معصومه شبستری؛ سعیده جلالی فرد
دوره 18، شماره 63 ، شهریور 1401، ، صفحه 159-180
چکیده
هديه حسين (1956م) روائیة عراقية معاصرة تركز رواياتها المتعددة على القضايا الاجتماعية بمنهج سياسي. «ريام وكفَی» هي إحدى رواياتها التي استخدمت فيها انواع التبئیر وأساليب مختلفة في السرد وهذا جعله أساس هذا البحث. یهدف هذا البحث وفقاً للمنهج التوصیفي-التحلیلي إلی الدراسة السردية للعنصرين: التبئیر و الراوی. في هذه الرواية تعتبر ...
بیشتر
هديه حسين (1956م) روائیة عراقية معاصرة تركز رواياتها المتعددة على القضايا الاجتماعية بمنهج سياسي. «ريام وكفَی» هي إحدى رواياتها التي استخدمت فيها انواع التبئیر وأساليب مختلفة في السرد وهذا جعله أساس هذا البحث. یهدف هذا البحث وفقاً للمنهج التوصیفي-التحلیلي إلی الدراسة السردية للعنصرين: التبئیر و الراوی. في هذه الرواية تعتبر الراوية كمشاركة في شخصيات القصة. فهي شخصية داخل القصة و داخل الحكائي. في معظم أجزاء الرواية يكون محور التبئير داخلياً. الراوية و المؤبِر هما نفس الشخص و هي ریام. بالتالي فإن الراوية لديها النافذة الرئيسية للتبئير وقلّما يتم الفصل بينهما و قلّما تتیح الفرصة لحضور المؤبرين الآخرین. ومع ذلک، فإن رؤیة الأم هي محور تركيز الراوي. استفادت الروائیة من تنوع الرواة. الراوية شخص واحد و هي ریام بطلة القصة ولكن في نفس الوقت تنوعت الأساليب السردية و هي مزيجة من سرد الشخص الأول والشخص الثالث. تروی بثلاث طرق: 1- داخل القصة - داخل الحکائی - الشخص الأول (البطل) 2- داخل القصة - خارج الحکائی - الشخص الأول (مراقب) و 3- داخل القصة - الشخص الثالث.
سید ابراهیم آرمن؛ مریم اکبری موسیآبادی
دوره 11، شماره 35 ، شهریور 1394، ، صفحه 1-21
چکیده
یکی از موضوعات چالشبرانگیز در زندگینامهخودنوشت این است که آیا نویسنده توانستهاست فاصلة میان خودش، راوی و شخصیتِ محوری را به حداقل برساند و به عبارت دقیقتر آیا توانستهاست میان این سه عنصر تطابق ایجاد کند. مسلماً ذهنیتِ اکنون نویسنده نسبت به وقایعی که سالها از رخ دادنشان سپری شدهاست با ذهنیت او همزمان با رخ دادن وقایع ...
بیشتر
یکی از موضوعات چالشبرانگیز در زندگینامهخودنوشت این است که آیا نویسنده توانستهاست فاصلة میان خودش، راوی و شخصیتِ محوری را به حداقل برساند و به عبارت دقیقتر آیا توانستهاست میان این سه عنصر تطابق ایجاد کند. مسلماً ذهنیتِ اکنون نویسنده نسبت به وقایعی که سالها از رخ دادنشان سپری شدهاست با ذهنیت او همزمان با رخ دادن وقایع بسیار تفاوت دارد و همین موضوع است که میتواند مهارت خلاقانة نویسنده را به بوتة آزمایش بگذارد. در این مقاله این موضوع را در زندگینامهخودنوشت حیاتی، اثر احمد امین بررسی میکنیم. یافتهها نشان میدهد ازآنجاکه عوامل سازندة شخصیت فعلی نویسنده برای او اهمیت بیشتری دارند، وی توجه خود را بیشتر به تفسیر وقایع و تأثیرشان در زندگی فعلیاش معطوف کردهاست تا آنکه از زاویة دید شخصیت به شرح وقایع بپردازد، و کمتر موفق به کم کردن فاصله میان دو نظرگاه راوی و شخصیت شدهاست. با توجه به اینکه مبحث زاویة دید به عنوان عنصر مهم داستانی در این مجال بسیار یاریگر است، نظریات ژرار ژنت را سنگ بنای کار خود قرار دادهایم.