سوگل عسکری کاسب؛ حميدرضا مشايخي
المستخلص
رنگ پدیدهای است که میان جهان درون و بیرون انسان پیوند برقرار میکند و نقد روانشناسی رنگ، روشی مناسب برای تحلیل واکنشهای انسان نسبت به رنگهاست. یکی از آزمونهای علمی برای تحلیل روانشناسانه، آزمون هشتگانۀ ماکس لوشر است که بر اساس دادهها و ارقام هشت رنگ مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. رنگها در شعر دارای معانی گوناگونی ...
أكثر
رنگ پدیدهای است که میان جهان درون و بیرون انسان پیوند برقرار میکند و نقد روانشناسی رنگ، روشی مناسب برای تحلیل واکنشهای انسان نسبت به رنگهاست. یکی از آزمونهای علمی برای تحلیل روانشناسانه، آزمون هشتگانۀ ماکس لوشر است که بر اساس دادهها و ارقام هشت رنگ مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. رنگها در شعر دارای معانی گوناگونی هستند و بررسی آنها بر اساس معیارهای روانشناسی، دادههای پنهان شخصیت شاعر را نمایان میسازد. محمد عفیفی مطر شاعر نوگرای مصر در اشعارش رنگهای فراوانی را به کار برده و به کمک این رنگها احساسات خود را نسبت به جهان اطرافش بیان کرده است. این پژوهش میکوشد تا بر اساس آزمون ماکس لوشر از رهگذر شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی به بررسی بازتاب رنگها در اشعارش بپردازد و تبلور احساسات شاعر را در این رنگها تحلیل کند. بر اساس یافتههای پژوهش گروه اول مطابق آزمون لوشر متشکّل از رنگ قرمز و سبز و بیانکنندۀ شور انقلابی، روحیۀ مبارزهجویی، انتقاد از حکومت و جسارت و خودباوری است و گروه دوم با رنگ سیاه و زرد بیانگر نگرش بدبینانه به جامعۀ مصر و امید نداشتن او به آیندة روشن است. گروه سوم متشکّل از رنگهای خاکستری و آبی بیانگر احساساتی مانند عشق و آرامش است که با نگاه به وضعیت موجود از میل به آنها احساس گناه میکند. گروه چهارم رنگ قهوهای و بنفش است که بیانکنندۀ موقعیت بیمیلی شاعر نسبت به برخی احساسات مانند محبت، آسایش و فردگرایی است.
ادبي
مريم اختياري؛ حميدرضا مشايخي؛ مصطفي کمالجو
المجلد 15، العدد 51 ، سبتمبر 2019، ، الصفحة 63-82
المستخلص
قهرمان و قهرمانسرايي ازجمله ويژگيهاي بارز ادبيات معاصر عربي است که شاعران زيادي کموبيش به آن روي آوردهاند. «محمد فيتوري» ازجمله سرايندگاني است که در حوزۀ پايداري به ترسيم سيماي قهرمانان و گرايشهاي ميهنپرستانة آنان پرداختهاست. ازآنجاکه قارۀ آفريقا سالها ميدان تاختوتاز استعمارگران اروپايي بود، در اين خطه همواره ...
أكثر
قهرمان و قهرمانسرايي ازجمله ويژگيهاي بارز ادبيات معاصر عربي است که شاعران زيادي کموبيش به آن روي آوردهاند. «محمد فيتوري» ازجمله سرايندگاني است که در حوزۀ پايداري به ترسيم سيماي قهرمانان و گرايشهاي ميهنپرستانة آنان پرداختهاست. ازآنجاکه قارۀ آفريقا سالها ميدان تاختوتاز استعمارگران اروپايي بود، در اين خطه همواره قهرماناني ظهور کردند که رويکردي استعمارستيز داشتهاند. نوشتار حاضر ميکوشد با روش توصيفي ـ تحليلي سرودههايي را بررسي کند که فيتوري در آنها، جفاي استعمارگران نسبت به سرزمين آفريقا بهويژه سودان را ترسيم نمودهاست. نتايج نشان ميدهد که سه گونه قهرمان در شعر فيتوري برجستگي دارند: 1) قهرمانان تاريخي؛ 2) قهرمانان اسطورهاي؛ 3) قهرمانان معاصر. مخاطب درمييابد که قهرمان مورد تمجيد فيتوري فقط از سودان نيست، بلکه متعلق به تمام قارۀ آفريقا و جامعۀ عرب است که ازنظر شاعر در قهقرا و سراشيبي قرارگرفتهاند.
ادبي
حميدرضا مشايخي؛ حميدرضا مشايخي؛ سيده هانيه ميرسيدي
المجلد 12، العدد 38 ، سبتمبر 1437، ، الصفحة 21-42
المستخلص
إن مساعي الرواة لوضع قوانين ثابتة لدراسة القصص لم تقتصر علي القرن العشرين بل بدأت منذ زمن أرسطو، غير أنها اتّسعت في القرن العشرين مع ظهور الشکلانيين لتصنيفها. فمن الذين قاموا بها الشکلاني الروسي فلاديمر بروب فانه بعد جهود کثيرة لدراسة القصص والأنموذج القائم عليها اقترح قانونا ثابتا لها و أعلن أنّ للقصص العجيبة نوعا من الوحدة من ...
أكثر
إن مساعي الرواة لوضع قوانين ثابتة لدراسة القصص لم تقتصر علي القرن العشرين بل بدأت منذ زمن أرسطو، غير أنها اتّسعت في القرن العشرين مع ظهور الشکلانيين لتصنيفها. فمن الذين قاموا بها الشکلاني الروسي فلاديمر بروب فانه بعد جهود کثيرة لدراسة القصص والأنموذج القائم عليها اقترح قانونا ثابتا لها و أعلن أنّ للقصص العجيبة نوعا من الوحدة من جهة الأبطال وحصيلة أعمالهم رغم التکثر في الظاهر و کل الوظائف القائمة عليها واحدة وثلاثون وظيفة. فقد أثارت آراؤه ضجة في العالم الادبي خاصة في العالم العربي، حيث تمثل کثير من الدارسين العرب منهجية فلاديمير بروب. من الکتاب الذين إستعانوا به منهجيا نجيب محفوظ, بما أنه أخذ في آثاره بأسباب الثقافة العربية و ببعض ألوان الثقافة الغربية. فان القسم المشترک بين مکونات رواية عبث الأقدار وقصص الملائک کان من الدواعي الرئيسية في هذا البحث. فجاء هذا المقال علي أساس هذا المنهج, ليکشف عن أهم مضامين المورفولوجيا التي تجلت في رواية محفوظ و تفکيک عناصر بنيتها الشکلانية. فالنتائج تشير إلي أن بينها و بين منهج بروب علاقة کثيرة، غير أن عدد حصيلة الأعمال في عبث الأقدار خلافاً لکثرة و تنوع الأفراد، محدودة و تواصلها علي السواء. حتي يمکن لنا إن نقول أن الصورة الواحدة هي قسم مشترک بين هذه القصة و القصص العجيبة.
حميدرضا مشايخي؛ محمود دهنوي؛ نوشين صادقي ميانرودي
المجلد 10، العدد 31 ، ديسمبر 1435، ، الصفحة 89-116
المستخلص
نقد کهنالگو يا همان نقد اسطورهاي به بررسي ناخودآگاه جمعي، يعني ضمير و ذهن ناخودآگاه بشر ميپردازد. اين نقد با بهرهگيري ازنظريه يونگ، براي روان شخصيتي انسان پنج الگوي اصلي به نامهاي سايه، نقاب، آنيما، آنيموس و خود تعريف کرده است که نقاب و سايه در تکامل شخصيت هر فرد، نقش اساسي دارد. اين کهنالگوها وجه مشترک همهي انسانها، ...
أكثر
نقد کهنالگو يا همان نقد اسطورهاي به بررسي ناخودآگاه جمعي، يعني ضمير و ذهن ناخودآگاه بشر ميپردازد. اين نقد با بهرهگيري ازنظريه يونگ، براي روان شخصيتي انسان پنج الگوي اصلي به نامهاي سايه، نقاب، آنيما، آنيموس و خود تعريف کرده است که نقاب و سايه در تکامل شخصيت هر فرد، نقش اساسي دارد. اين کهنالگوها وجه مشترک همهي انسانها، بهويژه شاعران، بهشمار ميآيد و در شعر، نمودي عينيتر دارد. باتوجه به سازگاري کهنالگوهاي نقاب و سايه در اشعار نازکالملائکه، اين جستار ميکوشد تا آن را در اشعار وي به روش تحليل توصيفي اجرا و نقابها، سايهها و روش بهکارگيري آنها را درشعر وي روشن نمايد. برايند پژوهش نشان ميدهد ايشان از رفتارهايي چون شر، بدي، گناه، طمع و دزدي بهعنوان سايه و از خصلتهايي مانند خوبي، زهد، ايمان، رحمت و مهرباني، نقابي بر شخصيت انسان براي حضور در اجتماع برميگزيند و از نقابهايي بهره ميجويد که در ادبيات باتوجه به ديدگاه يونگ قابل انطباقاند. و از شخصيتهاي اسطورهاي و اجتماعي مانند تاييس و برده، نقاب ميسازد و ديدگاههايش را از پس شخصيت نقابين بيان ميکند و با بهکارگيري ضمير متکلم با شخصيت نقابين يکي ميشود؛ ولي سرانجام از آن فاصله ميگيرد و من خود را نمايان ميسازد.
حميدرضا مشايخي؛ سيده هانيه ميرسيدي
المجلد 8، العدد 24 ، نوفمبر 1433، ، الصفحة 141-164
المستخلص
چکيده
تلاش روايتشناسان براي رسيدن به الگويي ثابت بهمنظور بررسي داستانها و روايتها در آغاز قرن بيستم با ظهور فرماليستها شدت يافت. در همين زمان ولاديمير پراپ، مردمشناس صورتگراي روسي با الگو گرفتن از همين روايتشناسان روشي براي بررسي داستان طرح کرد. پراپ دريافت که قصههاي پريان بهرغم تکثر و تنوع ظاهري، از نظر قهرمانان ...
أكثر
چکيده
تلاش روايتشناسان براي رسيدن به الگويي ثابت بهمنظور بررسي داستانها و روايتها در آغاز قرن بيستم با ظهور فرماليستها شدت يافت. در همين زمان ولاديمير پراپ، مردمشناس صورتگراي روسي با الگو گرفتن از همين روايتشناسان روشي براي بررسي داستان طرح کرد. پراپ دريافت که قصههاي پريان بهرغم تکثر و تنوع ظاهري، از نظر قهرمانان و عملکردهاي آنها نوعي وحدت و همانندي دارد و تمامي کارکردهاي موجود در قصه به سي و يک عملکرد محدود ميشود و اين دستاورد، آغاز علم روايتشناسي نوين بهشمار ميآيد.
نجيب محفوظ، معروفترين رماننويس معاصر عرب، ازجمله نويسندگاني است که روايتها و داستانهاي او سرشار از عناصر نمادين شرقي و قالبهاي ساختاري نوين غربي است؛ از اين روي، قابليت بررسي روايي و ريختشناسي را دارد. اين جستار بر آن است تا روايت السُّمان و الخَريف نجيب محفوظ را براساس نظريهي پراپ، تحليل و بررسي کرده و نشان دهد توالي اين کارکردها تا چه اندازه ميتواند در داستان محفوظ قابل انطباق باشد. دستاورد پژوهش، نشاندهندهي اين است که هرچند تعدادي از کارکردهاي سي و يک گانه در داستان نجيب محفوظ يافتني است، پايان قصه، با نوع پايان يافتن قصههاي پريان مغايرت دارد؛ در پايان، قهرمان داستان به ظاهر از صحنهي مبارزه بيرون ميرود؛ ولي در مبارزهاي دروني، جدال قهرمان با شرور ادامه مييابد.