نرگس انصاري؛ نیلوفر صحرانورد
المستخلص
تفاوت نوشتار مردانه و زنانه و نحوه پرداختن به مسائل زنان در دوران معاصر مورد توجه منتقدان به خصوص «نقد ادبی فمینیستی» قرار گرفته است. از نگاه ایشان مردان با نگاه مردسالارانه، تصویر متفاوتی از زنان در آثار خود ارائه میدهند و برخلاف نویسندگان زن، بر نقشهای خاصی از زنان تاکید میکنند که متناسب با فرهنگ مردسالارانه آنهاست؛ ...
أكثر
تفاوت نوشتار مردانه و زنانه و نحوه پرداختن به مسائل زنان در دوران معاصر مورد توجه منتقدان به خصوص «نقد ادبی فمینیستی» قرار گرفته است. از نگاه ایشان مردان با نگاه مردسالارانه، تصویر متفاوتی از زنان در آثار خود ارائه میدهند و برخلاف نویسندگان زن، بر نقشهای خاصی از زنان تاکید میکنند که متناسب با فرهنگ مردسالارانه آنهاست؛ ازاین رو نحوه حضور زنان در آثار ادبی و چگونگی شخصیتپردازی آنها را میتوان در محتوا و سبک ادبی نویسندگان مشاهده نمود. با این فرض، پژوهش حاضر با انتخاب دو نویسنده معاصر کویتی؛ «خوله القزوینی» با رمان «مطلّقة من واقع الحیاة» و «سعود السنعوسی» با رمان «ساقُ البامبو» تلاش دارد به شیوه توصیفی ـ تحلیلی، نحوه بازنمایی تصویر زنان را بررسی و تفاوت دو نویسنده را در پرداختن به موضوع روشن کند. بر اساس بخشی از دستاوردهای پژوهش، دو رمان اگرچه از حضور زنان استفاده کرده است، اما از نظر حضور زنان در مرکز حوادث و تاثیرگذاری مثبت و منفی آنها بر طرح داستان متفاوت عمل کردهاند. تصویر پردازش شده در رمان خوله، تصویری متعادل از یک زن است که سرانجام به تعادل شخصیتی و نقشی در زندگی میرسد، اما در رمان السنعوسی، زنان درگیر مسائل خود هستند. در سبک نیز، القزوینی برخلاف السنعوسی از جملههای کوتاه و منقطع، توصیف با جزئینگری و تعبیرهای مربوط به دنیای زنانه استفاده نموده است که بیانگر تفاوت نگاه دو نویسنده است.
زهرا هاشمي تزنگي؛ محمد جواد پورعابد؛ ناصر زارع؛ سيد حيدر فرع شيرازي
المجلد 18، العدد 63 ، سبتمبر 2022، ، الصفحة 57-80
المستخلص
يُعدّ مفهوم الكاريزما بالرغم من شيوع استعماله، من تلك المفاهيم والمصطلحات التي لم تزل يحيط بها الغموض وله تعاريف متعدّدة؛ حيث يمكن تلخيص أغلبها بالشخصيّة الجاذبة الخاصّة المؤثّرة في محيطها. وقسّمه البعض إلی أنواع مختلفة ومن أهمّها الكاريزما المؤقّتة والكاريزما الحقيقيّة، حيث لأيّ منهما مواصفاته الخاصّة. ويمتلك بعض الأفراد الكاريزما ...
أكثر
يُعدّ مفهوم الكاريزما بالرغم من شيوع استعماله، من تلك المفاهيم والمصطلحات التي لم تزل يحيط بها الغموض وله تعاريف متعدّدة؛ حيث يمكن تلخيص أغلبها بالشخصيّة الجاذبة الخاصّة المؤثّرة في محيطها. وقسّمه البعض إلی أنواع مختلفة ومن أهمّها الكاريزما المؤقّتة والكاريزما الحقيقيّة، حيث لأيّ منهما مواصفاته الخاصّة. ويمتلك بعض الأفراد الكاريزما لفترة معيّنة من الزمن لكنّ القليل منهم يمتلكونها لعديد من القرون ولاتزول عنهم بتغيير الظروف. والمهمّ أنّه لتحديد مدی الكاريزما الخاصّة للشخص نحتاج إلى مقارنته بالآخرين. والكاريزما كظاهرة عامّة يمكن أن نجدها في أيّ مجال من مجالات الحياة الاجتماعيّة؛ كما نشاهدها في عوالم الرواية فبعض الشخصيات الكاریزميّة؛ مثل الذي امتازت بهذه الميزة شخصية ميرلا في رواية "ساق البامبو"بسبب الثقة بنفسها وتأثيرها المرآوي حيث يقوم الشخص المقابل بشكل غير إرادي بتقليد أفعالها وسلوكياتها.يقوم هذا البحث بكشف مظاهر الكاريزما في شخصیّة ميرلا بنت خالة الشخصيّة الرئيسة للرواية المذكورة متّخذاً المنهج الوصفي – التحليلي للتعرّف على مظاهر الشخصيّة الكاريزميّة عندها. تظهر نتائج البحث أنّ ميرلا تتمتع بشخصيّة قويّة وحكيمة، وشجاعة وواثقة، حيث نرى في أجزاء كثيفة من الرواية كلماتها الحكيمة ونظرتها العميقة للعالم. بالإضافة إلى هذه الشخصيّة القويّة والمستقلّة والباطنيّة والجامحة، فهي تتمتّع أيضًا بجمال خارجي، وهذه العوامل تجذب راشد -ابن خالها- حاضرة كانت أم غائبة وهذا ما نشاهده من خلال وصفه لميرلا، كما اجتذبت واستقطبت اهتمام المخاطب. ويشعر قارئ الرواية أنّه يريد متابعة شخصيّة ميرلا بجميع مواصفاتها الإيجابيّة والسلبيّة.
ادبي
علي افضلي؛ نسترن گندمي؛ مهدخت نبوي
المجلد 14، العدد 47 ، سبتمبر 2018، ، الصفحة 97-116
المستخلص
هويت هر فرد مجموعه عناصري از شخصيت اوست که به او اين امکان را ميدهد تا موضع خود را نسبت به جهان و ديگران مشخص کند. هويت، پديدهاي ساکن نيست، بلکه سيال و چندلايه است و همين سيال بودن است که درعينحال که سبب پويايي آن ميشود، آن را در معرض خطر نيز قرار ميدهد؛ خطري که ميتواند سبب بحران هويت شود. اين بحران با نوعي بيثباتي، گسيختگي ...
أكثر
هويت هر فرد مجموعه عناصري از شخصيت اوست که به او اين امکان را ميدهد تا موضع خود را نسبت به جهان و ديگران مشخص کند. هويت، پديدهاي ساکن نيست، بلکه سيال و چندلايه است و همين سيال بودن است که درعينحال که سبب پويايي آن ميشود، آن را در معرض خطر نيز قرار ميدهد؛ خطري که ميتواند سبب بحران هويت شود. اين بحران با نوعي بيثباتي، گسيختگي ساختي و اختلال در کارکردها يا اجزاي موجود در نظام منِ فردي و اجتماعي شخص ديده ميشود. پژوهش حاضر با روش تحليلي ـ توصيفي و خوانش متنگراي رمان «ساقة بامبو» اثر «سعود سنعوسي»، ابتدا به بررسي تعريف بحران هويت فردي و اجتماعي و نشانههاي آن بر اساس نظرية «اريک اريکسون» ميپردازد. سپس با ذکر نمونههايي عيني، بحران هويت شخصيت اصلي رمان (خوزه = عيسي) در رويارويي با عوامل فراواقعي و نيز نقش بيگانگي و تنشهاي اجتماعي در دو جامعة «فيليپين» و «کويت» را بيان ميدارد. بنيان رمان بر اين حقيقت اساسي مبتني است که فرد بهناچار در کنترل و پيشبرد اختلالات شخصيتياي که در بهوجودآمدن آنها بههيچوجه سهيم نيست، تصميمگيرندة واحد است.