مهدی عابدی؛ عبدالغنی ایروانی زاده؛ نصرالله شاملی
دوره 7، شماره 20 ، آبان 1390
چکیده
طنزپردازی و فکاهه، قلمرو فراخی است که گاهی پژواک دردها و دشواریها و مصائب زندگی است و بیشک نفس در رنج و گریبانگیر حوادث، با ابزار طنز و لطیفهگویی، خود را از این گرداب، رهایی میبخشد. ابوحیان از جمله افرادی است که به واسطة طنز و لطیفهگویی، جان درعذاب و گرفتار خویش را با وجود بدبینی به زندگی، میرهاند و آسایش میبخشد.
لطیفهگویی ...
بیشتر
طنزپردازی و فکاهه، قلمرو فراخی است که گاهی پژواک دردها و دشواریها و مصائب زندگی است و بیشک نفس در رنج و گریبانگیر حوادث، با ابزار طنز و لطیفهگویی، خود را از این گرداب، رهایی میبخشد. ابوحیان از جمله افرادی است که به واسطة طنز و لطیفهگویی، جان درعذاب و گرفتار خویش را با وجود بدبینی به زندگی، میرهاند و آسایش میبخشد.
لطیفهگویی ابوحیان از زبان زنان، اغلب نابهنجار و ناپسند است؛ چرا که به علت سرکوب شدن غریزه جنسی و محروم بودن از مهر همسری و مادری، زن را تنها ابزار لذت و بهرهمندی جنسی میبیند! همچنین، لطیفهگویی او از زبان کودکان با نوع گویش کودکانه او بسیار، قابلتوجه است.از موارد دیگر طنزپردازی ابوحیان، شیفتگی او به نکات اخلاقی و لطیفههای لفظی و بازی با الفاظ است که گواهی بر هوشمندی و حاضر جوابی صاحب آن است. نوع دیگر لطیفهای که ابوحیان مورد توجه قرار میدهد، ذکر لطایفی از زبان بخیلان و طفیلی ها و شکمبارگان است که در جنبههایی، گوی سبقت را از پیشوای خویش، جاحظ، ربوده است.
بخش واپسین لطایف ابوحیان، تهکّم و تصویر کاریکاتورگونه از افرادی همچون صاحب بن عباد و غیره است که عیوب افراد، بزرگنمایی و برجسته میشود. این لطایف نشان میدهد ابوحیان خنده را جایگزین گریه میکند و لطیفهگویی او آمیخته به نوعی تلخکامی نهفته در زندگی اوست.