الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621رنگ میان رمانتیک و واقع¬گرایی
بررسی شعر سهراب سپهری و سعدی یوسفاللونُ بينَ الرّومانسيةِ و الواقعيةِ
(دراسة في شعر سهراب سبهري وسعدي يوسف)1202824ARعلي سليميدانشگاه رازي0000-0002-8223-4470رضا کيانيدانشگاه رازيJournal Article20111130چکیده رنگ یکی از عناصر مهم در تصویرسازیهای هنری در شعر است و هر شاعری در به کارگیری و کشف دنیای اسرار آمیز آن، تجربهای منحصر به مفرد دارد. دو شاعر نقاش، سهراب سپهری و سعدی یوسف، دو تجربهی متفاوت در این زمینه از خود بر جای نهادهاند. از یک سوی، رنگ نزد هر دو شاعر، از یک پدیده دیداری به یک امر ذهنی تبدیل شده است و لذا عنصری با اهمیت در ساختار هنری شعر آنها دو شمرده میشود. اما از سوی دیگر، هر کدام از آن دو، رنگ را به گونهای متفاوت از دیگری کاربردهاست. سپهری با الهام از مکتب رمانتیک و به شکلی خوشبینانه آن را نشانهای از زیباییها دانسته است، اما سعدی یوسف آن را به عنوان نمادی برای پیکارهای سیاسی و اجتماعی استعمال نموده است و با دیدی بدبینانه و متأثر از مکتب واقعگرایی از آن استفاده کرده است. تفاوت آشکار کاربرد رنگ در شعر دو شاعر، به گونهای است که در بسیاری از شعر سپهری میتوان جای رنگها را با هم عوض کرد، اما در شعر سعدی یوسف چنین کاری امکانپذیر نیست. این پژوهش کاربردهای رنگ در شعر این دو را بررسی میکند.الملخص إنّ اللون يعدّ عنصراً هاماً في الصورة الفنية في الشعر. و لکلّ من الشعراء تجربة خاصّة في التعامل معه واستکشاف عالمه الرمزي. نجد عند الشاعرين الرسامين سهراب سبهري و سعدي يوسف تجربتين مختلفتين بهذا الصدد. و الملاحظ أنَّ اللون قد تحوّل عندکل منهما من رؤية بصرية إلى وعي ذهني فيُعدُّ بذلک عنصراً هاماً للبناء الفني في شعرهما، و لکنّ کلاً منهما يَستَخدِمه مختلفاً عن الآخر، فإنّ سبهري يعامله کمظهر للجمال و النقاء متفائلاً متأثراً بالرومانسية، و لکنّ سعدي يوسف يأتي به کرمز للنضال السياسي والاجتماعي و هو متشاءم و متأثر بالواقعية، و الفرق الواضح بينهما أنّه يمکن استبدال لون بلون آخر في کثير من شعر سبهري و لکن في شعر سعدي لا يمکن مثل ذلک. هذا المقال دراسة للون وأثره في شعرهما. https://iaall.iranjournals.ir/article_2824_9362aa26694654bede958f1350967203.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621شخصیت پردازی در رمانهای خوله القزوینیتصوير الشخصية في روايات خولة القزويني
(البيت الدافئ و سيّدات و آنسات نموذجاً)21492825ARإنسيه خزعليدانشگاه الزهراءسميه اونقدانشگاه لرستانJournal Article20120213چکیده شخصیت عنصر بارز و محوری در رمان است و چگونگی پردازش شخصیت توسط رمان نویس از سویی بیانگر دیدگاه و نگرش اوست و از سوی دیگر سطح فنی و هنری رمان وشیوه نقل آن را به نمایش می گذارد . خوله القزوینی رمان نویس معروف کویتی دارای نگرش های دینی ، اززمره ادیبان متعهدی به شمار می رود که دارای آثار فراوان و شایسته نقد وبررسی است ولیکن این آثار، کمتر مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش با تعمق در دو رمان «البیت الدافئ» و «سیدات و انسات» از این نویسنده، سبک پردازش شخصیتها را در آثار اومورد توجه قرار داده و جاذبه و دافعه شخصیتهای داستان، پیچیدگی یا سادگی و در دسترس بودن آنها را با عنایت به شیوه خاص مولف مورد بررسی قرار داده است. با وجود کثرت شخصیتها ی زن دردو رمان، گرایشهای زن گرایانه در آثار او مشاهده نمی شود بلکه گرایشهای سنتی او در گوشه و کنار رمانش کاملا نمایان است همچنین در ترسیم شخصیتها ، ایشان تلاش می کند با استفاده از شیوه تحلیلی مستقیما روحیات و خصایص شخصیت را در اختیار خواننده گذارد بدون اینکه خواننده با تلاش و زحمت به آنها دست یابد و از شیوه تمثیلی که ویژگیهای شخصیت را با اعمال و گفتارش به نمایش می گذارد، دربسیاری از صحنه ها احتراز دارد . پژوهش حاضر با بهره گیری از شیوه توصیفی – تحلیلی و استفاده از روش کیفی به تحلیل محتوای رمانهای مذکور پرداخته و روش گردآوری داده ها ،کتابخانه ای می باشداللمخص الشخصية هي من العناصر المميزة و المحورية في الرواية وکيفية تصوير الشخصية تکشف الستار عن أفکار المؤلف ووجهة نظره حيال المجتمع او الموضوعات المعتني بها في الأثر ومن جهة أخري تهدي المتلقي إلي الأسلوب الفني و المنهج المتبع في سرد الرواية. تعدّ خولة القزويني في عداد الأدباء و المؤلفين الملتزمين الذين لهم آثار کثيرة ذات صبغة دينية ولکن الدراسة و النقد لهذه الآثارالکثيرة قليلة جداً مع جدارتها بالبحث و الإمعان. هذه الدراسة تبحث في روايتين لخولة القزويني "البيت الدافيء" و"سيدات و آنسات" عن أسلوب الراوية في تصوير الشخصية و مدي التعقيد أوالسطحية، کما تعالج مستوي جاذبية الشخصية اوعدمها في الرواية. لايجد القارئ في الروايتين هاتين الإتجاهات النسوية مع کثرة الشخصيات النسائية ودورهن في المشاهد المتنوعة في الرواية بل الرغبة التقليدية للراوية تنعکس في زوايا الرواية من حين إلي آخرکماتعالج القزويني الشخصيات الروائية معالجة تحليلية، و تقدمّ للمتلقي جميع المعلومات المتعلقة بها مباشرة و دون أي کدّ وجهد من القارئ لاکتشاف الخصائص الفردية و الاجتماعية لها، و تتجنب إلي حد کبير عن المنهج التمثيلي الذي تعرف الشخصية نفسها بالأعمال و الأقوال. المنهج المتبع في الدراسة هو المنهج الوصفي – التحليلي الذي يتمتع بالأساليب الکيفية کتحليل النصوص و يستفيد في تجميع البيانات عن المنهج المکتبي. https://iaall.iranjournals.ir/article_2825_6c69b4f78736b4de2ae273d425fc48c1.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621سلیمان (ع) و المسح علی الخیل
(نظرة الی جمالیة اللف و النشر فی موضع من القرآن الکریم)سليمان و مسح اسبان (نگاهي به زيباييشناسي صنعت لف و نشر در نمونهاي از قرآن کريم)50712826ARهادي رضواندانشگاه کردستانJournal Article20110118الملخص تروی الآیات 30 الى 34 من سورة ص قصة عرض الخیل الواقفة على طرف الحافر السریعة الجری على نبی الله سلیمان علیه السلام. ففی الآیة 31 جاءت صفتان من صفات الخیل المستحسنة هما (الصافنات) و (الجیاد) و فی الآیة 34 أشیر الى المسح بالسوق و الأعناق. و بعد التأمل فی ظاهر الآیات و معانی المفردات نرى أن ههنا نشرا على ترتیب اللف و هو المحسنات المعنویة فی البدیع. و هذه المحسنة لها ارتباط بصنعة أخرى تسمى التفسیر. هذا من جهة و من حهة أخرى ترتبط هذه الصنعة بالتفسیر القرآنی ایضا. فالباحث فی هذا المقال یسعى الى کشف العلاقة بین هذه المحسنة البدیعیة مع التفسیر القرآنی العلاقة التی لم یشر الیه احد من المتقدمین من اهل التفسیر. فجمالیة اللف و النشر تلاحظ لا من المنظور البدیعی البحت فقط بل من المنظور التفسیری أیضا.چکيده در آيات 30 تا 33 سورهي «ص» ماجراي عرضه کردن اسبان تيزرو و چابک بر حضرت سليمان (ع) آمده است. در آيهي 31 از دو صفت "صافنات" و "جياد" سخن به ميان ميآيد که مفسران در بيان معني اين دو، نظرات گوناگون دارند. آيهي 33 هم به مسح کردن ساقها و گردنهاي اسبان توسط سليمان اشاره ميکند. به نظر نويسندهي اين مقاله، ميان دو آيهي 31 و 33 ارتباط لطيفي است؛ اين، ارتباط لف و نشر مرتبي است که دو کلمهي "صافنات" و "جياد" در آيهي 31 و دو کلمهي "سوق" و"أعناق" در آيهي 33 آن را پديد آوردهاند. اين آرايه بديعي، علاوه بر زيبايي خاص خود، به معنا و جان کلام هم جمال ديگري بخشيده است. زيبايي اين آرايه را در ارتباط با شکل خاصي از تفسير قرآن ميتوان تحليل کردhttps://iaall.iranjournals.ir/article_2826_8989146c80ebea0a3c4f0bdc85b54f97.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621دلالة أسلوب الکنایة فی القرآن الکریممعناشناسي اسلوب کنايه در جزء سيام قرآن کريم72972827ARسيد ابوالفضل سجاديدانشگاه اراکسميرا فراهانيدانشگاه اراکJournal Article20110307الملخص
یعتبر التعبیر الأدبی للمعانی و المفاهیم العالیة فی إطار علم البلاغة من دلائل إعجاز القرآن الکریم. جمالیة القرآن من حیث المفاهیم و سیاق السور رائعة جداً، و أعطت التعابیرُ الجملیة و اللطیفة و استخدام الصناعات الأدبیة و البلاغیة القرآنَ جمالاً خاصاً، و تعتبر الکنایة من هذه الصناعات الأدبیة و من ألطفها، و یسبب البیان الأدبی للحقائق فی أنَّ ظاهر بعض الآیات یبدو مستورا، بحیث یفهم المخاطبُ هذه المسائلَ المکنیة فی باطن الآیات بالاستمداد من قوة ذوقه و لطافة طبعه، و من ثم تکشَف الستارُ من ظواهر الآیات القرآنیة.چکيده
بيان اديبانه و هنرمندانهي معاني و مفاهيم قرآن کريم يکي از دلايل اعجاز بياني اين کتاب آسماني است. زيبايي قرآن چه از نظر مفاهيم آن و چه از نظر ظاهر و ساختار سورهها شگفتانگيز و قابل تحسين است. بيان دلنشين آيهها، تعبيرهاي زيبا و لطيف و به کارگيري صنايع ادبي و بلاغي به قرآن جلوه و طراوت خاصي بخشيده است. کنايه يکي از اين صنايع ادبي و از ظريفترين و لطيفترين آنهاست. بيان مبهم و پوشيدهي حقايق، به ظاهر آيهها صورتي ادبي ميبخشد که مخاطب به مدد قوهي ذوق و لطافت طبع خويش، به درک و کشف نکات نهفته در باطن آنها پي ميبرد و پرده از صورت ظاهري کلام برميدارد. در اين پژوهش تلاش بر آن است تا کنايه هاي موجود در جزء سي ام قرآن کريم مورد بررسي قرار گيرد تا در نهايت معناي اصلي آيه ها استخراج گردد.https://iaall.iranjournals.ir/article_2827_f3c9cd8c506b0119763fbc9a64b3abcf.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621تجلیات الحواریه فی أهل الکهف لتوفیق الحکیمجلوههاي مکالمهگرايي در «اهل الکهف» اثر توفيق الحکيم991232828ARحسين يوسفي (آملي)دانشگاه مازندرانفاطمه خرمياندانشگاه مازندرانJournal Article20120421الملخص الأدب لونٌ من التعامل، ولذا یعتبر الأدب و أثره تابعاً للآثار السابقة و التی تلیه فی مضمون الحوار، والذی یقال له فی الأدب «الحواریة»، کما هو معروف.فإنّ او الحوار یحتاج إلی الطرف الثانی لأجل ایجاد اول صوت او کلام یؤدی الی ایجاد جواب من شخص آخر، ومن هنا فإن للتعامل فی أثر أدبی لابد من وجود أطراف أخری لیتم هذا الحوار. فهذه المقالة تعالج عوامل الحوارفی آثار توفیق الحکیم الروائی المصری و خاصةًکتابه المهم (اهل الکهف) و تقوم بدراسته و تقسیمه و بیان ما هو موجود فی هذا الأثر من تعدد الأصوات فی ما بین نصوصه کما تتطرق إلی آثار الثقافة القرآنیة فی الأثر المذکور.چکيده ادبيات، شکلي از ارتباط بوده و هر اثر ادبي با آثار پيش و پس از خود در ارتباط گفت و شنودي است که به آن گفت وگو يا مکالمه گويند. در گفت وگو و مکالمه، همواره نياز به شخص دومي است تا اولين صدا ايجاد شود و صداي دوم، پاسخ به آن صداست؛ بدين ترتيب، در کنار مکالمه گرايي يک اثر، صداهاي مختلف نيز از آن اثر شنيده ميشود. مقالهي حاضر، بر آن است تا امکانات گفت وگويي (مکالمهگرايي) را در آثار توفيق الحکيم، نمايشنامهنويس مصري، بهويژه اثر مهم او، «اهل الکهف» را با تحليل محتوا مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهد و جلوههاي آن يعني چندصدايي و بينامتنيت را بررسي کند؛ همچنين تأثير فرهنگ خودي يعني قرآني را بر اثر مذکور، مورد ارزيابي قرار دهدhttps://iaall.iranjournals.ir/article_2828_89b4d3f0d0df71da5807c3c9a130c229.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621تحلیل عناصر المسرحیة فی "مقامات" الحریریواکاوي عناصر نمايشي در "مقامات" حريري (504 ه.ق)1241482829ARخليل پروينيدانشگاه تربيت مدرسروحاله نصيريدانشگاه تربيت مدرسکبري روشنفکردانشگاه تربيت مدرسمحمدرضا خاکيدانشگاه تربيت مدرسJournal Article20110307الملخص المسرحیة فن جدید ولج باب الحضارة العربیة منذ بدایات النّهضة الحدیثة، بینما توجَد حکایات کثیرة فیها طاقة مسرحیة فی الادَب العربیِّ الکلاسیکی. و لاشکّ اَنّ دراسة تلک الحکایات و التّعریف بطاقاتها و عناصرها المسْرحیة توفِّر لکاتِبی المسْرحیات موضوعات متنوعة و قابلة للتحوّل الی انواع المَسرحیة المعاصرة. و بموجب هذا الأمر یتمّ إعادة تّعریف الأعمال الأدبیة القدیمة للمعاصرین و أیضاً سینتفع الأعمال المسرحیة المعاصرة من الموضوعات و المحتویات الفضلیات. فی هذه المقالة یجری البحث حول تحلیل عناصر المسرحیة فی مقامات الحریری. مقامات الحریری تشتمل علی خمسین حکایة دراماتیکیةّ الفت طوال سنة 495الی 504 ه.ق. فی بعض حکایات المقامات، استخدمت عناصر المسرحیة ک"الحبکة" بأجزائها المختَلفة (العرض، التّضاد الدّراماتیکیة، التّعقید، الصّراع، المُماطلة و الحل النّهائی) و "الموضوع"، "الحدث"،"الشّخصیة"،"الحوار"،"الزّمن و المکان" و "العمل الدّراماتیکی". فی هذه المقالة، مستخدما الاسلوب الوصفیّ – التّحلیلیّ، تطرّقنا الی تحلیل عناصر المسرحیّة فی "مقامات" الحریری لتقْییم البناء المسرحی فیها و ایضاً لنلفت انتباه کاتبی المسرح المعاصرین الی أخذ موضوعات متنوعة من مقامات الحریری لکتابة المسرح.چکيده هر چند نمايشنامه، در دورهي معاصر وارد ادبيات عربي شده، با بررسي آثار کلاسيک ادبيات عربي، روايتها و حکايتهايي يافت ميشوند که ظرفيتهاي نمايشي قابل توجهي دارند. با معرفي چنين حکايتهايي، ميتوان دستمايههاي ارزشمندي در اختيار درامنويسان معاصر قرارداد؛ بدين طريق، هم آثار ادبي گذشته براي نسل معاصر بازتعريف ميشود و هم آثار نمايشي معاصر از غنا و محتواي بيشتري برخوردار ميگردد. در اين مقاله، درصدد ظرفيتسنجي نمايشي مقامات حريري هستيم. مقامات حريري، مشتمل بر پنجاه حکايت درامگونه است که بين سالهاي 495 تا 504 ه.ق. نوشته شده است. با بررسي حکايتهايي از "مقامات حريري" مشخص شد که اين حکايتها، عناصر "ساختاري درام" چون: تعريف، هماهنگي، آشفتگي، کشمکش، هولوولا، نتيجه و همچنين "عناصر نمايشي" چون موضوع، حادثه، شخصيت، گفتگو، زمان، مکان و حرکت (عمل دراماتيک) دارند. در اين مقاله، با استفاده از روش توصيفي-تحليلي، عناصر نمايش در"مقاماتحريري"، ظرفيتسنجي شدند تا بسآمد عناصر نمايشي در مقامات حريري مشخص شود، همچنين توجه درامنويسان معاصر به اقتباس موضوعات نمايشي از اين کتاب، معطوف شود.https://iaall.iranjournals.ir/article_2829_232c1dca29acd029bbe5462b7d593489.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621دراسة عنصر الفکرة و تحلیله فی روایة الطریق الطویل لنجیب الکیلانیبررسي و تحليل عنصر درونمايه در رمان «الطريق الطويل» اثر نجيب الکيلاني1491742830ARزهرا افضليدانشگاه بوعلي سينا همدانمهري خيريزادهدانشگاه بوعلي سينا همدانJournal Article20100713الملخص الروایة لون من ألوان القصة التی تعتبر واحدة من الأدوات الملائمة لتصویر قضایا و معضلات حیاة البشر و تبیین الأفکار و الآراء فی العصر الحاضر. هذا الفن یمتلک الأجزاء و العناصر المختلفة التی لکل واحدة منها دور و شأن خاص فی بنیته الفنیة. عنصر الفکرة الذی یُعبَّر عنه بالفکر الرئیسی تارة أو المحتوی أو رسالة القصة، من العناصر الأساسیة للقصة. هذا العنصر عبارة عن: وجهة نظر الکاتب القصصی و موقفه بالنسبة إلی موضوع القصة الذی یُشدُّ کخیط خلال الأثر الأدبی و یُوصِّل اجزای القصة و عناصرها بعضها ببعض ضمن ایجاد التلاهم والتناسق بینها. موظف الکاتب هذا العنصر علی وجه صریح أو غیر صریح و یُوحی إلی القاریء بفکره و رأیه عبره. فیستطیع القاریء أیضا أن یعثر علیه بین ثنایا اجزاء القصة من خلال اشارات معینه و یُدرک فکر الکاتب و رأیه. تمّ نقد و دراسة عنصر الفکرة فی روایة الطریق الطویل الأثر الأدبی لنجیب الکیلانی الکاتب البارز المعاصری فی هذا المقال واتخذالکاتب منهجا غیر صریح لعرض الفکرة فی الروایة المذکورة و ادرجه فی أفکار و أخیلة شخصیات الروایة. وفقاً لدراستناهذه هناک عشر اشارات للعثور علی الفکرة فی هذه الروایة والتی یمکن استخلاصها عبرها بدقة و تمعّن . علی هذا الاساس توصلنا إلی أنَّ الروایة التی سبق ذکرها، روایة تحلیلة و هادفة بسبب تمتهها بعنصر الفکرة و قد إستطاع الکاتب أن یُقدّم فکرتة و رأیه إلی المتلقی بإبداع وحذق.چکيده رمان، يکي از انواع داستان است که در دورهي معاصر، يکي از ابزارهاي مناسب برايبه تصوير کشيدن مسائل و مشکلات زندگي بشر و بيان افکار، عقايد و انديشهها محسوب ميشود. اين فن، اجزا و عناصر گوناگوني دارد کههر يک داراي نقش و اهميت خاصي در ساختار هنري آن هستند. عنصر درونمايه، که گاه از آن به فکر اصلي يا مضمون يا پيام داستان تعبير ميشود، يکي از عناصر اساسي داستان است. اين عنصر، عبارت است از: ديدگاه و جهتگيري نويسنده، نسبت به موضوع داستان که مانند رشتهاي در خلال اثر کشيده شده و ضمن ايجاد وحدت و هماهنگي، اجزا و عناصر داستان را به يکديگر پيوند ميدهد. نويسنده، اين عنصر را بهطور صريح يا غيرصريح بهکار گرفته و فکر و انديشهي خود را از طريق آن به خواننده القا ميکند. خواننده نيز ميتواند به وسيلهي سرنخهاي معيني آن را از لابهلاي اجزا داستان، کشف کند و به فکر و انديشهي نويسنده پي ببرد. در پژوهش حاضر، عنصر درونمايه در رمان «الطريق الطويل» اثر نجيب الکيلاني، نويسندهي برجستهي معاصر مصري، نقد و بررسي شده است. نويسنده در رمان مذکور به منظور طرح درونمايه از روش غيرصريح، بهره جسته و آن را در افکار و تخيلات شخصيتهاي رمان گنجانده است. طبق بررسيهاي بهعمل آمده، براي کشف درونمايه در اين رمان ده سرنخ وجود دارد که با دقت و تأمل ميتوان اين عنصر را از طريق آنها استخراج کرد. بر همين اساس، استنباط ميشود که رمان يادشده به دليل برخورداري از عنصر درونمايه، رماني تحليلي و هدفدار است و نويسنده با خلاقيت و مهارت توانستهايده و عقيدهي خود را به مخاطب عرضه کندhttps://iaall.iranjournals.ir/article_2830_8c6ad65c451c4d5726efa83007e12806.pdfالجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابهامجلة الجمعية الإيرانية للغة العربية وآدابها، فصلية علمية محکمة2345636182320120621عدالة الإیرانیین بین شهنامة الفردوسی و المصادر العربیة (دراسة مقارنة)بررسي تطبيقي عدالت ايرانيان در شاهنامهي فردوسي و منابع عربي1752042831ARوحيد سبزيان پوردانشگاه رازيپيمان صالحيدانشگاه رازي1357137813981400Journal Article20111111الملخص إنَّ العدالة ومکافحة الظلم هما من دعائم صرح الشهنامه. تدلّ شباهة عدالة الإیرانیین المحیرة فی الشهنامة والمصادر العربیة، علی المناهل الثقافیة والفکریة المشترکة التی استقی منها هذان المصدران المختلفان تمام الاختلاف؛ لأنّ الفردوسی أنشد الشهنامة بشکل ملحمة ایرانیة حبّاً لإیران ولکنَّ المصادر العربیة قد أشارت إلیها بأهداف أخری، منها: الدینیة، والتاریخیة، والخلقیة و الأدبیة؛ وقد تخلّل نصوصها الموضوعات الإیرانیة ومنها العدالة بإیجاز وفی قالب جمل إعتراضیة . إنَّ البون الشّاسع بین الشهنامة والمصادر العربیة من جهة والشبه الکثیر بین موضوع عدالة الإیرانیین الموجودة فی کلا المصدرین من جهة أخری؛ یُظهران زاویةً جدیدةً تأییداً لمصادر الشهنامة الایرانیة، لأنّ المصادر العربیة کانت بمثابة «الفضل ما شهدت به الأعداء» وهی علاوة علی تبیین عدالة الإیرانیین قبل الإسلام، تظهر إنصاف الفردوسی وأمانته فی تبیین أصول الإیرانیین الفکریة والثقافیة وبرائته عن الشعوبیة.چکيده در کاخِ شکوهمند «شاهنامه»، دادگري، صدرنشين، و ستمستيزي از ستونهاي اين کاخ باشکوه است. شباهت حيرت آور عدالتخواهي ايرانيان در شاهنامه و منابع عربي، نشان از سرچشمههاي فرهنگي و فکري مشترکي دارد که اين دو منبع کاملاً متفاوت از آن سيراب شدهاند. فردوسي، شاهنامه را با انگيزهي ايراندوستي، در قالب سبک ادبي حماسه و به زبان فارسي سروده است؛ حال آنکه منابع عربي با انگيزههاي ديني، تاريخي، اخلاقي و ادبي نوشته شده و موضوعات ايراني به شکل اشاره و جملههاي معترضه در لايههاي پنهان اين متون ديده ميشود. تفاوت فاحش بين شاهنامه و متون عربي از يک سو و شباهت بسيار نزديک موضوع عدالت ايرانيان در هر دو منبع، نشان از زاويهي جديدي در شناخت واقعي شاهنامه دارد؛ زيرا منابع عربي به منزلهي «سر دلبران در حديث ديگران»، علاوه بر تبيين موضوع عدالتخواهي در ايران باستان، بيانکننده ميزان انصاف، امانتداري و واقعنگري فردوسي در ارائهي مباني و اصول فکري و فرهنگي ايرانيان و برائت وي از شايبهي گزافهگويي و تعصب ايراني استhttps://iaall.iranjournals.ir/article_2831_78ed0df4919b6dd8242e0217c728d130.pdf