حمیدرضا مشایخی؛ محمود دهنوی؛ نوشین صادقی میانرودی
دوره 10، شماره 31 ، شهریور 1393، ، صفحه 89-116
چکیده
یتناول النقد المثالی أو النقد الأسطوری دراسة اللاوعی الجمعی فی الإنسان.هذا النقد الجدید المأخوذ من آراء کارل یونغ یقدم لنفسیة الإنسان خمسة النماذج الأصلیة المدعاة بالظل، والقناع، وأنیما، وأنیموس والنفس. فالقناع والظل من بینها لهما دور هام فی إکمال الشخصیة فی الإنسان. ویشترک الناس ولاسیما الشعراء فی هذه المثل القدیمة وهی تتجلّی ...
بیشتر
یتناول النقد المثالی أو النقد الأسطوری دراسة اللاوعی الجمعی فی الإنسان.هذا النقد الجدید المأخوذ من آراء کارل یونغ یقدم لنفسیة الإنسان خمسة النماذج الأصلیة المدعاة بالظل، والقناع، وأنیما، وأنیموس والنفس. فالقناع والظل من بینها لهما دور هام فی إکمال الشخصیة فی الإنسان. ویشترک الناس ولاسیما الشعراء فی هذه المثل القدیمة وهی تتجلّی فی الشعر أکثر موضوعیا. بناء علی توافق هذه المثل: الظل والقناع فی اشعار نازک الملائکة یبحث المقال عن هذین النموذجین فی أشعارها علی وجه التحلیل والتوصیف حتی یظهر ما هو القناع والظل فی شعرها وکیف استعملا نظراً للظروف؟ فنتائج الدراسة تشیر إلی أن نازک تختار الشر والإثم والطمع والسرقة ظلا وتجعل صفاتٍ کالزهد والرحمة والإیمان نقابا علی شخصیة الإنسان للحضور فی المجتمع وتصنع من الشخصیات الأسطوریة والاجتماعیة کتاییس والعبد قناعا لإبراز اعتقاداتها معتمدةً على القناع المستعمل فی الأدب طبقا لآراء یونغ. وتستخدم ضمیر المتکلم وتتّحد مع الشخصیات القناعیة ثم تبتعد عنها وتظهر نفسیتها فی النهایة.
غلامرضا کریمی فرد؛ قیس خزاعل
دوره 6، شماره 15 ، تیر 1389، ، صفحه 1-24
چکیده
سیاب از جمله شاعران معاصری است که بهمنظور رهایی ساختار شعر از بند کهنهگرایی و جمود، از نمادهای شخصی در آثار شعری خود استفاده میکند. البته در ادبیات کهن عربی، نمادهایی مانند ماه، شمشیر، هلال، صلیب و غیره به کار میرفته است؛ اما سیّاب با توجه به نیازهای شاعرانهاش در روزگار معاصر، نمادهایی شخصی همچون مرگ و رستاخیز، جیکور، ...
بیشتر
سیاب از جمله شاعران معاصری است که بهمنظور رهایی ساختار شعر از بند کهنهگرایی و جمود، از نمادهای شخصی در آثار شعری خود استفاده میکند. البته در ادبیات کهن عربی، نمادهایی مانند ماه، شمشیر، هلال، صلیب و غیره به کار میرفته است؛ اما سیّاب با توجه به نیازهای شاعرانهاش در روزگار معاصر، نمادهایی شخصی همچون مرگ و رستاخیز، جیکور، بُوَیب و باران و وفیقه را آفریده است.
نقاب نیز سازکار رمزگرایانهی دیگری است که در اصل، اصطلاحی برگرفته از تئاتر و نمایش میباشد. در این روش، شاعر شخصیت یا پارهای از ویژگیهای آن را با صفات و احوال خود در هم میآمیزد، تا بدین وسیله شخص سومی (نقاب) پدیدار شود که نه شخصیت شاعر است و نه شخصیت اصلی مستعار. در شعر سیاب نیز چهار نقاب عمده به چشم میخورد که عبارتند از: أیوب، تموز، مسیح و سیزیفیوس.
شاعر این گونه نمادها را با قدرت نوآوری خود در شعر آفریند، یا اینکه آنها را از خاستگاه اولیهاش یعنی زبان و تاریخ و ادبیات میگیرد و معنایی ویژه و روحی تازه به آنها میبخشد.