سيمين ولوي؛ مسعوده کوچکي
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 1-19
المستخلص
معروف عبدالمجيد نويسنده و شاعر مبارز مصري است که پيش از انقلاب اخير مصر، مدت بيستوهشت سال را در تبعيد بهسر برده و در اين مدت، تلاش کرده است تا با قدرت ادبي خود به نقد اوضاع سياسي و اجتماعي کشورش بپردازد.
او اشعاري در مدح و رثاي اهل بيت(ع)، بهويژه امام حسين(ع)، دارد که درضمن آن، اوضاع سياسي کنوني کشورهاي عربي بهويژه مصر را با دوران ...
أكثر
معروف عبدالمجيد نويسنده و شاعر مبارز مصري است که پيش از انقلاب اخير مصر، مدت بيستوهشت سال را در تبعيد بهسر برده و در اين مدت، تلاش کرده است تا با قدرت ادبي خود به نقد اوضاع سياسي و اجتماعي کشورش بپردازد.
او اشعاري در مدح و رثاي اهل بيت(ع)، بهويژه امام حسين(ع)، دارد که درضمن آن، اوضاع سياسي کنوني کشورهاي عربي بهويژه مصر را با دوران قيام سيدالشهدا مقايسه ميکند و با ترسيمکردن ظلم و جور حاکم، روح حماسه را در مخاطب ميدمد.
در اين مقاله، پژوهشگر ميکوشد تا با نشاندادن مظاهر قيام امام حسين(ع) در اشعار عبدالمجيد به تبيين شرايط سياسي جامعهي عربي، بهويژه مصر، بپردازد و بدين وسيله، اهميت اشعار او را در افروختن شعلهي جنبش بيداري اسلامي و انقلاب اخير مصر هويدا سازد.
به همين منظور، ضمن معرفي معروف عبدالمجيد و آثارش، نمونههايي از اشعار وي تحليل ميشود. ابياتي که در آنها با نشاندادن جلوههايي از قيام پرشور حسيني، مسلمانان را به پيروي از سرور و سالار شهيدان و مبارزه عليه ستم فراميخواند.
در اين پژوهش، به اين مهم دست مييابيم که وي براي تحقق اين امر در جايجاي اشعارش ضمن تطبيق شرايط کنوني با شرايط عصر امام حسين(ع)، راه آن حضرت را راه آزادگي و پيروزي دانسته که شجاعت و شهادت را به مسلمانان ميآموزد. او از حاکمان نالايق، شکوه کرده و به آنان هشدار ميدهد که حکومتهاي باطلشان نابود خواهد شد.
قادر قادري
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 21-45
المستخلص
چکيده:
قرآن کريم در سطح بسيار بالايي از سبکهاي بياني گوناگون بهره جسته است؛ طوريکه در ادبيات عرب پيش از نزول قرآن، چنين چيزي وجود نداشته است. همين امر، سبب شده است که اين کتاب آسماني از نظر اسلوب و بيان، معجزه باشد و کسي نتواند با آن رقابت کند. ازجمله سبکهاي مذکور، ميتوان از صورتهاي ترکيبي و تمثيل و استعارههايي ياد کرد که قرآن ...
أكثر
چکيده:
قرآن کريم در سطح بسيار بالايي از سبکهاي بياني گوناگون بهره جسته است؛ طوريکه در ادبيات عرب پيش از نزول قرآن، چنين چيزي وجود نداشته است. همين امر، سبب شده است که اين کتاب آسماني از نظر اسلوب و بيان، معجزه باشد و کسي نتواند با آن رقابت کند. ازجمله سبکهاي مذکور، ميتوان از صورتهاي ترکيبي و تمثيل و استعارههايي ياد کرد که قرآن کريم بهصورت وافر در راستاي تبيين معاني و رسالت خود و نيز بهمنظور نزديکساختن موضوع به ذهن و ادراک مخاطب از آنها استفاده کرده است. در اين پژوهش، جايگاه استعارهي تمثيليه و سبکهاي بهکارگيري آن در قرآن و نيز نقش آن در تفهيم مطالب و تقريب موضوعات مهم و حياتي به ذهن مخاطب، مورد کنکاش و مباحثه قرار گرفته و اين نتيجه، حاصل شده که استعارهي تمثيليه در قرآن به سبکهاي مختلفي ازجمله تقديم و تأخير، تعريف و تنکير، تأکيد، تکرار، استفهام و امر، بهکار رفته و بهکارگيري اين سبکها، تصويري بسيار شفاف از معناي مورد نظر را به مخاطب ارائه داده است.
حميدرضا پيرمراديان؛ محمود آبدانان مهديزاده؛ غلامرضا کريميفرد؛ نصرالله امامي
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 47-67
المستخلص
چکيده:
اميرالشعرا احمد شوقي، با بهرهگرفتن از تاريخ کهن عربي درخصوص داستان «ليلي و مجنون»، نمايشنامهاي به نام «مجنونُ لَيْلَي» در پنج پرده سروده است.
تمام تلاش نگارنده بر آن بوده است که با کاوشهاي ميداني و کتابخانهاي، به اين پرسش پاسخ دهد که شوقي در پردازش شخصيت «مجنون» در نمايشنامهي خويش از چه منابع ...
أكثر
چکيده:
اميرالشعرا احمد شوقي، با بهرهگرفتن از تاريخ کهن عربي درخصوص داستان «ليلي و مجنون»، نمايشنامهاي به نام «مجنونُ لَيْلَي» در پنج پرده سروده است.
تمام تلاش نگارنده بر آن بوده است که با کاوشهاي ميداني و کتابخانهاي، به اين پرسش پاسخ دهد که شوقي در پردازش شخصيت «مجنون» در نمايشنامهي خويش از چه منابع و عواملي بهره برده و شخصيتي که از «مجنون» ميپردازد، چه ابعاد و وجوه شخصيتي دارد؟
حاصل اينکه شخصيت پرداختهي شوقي از «مجنون» براي مخاطب، شخصيتي نوعي است که امکان وجود آن در عالم واقع، تقريباً مُحال است. «مجنون» شخصيتي بدون تحرک و ايستا دارد که از ابتدا تا انتهاي داستان، هيچ تغيير محسوسي در اعمال و رفتارش مشاهده نميشود و مخاطب دائماً او را در حال بيهوشي نظارهگر است. «مجنون» گاه، دچار جنون شده و گاه چنان به مانند عقلا سخن ميراند که هيچ شکي در خرد و فرزانگي او نيست. شخصيتي که شوقي از «مجنون» پردازش کرده است، گاه، تحت تأثير ميراث کهن ادبيات عربي «پاک و عفيف» است و گاه، تحت تأثير روايتهاي عاميانهي داستان و ديگر ادبياتها، بهويژه ادبيات فارسي و ترکي، «صوفي» است و گاه، تحت تأثير ادبيات مغربزمين، بهويژه ادبيات فرانسوي، آميزهاي از «رئاليسم»، «کلاسيسم» و «رمانتيسم» است و در تمامي اين وجوه سهگانه که برشمرديم نيز کمژرفا و ناتمام است؛ ولي از منظر غنايي بايد گفت که شخصيت غنايي مجنون در اوج بوده و بهخوبي احساسات و عواطف مخاطبان خويش را برميانگيزد.
حسن مجيدي؛ مينا کاويان رئوف
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 69-99
المستخلص
چکيده:
در شيوهي نقد روانکاوانه، با استناد به مدارک موجود از قبيل مصاحبهها، نامهها، اشعار و آثار اديب، ميتوان به شرايط رواني و عوامل تأثيرگذار در روحيات و خلقيات وي دست يافت.
محمد ماغوط بهعنوان شاعري با خصوصيات اخلاقي نظير ترس، بياعتمادي به جهان خارج، دلمردگي و کنارهگيري از اجتماع، مصرف بيش از اندازهي شراب ...
أكثر
چکيده:
در شيوهي نقد روانکاوانه، با استناد به مدارک موجود از قبيل مصاحبهها، نامهها، اشعار و آثار اديب، ميتوان به شرايط رواني و عوامل تأثيرگذار در روحيات و خلقيات وي دست يافت.
محمد ماغوط بهعنوان شاعري با خصوصيات اخلاقي نظير ترس، بياعتمادي به جهان خارج، دلمردگي و کنارهگيري از اجتماع، مصرف بيش از اندازهي شراب و سيگار شناخته ميشود. اين خلق و خوي ماغوط، ريشه در دوران کودکيِ سراسر فقر و درک تبعيض طبقاتي موجود در جامعه دارد. روحيهي حساس و عاطفي شعرا، توان تحمل زندگي آکنده از تلخي و درد را ندارد. اين اخلاق وي بازخورد نابهنجار ضربهي زندان است که هرگز فراموش نميشود. زندان و شکنجههاي آن، دليل اصلي اختلال استرس پس از ضربه[1] در روان اوست. او نميتواند با بحرانهاي زندگي، خود را هماهنگ و مشکلات رواني بعد از ضربهي زندان را حل کند.
هدف اين پژوهش، تحليل حالات رواني محمد ماغوط از درون آثار و اشعارش، با تکيه بر روش روانشناسي است.
[1]- past Traumatic Stress disorder
حسن گودرزي لمراسکي؛ حسين يوسفي آملي؛ فاطمه خرميان
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 101-123
المستخلص
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، ...
أكثر
چکيده:
تکگويي دروني، شيوهاي از گفتوگوست که از اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در داستاننويسي، متداول شد و توجه بسياري از شخصيتهاي ادبي را به خود معطوف ساخت؛ و يکي از شيوههاي بياني است که راوي، نويسنده، از آن بهمنظور پيشبرد ماجراهاي داستان خود بهره ميگيرد و گفتاري را که در ذهن يکي از قهرمانان، يا قهرمان اصلي جريان دارد، براي خوانندگان روايت ميکند تا بدينوسيله محتواي ضمير خودآگاه يا ناخودآگاه قهرمان را به خواننده منتقل کند.
توفيق الحکيم، نويسندهي معروف و معاصر مصري، در زمينهي تکگويي در بعضي از داستانها و رمانهاي خود ازجمله «حمار الحکيم»، بهگونهاي پيش ميرود که گاهي در چند صفحه از داستان، شخصيت با خود حرف ميزند؛ بهخصوص با تکگوييهايي که به زبان درنميآيد و در طي آن، جريان ضمير ناخودآگاه همانطور که در ذهن شخصيت رخ ميدهد، بدون دخالت نويسنده، بازگو ميشود؛ اين روند، چنان واقعي و صادقانه است که ضعف ساختاري بهوجود نميآورد.
اين جستار بر آن است يکي از وجوه رنگارنگ بازنمايي گفتمان را در رمان «حمار الحکيم» از منظر تکگويي دروني بررسي کند تا چگونگي بهکارگيري تکگويي دروني در آن توضيح داده شود و نحوهي شکلگيري انواع آن، تجزيه و تحليل شود تا به کمک آن به توصيف دنياي شخصيتها و اشياي پيرامون آن بپردازد که در ذهن قهرمان داستان وجود دارد و بيان کند که نويسنده از شيوههاي مختلف تکگويي دروني بهعنوان ابزاري براي بيان افکار و انديشههاي درون ذهن شخصيت داستان، استفاده کرده است.
محمدعلي سلماني مروست؛ مهديه جعفري ندوشن
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 125-148
المستخلص
چکيده:
شأن و قصه، ضمير مفرد غايبي است که بهوسيلهي جملهي بعد از خود تفسير ميشود. اين ضمير، گاه بهصورت منفصل مرفوع، گاه متصل منصوب و گاه بهصورت مقدر ميآيد. ضمير شأن را با عبارت «شأن يا امر چنين است» و ضمير قصه را نيز با عبارت «قصه و داستان چنين است» تعبير ميکنند. اين ضمير را ضمير حديث، ضمير مجهول و... نيز ناميدهاند.
در ...
أكثر
چکيده:
شأن و قصه، ضمير مفرد غايبي است که بهوسيلهي جملهي بعد از خود تفسير ميشود. اين ضمير، گاه بهصورت منفصل مرفوع، گاه متصل منصوب و گاه بهصورت مقدر ميآيد. ضمير شأن را با عبارت «شأن يا امر چنين است» و ضمير قصه را نيز با عبارت «قصه و داستان چنين است» تعبير ميکنند. اين ضمير را ضمير حديث، ضمير مجهول و... نيز ناميدهاند.
در قرآن در موارد متعددي از اين ساختار استفاده شده است و بيشتر براي بزرگداشت امري بهکار رفته است که در مورد آن سخن گفته ميشود. تاکنون، تحقيقي در مورد ضمير شأن و موارد آن در قرآن به شکل خاص، صورت نگرفته است و آنچه در اين خصوص بيان شده در تفاسير و منابع اعرابالقرآن و منابع نحوي پراکنده است.
هدف اين مقاله، تبيين مواردي است که در قرآن، ضمير شأن يا قصه انگاشته شده و بيان و بررسي آراي دانشمندان اسلامي در اين خصوص، نتيجهگيري و همچنين تبيين موضوعاتي است که براي بيان آن در قرآن از ضمير شأن و قصه استفاده شده است.
براساس اين تحقيق، مواردي که در قرآن، ضمير شأن يا قصه انگاشته شده حدود 52 مورد است که دانشمندان اسلامي دربارهي 28 ضمير، اتفاق نظر و 24 مورد ديگر، اختلاف داشتهاند. همين اختلافها ضروري مينمايد تا موضوع، بهصورت مجزا بررسي شده و گامي ديگر در جهت شناخت رموز ادبي اين کتاب آسماني برداشته شود.
حميد احمدي؛ علي سليمي؛ لادن فتحي
المجلد 9، العدد 29 ، مايو 1435، الصفحة 125-148
المستخلص
چکيده:
هدف از پژوهش پيشرو، بررسي وضعيت کمي مقالههاي «مجلهي علمي- پژوهشي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي» بهمنظور شناسايي رفتارهاي استنادي و روابط همنويسندگي با استفاده از روش علمسنجي است. نتايج اين پژوهش، نشان داد بهدليل استنادنشدن به مقالههاي مجله، ضريب تأثير مجله، بسيار پايين است. همچنين يافتهها نشان داد ...
أكثر
چکيده:
هدف از پژوهش پيشرو، بررسي وضعيت کمي مقالههاي «مجلهي علمي- پژوهشي انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي» بهمنظور شناسايي رفتارهاي استنادي و روابط همنويسندگي با استفاده از روش علمسنجي است. نتايج اين پژوهش، نشان داد بهدليل استنادنشدن به مقالههاي مجله، ضريب تأثير مجله، بسيار پايين است. همچنين يافتهها نشان داد 13% از نويسندگان، بيش از 40% مقالهها را به نگارش درآوردهاند که «قانون لوتکا» تاحدودي در اين پژوهش، مورد تأييد قرار ميگيرد. همچنين در مقالههاي اين مجله، 3681 استناد داده شده که ميانگين 184 استناد براي هر شماره، محاسبه و بهطور ميانگين براي هر مقاله 04/22 استناد برآورد شده است. پرارجاعترين منابع، متون مرجع و معروفي چون: قرآن الکريم، لسان العرب، وفيات الاعيان وانبا ابنا الزمان، مجمع البيان في تفسير القرآن، الجامع في تاريخ الادب العربي و الفهرست بودند. در نگارش مقالههاي اين مجله، 183 نويسنده حضور دارند. از اين تعداد 76% مقالهها بهصورت انفرادي نوشته شده است؛ بههمين دليل، ضريب همکاري نويسندگان در سطح پاييني قرار دارد. درکل، براساس مقالههاي اين مجله، که نمونهي کوچکي از حوزهي ادبيات عربي است، منابع و نويسندهي هستهاي در اين حوزه مشاهده نميشود و همکاري و روابط علمي نويسندگان در سطح پاييني است.