ادبي
علي احمدزاده؛ خليل پرويني؛ کبري روشنفکر
المجلد 14، العدد 49 ، مارس 2019، ، الصفحة 111-130
المستخلص
مضامين مشترک در ادبيات مللي که، هيچگونه ارتباطي بين آنها وجود نداشته، محصول لايهاي از روان، به نام «ناخودآگاه جمعي» است. محتواي اين سطح از ذهن، در قالب نمادهاي مختلف که يونگ با عنوان «کهنالگو» از آن ياد کرده، بروز مييابد. ازآنجاکه شعر عرفاني نيز، دستاورد مکاشفه و الهام شاعر از «ناخودآگاه جمعي» است، انگارههاي ...
أكثر
مضامين مشترک در ادبيات مللي که، هيچگونه ارتباطي بين آنها وجود نداشته، محصول لايهاي از روان، به نام «ناخودآگاه جمعي» است. محتواي اين سطح از ذهن، در قالب نمادهاي مختلف که يونگ با عنوان «کهنالگو» از آن ياد کرده، بروز مييابد. ازآنجاکه شعر عرفاني نيز، دستاورد مکاشفه و الهام شاعر از «ناخودآگاه جمعي» است، انگارههاي کهنالگويي زيادي در آن ميتوان يافت. يکي از آنها، انگاره «انسان کامل» است که در شعر عرفاني ابن فارض کاربرد فراواني دارد.
پژوهش کنوني ميکوشد با روش توصيفي ـ تحليلي، و با مراجعه به کتابهاي مختلف روانشناسي، شخصيت ابن فارض را با محوريت اين سرنمون و بر اساس مکتب روانشناختي تحليلي يونگ، نقد روانکاوانه نمايد. اين انگاره، روزنهاي است براي نفوذ به روان ابن فارض و ارزيابي شخصيتش. او در نتيجة درونيسازيِ ارزشهاي اين «کهنالگو» و گذر از آسيبهاي ناشي از «همانندسازي» و «تورم رواني»، توانسته بعد از فرايند «فرديت»، به مرتبة «خود» برسد.