في أن الكاتب على الجدران أراد أن يوصل الرسالة إلى متلقّيه بصيغة إيحائية لأجل بيان المعاني التي لايمكنه التصريح بها. فإنّ التشابه في هذه النسبة للكتابات الجدارية العربية والفارسية يبيّن وجوهاً من التشابه بين الثقافتين العربية والفارسية.
ادبي
راضيه علي احمد؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ علي اصغر حبيبي
المجلد 15، العدد 50 ، يونيو 2019، ، الصفحة 101-122
المستخلص
ادبيات کودک شامل آثاري است که مخاطب آن کودک است و دو هدف سرگرمکنندگي و آموزشي را دنبال ميکند. يکي از عوامل تأثيرگذاري اين نوع ادبي، طنز موجود در آن است که شگردهاي مختلف بلاغي نقش مهمي در تحقق آن ايفا ميکنند. در ادبيات کودک عربي شخصيتهايي فُکاهي همچون جُحا، انبساط خاطر کودک را فراهم ميآورند؛ بنابراين جُحا را به عنوان فردي معرفي ...
أكثر
ادبيات کودک شامل آثاري است که مخاطب آن کودک است و دو هدف سرگرمکنندگي و آموزشي را دنبال ميکند. يکي از عوامل تأثيرگذاري اين نوع ادبي، طنز موجود در آن است که شگردهاي مختلف بلاغي نقش مهمي در تحقق آن ايفا ميکنند. در ادبيات کودک عربي شخصيتهايي فُکاهي همچون جُحا، انبساط خاطر کودک را فراهم ميآورند؛ بنابراين جُحا را به عنوان فردي معرفي ميکنند که همهچيز را با بذلهگوييِ منحصربهفرد و بلاغت مثالزدنياش روايت ميکند. ارزش ادبي طنز در چنين آثاري در گرو شگردهاي بلاغي خاصي است که متناسب با روحيات کودک به کار ميرود. جستار حاضر با تکيه بر روش توصيفي ـ تحليلي در تلاش است، ميزان تأثيرگذاري شگردهاي بلاغي در همذاتپنداري کودک با شخصيت جُحا را در مجموعة داستاني «نوادر جُحا» (2007م) کشف نمايد. براي دستيابي به اين هدف تمام واژگان داستانها بررسي و عناصر بلاغي آن ارزيابي گرديد. نتايج حاکي از اين است که در اين اثر به ترتيب سازههاي طنزآفرين تکرار، مراعاتنظير، انسانپنداري، کنايه و تضاد بهگونهاي به کار رفتهاست که علاوه بر ايجاد شگفتي و خنده در کودک، در طنزگونگي رخدادهاي داستان و درنتيجه بلاغت طنز مجموعة داستاني تأثير دارد.
ادبي
محسن احمدي؛ فائزه عرب يوسف آبادي؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي
المجلد 12، العدد 40 ، مارس 1438، ، الصفحة 119-142
المستخلص
بشار بن برد، شاعر نابيناي عرب و شوريدة شيرازي، شاعر نابيناي فارسيزبان، در تصاوير شعري به صورت چشمگيري از رنگ استفاده کردهاند. اين مقاله با نقد روانشناسانة شخصيت بشار و شوريده بر اساس آزمايش رنگ ماکس لوشر، در تلاش است تا با روش توصيفيتحليلي رنگهاي ديوان اين دو شاعر را بررسي و تحليل کند. نتايج نشان ميدهد از ميان چهار گروهِ ...
أكثر
بشار بن برد، شاعر نابيناي عرب و شوريدة شيرازي، شاعر نابيناي فارسيزبان، در تصاوير شعري به صورت چشمگيري از رنگ استفاده کردهاند. اين مقاله با نقد روانشناسانة شخصيت بشار و شوريده بر اساس آزمايش رنگ ماکس لوشر، در تلاش است تا با روش توصيفيتحليلي رنگهاي ديوان اين دو شاعر را بررسي و تحليل کند. نتايج نشان ميدهد از ميان چهار گروهِ رنگ در نظرية لوشر، گروه اول در اشعار هر دو شاعر دقيقاً مانند هم است. بر اين اساس، بشار و شوريده هر دو از تحريکات شديدي که منجر به جدايي آنها از جامعه ميگردد، رنج ميبرند و اميدوارند که بتوانند بر بسياري از محدوديتهاي خود فائق آيند. با اين تفاوت که: بشار بااراده و اهل سازش است و از ارتباط با افراد مورد اعتماد خود احساس آرامش ميکند، و با همين روحية سازشگر خود موفق ميشود خود را با شرايط وفق دهد، خواستههايش را محدود کند و از نزديکي عاطفي نسنجيده بپرهيزد. اما شوريده با وجود اميدواري به بهبود اوضاع و غلبه بر محدوديتها، فردي زودرنج، حساس و خودمحور است که اصلاً از وضعيت موجود راضي نيست و تنهايي را ترجيح ميدهد.
حسين شمس آبادي؛ عبدالباسط عرب يوسف آبادي؛ صديقة بزرکنيا
المجلد 9، العدد 28 ، فبراير 1435، ، الصفحة 23-38
المستخلص
ملخّص:
إن القضية الفلسطينية قضية شعب يجاهد في سبيل تحرير أرضه وإعادة الحرية إلي وطنه وطرد الغاصبين من بيته، وهي من الموضوعات الجوهرية التي شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحيين، فراحوا يسجّلون حضورهم السياسي من خلال إنتاجاتهم الأدبية متحدثين عن مأساة الشعب الفلسطيني وقضية الأرض. يشير تاريخ تطور المسرحية العربية إلى وجود موقف ...
أكثر
ملخّص:
إن القضية الفلسطينية قضية شعب يجاهد في سبيل تحرير أرضه وإعادة الحرية إلي وطنه وطرد الغاصبين من بيته، وهي من الموضوعات الجوهرية التي شغلت بال الأدباء العرب وخاصة المسرحيين، فراحوا يسجّلون حضورهم السياسي من خلال إنتاجاتهم الأدبية متحدثين عن مأساة الشعب الفلسطيني وقضية الأرض. يشير تاريخ تطور المسرحية العربية إلى وجود موقف لها من القضية الفلسطينية، فقد بدت المسرحية العربية في طور نشأتها حتى الآن متآلفة مع القضية من خلال ترکيزها على تصوير اضطهاد الشعب الفلسطيني وظلم الصهاينة والإنکليز لهم. من المسرحيين الذين جعلوا القضية همَّهم الأول «علي عُقلة عُرسان» الکاتب والناقد المسرحي السوري الذي کانت القضية –على حدّ قوله- مرکز النبض وأهم الموضوعات التي يدور حولها إنتاجه. مسرحيةُ «فلسطينيات» لعُرسان رکزّت علي نکبةِ فلسطين هذه الکارثةِ الکبرى في حياة الأمة الإسلامية وهذه الدراسة تسعي أن تحلل تجليات القضية في المسرحية. بالقراءة والتدقيق في عناصر المسرحية من الشخوص والحوارات والفضاء وغيرها يبدو موضوعها الرئيسي وهو التعبير عن الظلم الذي مارسه اليهود والإنکليز في حق الفلسطينيين، وأبعادها الفرعية کالدعوة إلي الثورة والمقاومة، وتصوير حرب 1948م والانتفاضات والخيام وتشرد الشعب الفلسطيني وتصوير المرأة المناضلة. تؤکد هذه المسرحية من البداية إلي النهاية علي أن المقاومة هي الحل الأمثل وأن بقية الحلول خلّابة وإنما تعني المماطلة والاستسلام.