هادی رضوان
دوره 15، شماره 52 ، آذر 1398، ، صفحه 83-104
چکیده
شیخ محمدباقر بالکی از عالمان بزرگ کرد در قرن چهاردهم هجری به شمار میآید که رسالهها، شرحها و حاشیههای متعددی در علوم و معارف اسلامی نوشتهاست. از مهمترین آثار ارزشمند او، حاشیة مشهور او بر تفسیر قاضی ناصرالدین بیضاوی است که درواقع بر جایگاه بلند شیخ در تفسیر قرآن دلالت دارد. بالکی بسیاری از مسائل دقیق و مباحث ارزشمند را در ...
بیشتر
شیخ محمدباقر بالکی از عالمان بزرگ کرد در قرن چهاردهم هجری به شمار میآید که رسالهها، شرحها و حاشیههای متعددی در علوم و معارف اسلامی نوشتهاست. از مهمترین آثار ارزشمند او، حاشیة مشهور او بر تفسیر قاضی ناصرالدین بیضاوی است که درواقع بر جایگاه بلند شیخ در تفسیر قرآن دلالت دارد. بالکی بسیاری از مسائل دقیق و مباحث ارزشمند را در این حاشیه گنجاندهاست. این پژوهش روش تفسیری بالکی را در این اثر مهم در سوره بقره بررسی میکند. نویسنده علاوه بر اشاره به اهم منابع مورد استفاده بالکی در این حاشیه، به بررسی رویکرد او در علوم لغوی، نحوی و بلاغی میپردازد. بالکی در این اثر بهخوبی موارد محل نزاع را بیان میکند و سخن بیضاوی را بهتفصیل و با دقت تمام شرح میدهد. او در هر آیه، آرای مختلف تفسیری را نقد و بررسی میکند و گاه با نظر مفسران و ازجمله بیضاوی موافقت و گاه مخالفت مینماید. بالکی پیوسته در این اثر استقلال خود را حفظ میکند و با روشی علمی و استدلالی میکوشد تا در هر مسئلهای نظر درست را برگزیند. بالکی بهصراحت میگوید که مهم نیست آیا نظرش موافق نظر دیگر مفسران است یا خیر؛ آنچه در این حاشیه جالب به نظر میرسد آن است که برخلاف عادت عالمان متأخر، بالکی بیشتر از آنکه شارح و حاشیهنویس باشد یک مفسر است. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی مهمترین آرای بالکی را در تفسیر این دو سوره بررسی میکند.
ادبی
کاوس روحی برندق؛ سید امیر فضیلت جو
دوره 12، شماره 39 ، شهریور 1395، ، صفحه 131-154
چکیده
کان فی عصر نزول القرآن، العدید من اللهجات العربیة، وکان کلّ قارئ وحافظ للقرآن الکریم یقرأه بلهجتهم الخاصة، ما أدّی إلی وجود بعض الاختلافات الجزئیة. هذه المقالة بحثت عن تأثیر القراءات القرآنیة المختلفة علی آراء النحویین فی المدرستین البصریة والکوفیة، وحصلت علی أنّ المدرسة الکوفیة تأثّرت فی بناء الأصول والقواعد النحویة من القراءات ...
بیشتر
کان فی عصر نزول القرآن، العدید من اللهجات العربیة، وکان کلّ قارئ وحافظ للقرآن الکریم یقرأه بلهجتهم الخاصة، ما أدّی إلی وجود بعض الاختلافات الجزئیة. هذه المقالة بحثت عن تأثیر القراءات القرآنیة المختلفة علی آراء النحویین فی المدرستین البصریة والکوفیة، وحصلت علی أنّ المدرسة الکوفیة تأثّرت فی بناء الأصول والقواعد النحویة من القراءات القرآنیة بشکل واسع، بخلاف المدرسة البصریة التی تأثرت من القراءات بشکل محدود. ولکن علماء النحو الکبار استندوا الی القراءات المشهورة فحسب، وقد استحوذت قراءة سیبویه مساحة کبیرة من الدراسة، فیما اهملت القراءات الشاذة من قبل علماء النحو، بخلاف ما نلحظ عالم النحو الکسائی الذی أخذ بعین الاعتبار هذه القراءات الشاذة وعالم النحو فرّاء لم یقرّ حتی بعض القراءات المشهورة. علی هذا الأساس تعدّ المدرسة الکوفیة أکثر افراطاً وتفریطاً بالنسبة الی المدرسة البصریة.
محمد علی سلمانی مروست؛ الهه السادات میرحسینی
دوره 12، شماره 39 ، شهریور 1395، ، صفحه 155-180
چکیده
یعتبر أسلوب الاشتغال -بوصفه باب من أبواب النحو- أحد الأسالیب البیانیة الذی استعمل فی القرآن الکریم، وهو یعنی أن یتقدّم اسم ثم یذکر عامل عمل فی ضمیر ذلک الاسم المقدم أو فی اسم مضاف إلی ضمیر ذلک الاسم المقدم أو عمل فی اسم متبوع لتابع مضاف إلی ضمیر ذلک الاسم المقدم. أحکام الاشتغال کثیرة مع أن هذا الأسلوب استعمل فی القرآن 43 مرة، وقد اتفق ...
بیشتر
یعتبر أسلوب الاشتغال -بوصفه باب من أبواب النحو- أحد الأسالیب البیانیة الذی استعمل فی القرآن الکریم، وهو یعنی أن یتقدّم اسم ثم یذکر عامل عمل فی ضمیر ذلک الاسم المقدم أو فی اسم مضاف إلی ضمیر ذلک الاسم المقدم أو عمل فی اسم متبوع لتابع مضاف إلی ضمیر ذلک الاسم المقدم. أحکام الاشتغال کثیرة مع أن هذا الأسلوب استعمل فی القرآن 43 مرة، وقد اتفق علی کون هذا الأسلوب اشتغالاً فی سبعة، ولا توجد نماذج لأکثر وجوه الاشتغال فی القرآن الکریم. تهدف هذه الدراسة إلی استخراج صیغ الاشتغال من القرآن وذکر آراء العلماء المسلمین فی هذا المجال، ودراستها لفظاً ومعنیً، والوصول الی نتائج جدیدة، وقیمة. توصّلت الدراسة إلی نتائج أهمّها: هی أنّ هذا الأسلوب استعمل فی القرآن بشکل محدود؛ حیث یشمل الأشیاء المحمودة کالقرآن، والجنة، والأشیاء المذمومة کالجهنم، والأقوام المغضوب علیهم، وأبرز المخلوقات کالإنسان، والأرض، والجبال، کلّها لغرض الترغیب، والتخویف، والتنبیه و.. الخ. من جهةٍ أخری؛ إنّ فاعلُ المشغول فی 29 من هذه الصیغ، هو الله سبحانه وتعالی. وقد استعمل أسلوب الاشتغال 15 مرة فی السور المدنیة و 28 مرة فی السور المکیة. إنّ أکثر الآثار النحویة ذکر فیها باب الاشتغال إلا أنه لا یوجد کتاب أو دراسة درس صیغ الاشتغال فی القرآن الکریم. نتائج هذه الدراسة تفید باحثی العلوم القرآنیة، والنحو، والبلاغة.
محمدعلی سلمانی مروست؛ مهدیه جعفری ندوشن
دوره 9، شماره 29 ، اسفند 1392، ، صفحه 125-148
چکیده
چکیده:
شأن و قصه، ضمیر مفرد غایبی است که بهوسیلهی جملهی بعد از خود تفسیر میشود. این ضمیر، گاه بهصورت منفصل مرفوع، گاه متصل منصوب و گاه بهصورت مقدر میآید. ضمیر شأن را با عبارت «شأن یا امر چنین است» و ضمیر قصه را نیز با عبارت «قصه و داستان چنین است» تعبیر میکنند. این ضمیر را ضمیر حدیث، ضمیر مجهول و... نیز ...
بیشتر
چکیده:
شأن و قصه، ضمیر مفرد غایبی است که بهوسیلهی جملهی بعد از خود تفسیر میشود. این ضمیر، گاه بهصورت منفصل مرفوع، گاه متصل منصوب و گاه بهصورت مقدر میآید. ضمیر شأن را با عبارت «شأن یا امر چنین است» و ضمیر قصه را نیز با عبارت «قصه و داستان چنین است» تعبیر میکنند. این ضمیر را ضمیر حدیث، ضمیر مجهول و... نیز نامیدهاند.
در قرآن در موارد متعددی از این ساختار استفاده شده است و بیشتر برای بزرگداشت امری بهکار رفته است که در مورد آن سخن گفته میشود. تاکنون، تحقیقی در مورد ضمیر شأن و موارد آن در قرآن به شکل خاص، صورت نگرفته است و آنچه در این خصوص بیان شده در تفاسیر و منابع اعرابالقرآن و منابع نحوی پراکنده است.
هدف این مقاله، تبیین مواردی است که در قرآن، ضمیر شأن یا قصه انگاشته شده و بیان و بررسی آرای دانشمندان اسلامی در این خصوص، نتیجهگیری و همچنین تبیین موضوعاتی است که برای بیان آن در قرآن از ضمیر شأن و قصه استفاده شده است.
براساس این تحقیق، مواردی که در قرآن، ضمیر شأن یا قصه انگاشته شده حدود 52 مورد است که دانشمندان اسلامی دربارهی 28 ضمیر، اتفاق نظر و 24 مورد دیگر، اختلاف داشتهاند. همین اختلافها ضروری مینماید تا موضوع، بهصورت مجزا بررسی شده و گامی دیگر در جهت شناخت رموز ادبی این کتاب آسمانی برداشته شود.
سمیه حسنعلیان؛ سیدمحمدرضا ابنالرسول
دوره 9، شماره 27 ، آبان 1392، ، صفحه 43-63
چکیده
با توجه به جایگاه والای معلقات در ادبیات عربی و نقش آن در دانشهای زبانی چون لغت، نحو، و بلاغت عربی، و نیز در بر داشتن بسیاری از واژگان دوره جاهلی شارحان بسیاری به شرح ابیات این چکامهها پرداختهاند که از جمله ایشان ابو جعفر احمد بن محمد نحاس در شرح خود با عنوان «شرح القصائد المشهورات الموسومة بالمعلقات» است. وی در شرح خود ...
بیشتر
با توجه به جایگاه والای معلقات در ادبیات عربی و نقش آن در دانشهای زبانی چون لغت، نحو، و بلاغت عربی، و نیز در بر داشتن بسیاری از واژگان دوره جاهلی شارحان بسیاری به شرح ابیات این چکامهها پرداختهاند که از جمله ایشان ابو جعفر احمد بن محمد نحاس در شرح خود با عنوان «شرح القصائد المشهورات الموسومة بالمعلقات» است. وی در شرح خود به موضوعات مختلفی چون نحو، باغت، معنا، و نقد و .. اشاره داشته است.
از این رو پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی، روش نحاس را در مواجهه با نحو و اعراب و موضع او را در مسایلی چون تعلیل، و قیاس مورد بررسی قرار داده است.
مهمترین یافتههای تحقیق بیانگر این است که توجه نحاس به نحو و اعراب امری آشکار وغیر قابل اغماض بوده، در مواردی چون: اشاره به مرجع ضمیر، بیان معنای حروف، اشاره به دیدگاه کوفیان و بصریان در مسائل نحوی، مشخص نمودن متعلق ظرف وجارو مجرور، اعراب کلمات و جملات، اشاره به برخی نکات آوایی وتوضیح قاعده نحوی بروز مییابد. نیز وی به مقایسه علل نحوی پرداخته و به قیاس نظر داشته، همان گونه که با استشهاد به آیات قرآنی و شعر عربی به توضیح مطالب نحوی در معلقات پرداخته است.
محمد ابراهیم خلیفه شوشتری؛ لیلا نوابی قمصر
دوره 8، شماره 21 ، بهمن 1390، ، صفحه 61-80
چکیده
قرآن مجید که روشنگر زندگی همه ی جوامع است، از همان قرن اول هجری، پیوسته از جنبههای مختلفی مانند صرف و نحو و لغت و بلاغت و... مورد تحقیق و بررسی علما قرار گرفته است و هر یک به قدر توان خود از قرآن استنباط کردهاند. این مقاله به بررسی حروف جر زائد در ده جزء اول قرآن مجید میپردازد. این حروف در جمله، نقش تأکیدی دارند و معنای کلی جمله ...
بیشتر
قرآن مجید که روشنگر زندگی همه ی جوامع است، از همان قرن اول هجری، پیوسته از جنبههای مختلفی مانند صرف و نحو و لغت و بلاغت و... مورد تحقیق و بررسی علما قرار گرفته است و هر یک به قدر توان خود از قرآن استنباط کردهاند. این مقاله به بررسی حروف جر زائد در ده جزء اول قرآن مجید میپردازد. این حروف در جمله، نقش تأکیدی دارند و معنای کلی جمله را تأکید میکنند؛ به گونهای که ذکر آن ها در جمله به مانند تکرار دوباره ی جمله است. این مقاله به بیان آرای مختلف در مورد آیاتی که در آن ها حروف جرّ زائد به کار رفته است، پرداخته و سپس به بررسی، بحث و مقایسه ی این آراء میپردازد تا به جمع بندی و نتیجه گیری از آن ها بپردازد.
محمد اعتمادی؛ سیدرضا نجفی؛ عبدالغنی ایروانی زاده
دوره 7، شماره 18 ، اردیبهشت 1390
چکیده
ابوالاسود دؤلی شخصیت برجستهی صدر اسلام، از پیشتازان نوآوری میباشد که نقش بسزایی در پیشبرد اندیشه اسلامی در زمینههای علمی و فرهنگی دارد. وی در واقع مؤسس بسیاری از علوم قرآنی، و علوم زبان عربی است او صاحب مکتب نحوی و زبانی است، که با راهنماییهای حضرت علی (ع) ایجاد کرد، و اولین کسی بود که قواعد نحو عر بی را وضع نمود. سپس توسط ...
بیشتر
ابوالاسود دؤلی شخصیت برجستهی صدر اسلام، از پیشتازان نوآوری میباشد که نقش بسزایی در پیشبرد اندیشه اسلامی در زمینههای علمی و فرهنگی دارد. وی در واقع مؤسس بسیاری از علوم قرآنی، و علوم زبان عربی است او صاحب مکتب نحوی و زبانی است، که با راهنماییهای حضرت علی (ع) ایجاد کرد، و اولین کسی بود که قواعد نحو عر بی را وضع نمود. سپس توسط شاگردانش بسط و گسترش یافت تا به خلیل و سیبوی رسید. و از ابتکارات دیگر او در زمینه زبان عربی و صیانت قرآن مجید از هر گونه لهجه و لحن، اقدام افتخارآمیز و مبتکرانه او در نقطه گذاری و اعراب حروف مبارک قرآن مجید است. که آثار بسیار عظیمی در تفسیر و درک معنای قرآن مجید داشته است، اما با کمال تأسف این پرچم دار علم و دانش مانند دیگران مورد توجه باحثان و محققان بطور شایسته قرار نگرفته است. و شبهاتی در دوران معاصر توسط بعضی از خاورشناسان یا محققان عرب نسبت به پیشتازی او در ابتکار قواعد و نحو عربی مطرح شده است. ایشان علاوه بر تسلط بر این علوم، شاعری زبردست که در اغلب فنون شعری شعر سروده است، و در حقیقت او مبتکر شعر ولایی و متعهد اهل بیت (ع) است. در این مقال سعی شده است صفحه روشنی از تلاشهای ابوالاسود و پرچم داری او در زمینه علمی و ادبی تاحد ممکن پرداخته شود.
سیّد علی میرلوحی
دوره 5، شماره 11 ، اردیبهشت 1388، ، صفحه 137-154
چکیده
در کتاب مغنی اللّبیبِ ابن هشام که میتوان آن را نقد نحو نامید، نظریات بسیاری از نحویها و اهل بلاغت تحلیل و بررسی شده است. ابن هشام طرفدار سیبویه و مکتب نحوی بصره است و غالباً دیدگاههای آنان را بر دیگران ترجیح میدهد.
سه چهره مشهور در نحو و بلاغت عربی یعنی سیبویه، ابن مالک و زمخشری بالاترین بسامد را در کتاب مغنی اللّبیب دارند. ...
بیشتر
در کتاب مغنی اللّبیبِ ابن هشام که میتوان آن را نقد نحو نامید، نظریات بسیاری از نحویها و اهل بلاغت تحلیل و بررسی شده است. ابن هشام طرفدار سیبویه و مکتب نحوی بصره است و غالباً دیدگاههای آنان را بر دیگران ترجیح میدهد.
سه چهره مشهور در نحو و بلاغت عربی یعنی سیبویه، ابن مالک و زمخشری بالاترین بسامد را در کتاب مغنی اللّبیب دارند. از سوی دیگر در این کتاب مخالفتی شدید و غیر معمول با نظریات و شخصیّت ابوحیّان غرناطی _نحوی مشهور أندلسی- که استاد ابن هشام نیز بودهاست، دیده میشود؛ به گونهای که هرگاه ذکری از او به میان میآورد، به منظور نفی نظریات و تخطئه شخصیّت او است. این مخالفت ها بیش از آن که ناشی از تفاوت دیدگاههای نحوی این دو باشد، ریشه در مسائل مذهبی، تفوّق و برتری جویی، هم عصر بودن و جایگاه و موقعیّت اجتماعی آن دو دارد.