حسين ابويساني؛ مریم اطهری نیا
المستخلص
ساختشکنی ژاک دریدا پیامد و ادامۀ ساختگرایی دو سوسور است که از طریق واشکافی دقیق نیروهای معنایی مغایر در متن سامان مییابد. بر این اساس ادعای صاحب متن رنگ میبازد تا خود متن اهمیت یابد. چرا که متن سرشار از فضاهای خالی، ناگفتهها و حفرههای قابل نفوذ است و خواننده وظیفه دارد در جریان تأویلی مستمر، این فضاها و ناگفتهها را کامل ...
أكثر
ساختشکنی ژاک دریدا پیامد و ادامۀ ساختگرایی دو سوسور است که از طریق واشکافی دقیق نیروهای معنایی مغایر در متن سامان مییابد. بر این اساس ادعای صاحب متن رنگ میبازد تا خود متن اهمیت یابد. چرا که متن سرشار از فضاهای خالی، ناگفتهها و حفرههای قابل نفوذ است و خواننده وظیفه دارد در جریان تأویلی مستمر، این فضاها و ناگفتهها را کامل کند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته، داستان أبوقیر و أبوصیر را از مجموعۀ هزار و یک شب، جهت دست یافتن به قرائتی نو و درک عمیقتر نسبت به ژرف ساخت داستان و شناخت شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن مورد بررسی قرار داده و با آشکار ساختن تناقضها و زوایای پنهان موجود در حکایت از طریق نشانههای درون متن، قطعیت معنای اولیه داستان را شکسته و به این نتایج دست یافته است که؛ بر خلاف برداشت اولیه، نه شخصیت داستانیِ أبوصیر، خوب و خیر مطلق است و نه شخصیت أبوقیر، بد و شر مطلق. بلکه گاه پندار و کردار هر دو بر خلاف ظاهر متن، قابل نقد و تأویل است. همچنین این داستان، گسستها، فضاهای خالی و حفرههایی در خود دارد که آن را شکننده، تأویل پذیر و غیر قابل اعتماد مینماید. بر این اساس، «همخوان نبودن مطالبِ» بخشهایی از داستان، تکیه بر «راوی سوم شخص یا همان دانای کل» و همچنین استعانت از «علم بلاغت» مانند تشبیه برای تکثّر و تعدِد معانی، از جمله حفرههای تأویل معنایی در این اثر میباشد و زمینه را برای شکستن ساختار داستان فراهم میآورد.